دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
شاه عباس
يکى بود و يکى نبود جل از خداى ما هيشکى نبود. يک روز شاه عباس از کنار در حمامى مىگذشت. چشمش به دخترى افتاد که از چشم و ابرو و صورت و گيسوان و چهره در دنيا نظير نداشت شاه عباس يک دل نه صد دل عاشق دخترو شد. |
شاه عباس به قصر برگشت به وزيرش گفت: فردا وادار جارچىها جار بزنند که تمام دخترهاى شهر بايد جلو قصر جمع شوند. چون شاه مىخواهد يکى از آنها را به همسرى خود انتخاب کند. |
فرداى آن روز همهٔ دخترها جلو قصر جمع شده جز آن دخترى که دل از شاه برده بود. دخترو پدر پيرى داشت گفت. اى دختر چرا نمىروى شاه اگر بفهمد پوست از کلهمان مىکند، در اين شهر نمىگذارد زندگى کنيم. دخترو گفت: شاه کاسبى بلد نيست. من اصلاً زن او نمىشوم. بشنويد که شاه عباس تمام دخترها را از نزديک ديد ولى آن دختر را نديد. دستور داد تمام شهر را بگردند. رفتند و تمام شهر را گشتند و دخترو را ديدند دخترو باز هم همان حرف قبلى را زد آمدند و به عرض شاه رسانيدند. شاه به وزيرش گفت چه بايد کرد؟ وزير گفت: قبلهٔ عالم چارهاى نيست مگر آنکه حرفهاى بياموزيد. شاه قبول کرد رفت و زيلوبافى را ياد گرفت آن وقت دخترو راضى شد و به ازدواج شاه درآمد. |
بشنويد که شاه عباس شبى با لباس درويشى در شهر مىگشت دو برادر قصاب که کارشان قتل و شرارت بود شاه را گرفتند و در زيرزمين دکانشان زندانى کردند. روزى شاه پرسيد با من چکار داريد؟ گفتند تو را چاق و فربه مىکنيم بعد تو را مىفروشيم و کار ما همين است. شاه گفت: از اينکار روزى چند تومان استفاده مىکنيد؟ گفتند: روزى ۲۵ تومان. شاه گفت مرا نکشيد من چيزى براى شما درست مىکنم که روزانه حداقل صد تومان استفاده کنيد. آنها قبول کردند شاه زيلوئى بافت و روى آن علامتى مخصوص گذاشت و به برادران قصاب گفت، اگر مىخواهيد پول بيشترى از فروش اين زيلو بهدست بياوريد زيلو را ببريد اطراف قصر شاه عباس بفروشيد. چون آن حوالى مشترىهاى خوبى پيدا مىشود. |
برادران قصاب زيلو را به همان طرفها بردند. وزير شاه اتفاقاً به آن دو رسيد زيلو را خريد يک وقت متوجه علامت مخصوص شد با عدهاى آنها را تعقيب کرد شاه را نجات دادند و دو برادر قصاب به دست جلاد سپردند. |
شاه عباس تازه فهميد که دخترو چه خدمت بزرگى به او کرده در عوض او را سوگلى حرمسراى خود کرد. و روز به روز هم عزت و احترامش بيشتر مىشد. |
قصهٔ ما تموم شد خاک به سر حموم شد |
ـ (قصهٔ) شاه عباس |
ـ قصههاى مردم فارس ـ ص ۸۴ |
ـ گردآورنده: ابوالقاسم فقيرى |
ـ نشر سپهر ـ چاپ اول ۱۳۵۰ |
ـ به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد هشتم |
علىاشرف درويشيان ـ رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۰. |
همچنین مشاهده کنید
- شیخ روباه
- تنبلو
- قبا سنگی
- حکایت از بین بردن نسل دختر
- گاو شیرده
- عاقبت حلوا خوردن سه دختر خارکن
- میمون باهوش
- جیران(۲)
- هالو و هِیبَض و تعبیر خواب
- پسر خارکن با ملا بازرجان
- میرزا مست و خمار، و بیبی مهرنگار (۲)
- قُچاق قلابی
- حیلهٔ زن مکار ۲ (۲)
- مرغ سخنگو (۲)
- تسبیح گرانبها
- مرد عامل خوشبختی است یا زن؟
- قنبر خوششانس
- گاو شیرده (۲)
- سه پسر سلطان
- قصهٔ عارف و مهتاب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست