جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من


تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من    که سد ره گشت بر گرد سر چشمش نگاه من
مرا چشم تو افکند از نظر اما نمی‌پرسی    که جاسوس نگاه او چه می‌خواهد ز راه من
برای حرمت خاک درت این چشم می‌دارم    که گرد آلوده هر پایی نگردد سجده گاه من
به کشت دیگران چون باری ای ابر حیا خواهم    که گاهی قطره‌ای ضایع شود هم بر گیاه من
رقیبا پر دلیری بر سر آن کوی و می‌ترسم    که تیغی در غلافست این طرف یعنی که آه من
کمان شوق پر زور است و تیر انداز دیوانه    خدنگی گر نشیند بر کسی نبود گناه من
خطر بسیار دارد مدعی خود نیز می‌داند    اگر وحشی نیندیشد ز خشم پادشاه من


همچنین مشاهده کنید