دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
خارکنی که عشقش دختر پادشاهرو، دوباره زنده کرد
مرد خارکنى از بيابان برمىگشت. ميان راه ديد دخترى مثل پنجه آفتاب از حمام بيرون آمد، تا چشم او به او افتاد غش کرد. مردم او را بههوش آوردند. خارکن پرسيد: اين دخترى که از حمام بيرون آمد و سوار اسب شد که بود؟ گفتند: دختر پادشاه. گفت: آتش عشق او جگرم را سوزاند ديگر حالم را نفهميدم حالا من کجا و دختر پادشاه کجا؟ بلند شد، پشته خار خود را به بازار برد و فروخت. |
آتش عشق دختر، خارکن را از خواب و خوراک انداخت. همسايهها جمع شدند و گفتند: اگر تو سه روز به اينحال باشى هلاک مىشوي. بعد يکى از آنها به خارکن گفت: يک دست لباس مثل لباس تاجرها قرض بگير، آنرا بپوش و برو خواستگارى دختر. نگو که خارکني، بگو که تاجر هستي. خارکن پير قبول کرد. رفت حمام لباس عاريه بهتن کرد و رفت قصر پادشاه. |
شاه به او احترام گذاشت. براى او چاى آوردند. خارکن دست دراز کرد چاى بردارد، شاه ديد دستهاى او مثل دست تاجرها نيست. دستها پينه بستهاند خيال کرد او جاسوس است، گفت: اين مرد را بگيريد. گرفتند و دستهاى او را بستند. خارکن ديد به بدوضعى افتاده، حقيقت را براى پادشاه تعريف کرد. پادشاه گفت: در اندرونى من دخترى هست زيباتر از دختر خودم، اگر بخواهى او را براى تو عقد مىکنم. خارکن به گريه افتاد و گفت: آتش عشق ديگرى در سينهٔ من است. آنوقت شما مىگوئيد دختر ديگرى را بگيرم. بعد گريبان خود را پاره کرد و گفت: خدايا تو شاهد هستى که سلطان با من چه کرد! بعد از بارگاه بيرون رفت؛ سلطان دلش سوخت. خواست صدايش کند، وزير نگذاشت. |
خارکن لباسهاى قرضى را به صاحب ان برگرداند و به خانه رفت. شروع کرد استقاصه به درگاه خدا. هر روز هم صبح و عصر به در خانهٔ شاه مىرفت. روز سوم که به در خانه شاه رفت، ديد شلوغ است گفت: چه خبره؟ گفتند: دختر پادشاه مرده. |
وقتى داشتند دختر را دفن مىکردند؛ خارکن چاهى کند و از نجا به قبر دختر نقب زد. پيش خودش گفت: پدر تو زندهات را به من نداد حالا من مردهات ار مىبرم. دختر را از توى قبر درآورد و به خانه برد. بعد برگشت و نقب را پر کرد. |
خارکن به خانه آمد، به زن خود گفت: يک دست لباس بياور و به تن مرده بپوشان. زن کفن را درآورد و لباس را به تن دختر کرد. او را توى رختخواب گذاشتند. مرد به زن خود گفت: برو شام بياور که بعد از سه روز مىخواهم غذا بخورم. |
موقع اذان سحر، دختر ناگهان عطسه زد و بلند شد و کنيز خود را صدا کرد. خارکن گفت: بله. دختر گفت: آب مىخواهم. |
خارکن رفت و کاسهاى آب آورد. دختر ديد کاسه با کاسههاى خودشان فرق دارد، نگاهى به دُروبَر خود انداخت ديد، اتاق هم جاى ديگرى است. پرسيد: من کجا هستم؟ چه شده؟ کمکم خارکن ماجرا را براى او تعريف کرد. دختر باورش نشد، خارکن او را دم خانهٔ پادشاه برد. دختر ديد بله همه عزادار هستند، برگشتند به خانه، دختر قلم و کاغذ خواست. خارکن آرود. دختر همهٔ ماجرا را براى پدر خود نوشت، بعد نامه را به خارکن داد تا برساند به دست شاه. |
پادشاه وقتى نامه را خواند ذوقزده شد و دستور داد مجلس عزا را برچينند. بعد به خارکن گفت: اى مرد برو و دختر را بياور، مرد گفت: سلطان با من پيمان ببنديد که دختر را به من بدهيد. چون خدا او را به من داده، شاه خندهاش گرفت و گفت: هرچه باشد از مردن دخترم بهتر است. و قول داد که دختر خود را به او بدهد. خارکن رفت و دختر را آورد. پادشاه دستور داد طبيبها را بياورن. طبيبها گفتند: دختر شما مبتلا به غش هما شده بوده که مثل مردن مىماند. حالا خدا خواسته که او زنده شود. به دستور شاه جشن عروسى راه انداختند و دختر را به خارکن دادند و در بازار براى خارکن دکانى خريدند تا تجارت کند. |
ـ خارکنى که عشقش دختر پادشه رو دوباره زنده کرد |
ـ قصههاى مشدى گلينخانم ص ۴۴۷ |
ـ گردآورنده: ل. پ. الول ساتن ويرايش اولريش مارتسولف، آذر اميرحسينى نيتهامر، سيداحمد وکيليان. |
ـ نشر مرکز چاپ اول ۱۳۷۴ |
(به نقل از فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد چهارم ـ علىاشرف درويشيان و رضا خندان). |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست