جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
گرگ سادهلوح
يکى بود، يکى نبود، غير از خدا هيچ کس نبود. يک بزى از گله عقب ماند. سرگردان شد. اى بر بدو، او بر بدو، چه کار کنم؟ |
يک دفعه يک گرگ از جلوش به در رفت. |
- آى بز، صبر کن تا بيايم و تو را بخورم. |
- اى گرگ من چى دارم که تو بخوري. نمىبينى چقدر لاغرم. بگذار بروم به خانه، دو تا بزغاله چاق و چله دارم، آنها را ور مىدارم و مىآورم. آنها را بخور که چاق و چله هستن. |
- خيلى خوب، زود برو، بزغاله هایت را وردار و بیار. |
بز یک کم که رفت، سرگذاشت به فرار. گرگ هر چه صبر کرد بز نیامد. |
راه افتاد و از ردِ (دنبال) بز رفت تا او را پيدا کند. |
در راه که مىرفت، رسيد به يک بره. بره براى خودش مىچريد و اصلاً حواسش نبود. |
گرگ گفت: آهاى بره، صبر کن تا بيايم و تو را بخورم. |
بره گفت: همى جور خام خام مىخواهى مرا بخوري؟ بگذار بروم يک کم هيزم بياورم که آتش درست کني، يک کم نمک بياورم که مرا نمک کني، آنوقت مرا بخور. |
گرگ گفت: خيلى خوب، اما زود بيائي. |
بره هم يک کم که رفت، سر گذاشت به فرار. گرگ هر چه صبر کرد از بره خبرى نشد. رودههايش از گرسنگى صدا مىکردند. |
راه افتاد و از ردِ بره رفت تا پيدايش کند. همينجور که مىرفت ديد يک اسب توى راه ايستاده است. |
گفت: آهاى اسب، صبر کن تا بيايم و تو را بخورم. |
اسب گفت: بيا بخور، اما اول يک کارى بکن. |
گفت: چه کار؟ |
گفت: روى سم پايم يک قبض برات است، همو را بخوان ببينم چى نوشتهاند. |
گفت: خيلى خوب. |
جلو رفت که قبض برات را بخواند. اسب هم يک جفت لگد زد به سينهاش که چهار متر به هوا پريد و افتاد به يک گوشه. |
گرگ، همينجور که افتاده بود روى زمين و از درد ناله مىکرد با خودش مىگفت: وقتى يک بزى را ديدي، او را بخور که دو تا پايش بماند. بچههايش را مىخواهى چه کار کني؟ وقتى ديدى که يک بره تنها مانده، او را بخور که دو تا چشمش بماند. هيزم و نمک مىخواهى چه کار کني؟ |
وقتى يک اسب ديدي، او را بخور آنوقت سير و راحت در کنارش بخواب، به قبض و برات چه کار داري؟ |
- گرگ ساده لوح |
- افسانههاى خراسان (نيشابور)، جلد دوم ـ ص ۲۰۷ |
- حميدرضا خزاعى |
- انتشارات ماه جهان، چاپ اول ۱۳۷۹ |
- به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد دوازدهم ـ علىاشرف درويشيان ـ رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۲ |
همچنین مشاهده کنید
- هالو و هِیبَض و تعبیر خواب (۳)
- تاجری که همراه زنش به خاک سپردنش
- دخترک خردمند
- ملکجمشید و دختر پادشاه (۲)
- سه زن مکار(۲)
- متل روباه (۳)
- عبدالله و مرد چشمزاغ
- دیو هفت سر
- جولاه
- عقیده (۲)
- موش گرسنه
- دختر بازرگان و پسر شاه پریان
- ملکمحمد و آهو
- امیرزاده و عرب زنگی
- کچلتنوری
- ملکمحمد که تقاص برادراش را از دختر بیرحم گرفت
- گرگ و روباه
- دختر ماهیفروش و لنگه کفش
- حیلهٔ زن مکار ۲ (۲)
- گربهٔ شیرافکن
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران غزه حسن روحانی روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر یسنا سیل آتش سوزی قوه قضاییه پلیس تهران بارش باران شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
بانک مرکزی دولت سیزدهم حراج سکه قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران
سریال نمایشگاه کتاب کتاب مسعود اسکویی تلویزیون عفاف و حجاب سینمای ایران سینما دفاع مقدس
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس نتانیاهو ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی گوگل کولر اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون خواب کبد چرب بیمه کاهش وزن دیابت داروخانه