تئورى تکامل فرهنگى تايلر و مورگان گروهى از جامعهشناسان و انسانشناسان را بر آن داشت تا براساس معتقدات خود آن را رد کنند و يا آنکه در پارهاى از احکام آن ترديد نمايند. آنها بر آن نبودند که، برخلاف نظريه تکامل فرهنگي، بيشتر جوامع هميشه در جهت سير تکاملى نيست و گاهى جنبه قهقرائى دارد و معتقد بودند که تاريخ فرهنگ انسان حاصل اشاعهٔ آن از يک ناحيه بوده است.
|
|
پيروان اين نظريه معتقد هستند که براى شناخت خصوصيات هر فرهنگ بايد تاريخ آن را مورد مطالعه قرار داد و ارتباط آن را با جوامع ديگر کشف کرد. به عقيده آنها ابداعات و اختراعات محدود بوده، از اينرو مرکزيت خاصى براى اشاعه اولين فرهنگها مىشناسند.
|
|
پيدايش تئورى اشاعهٔ بنيادها به مطالعات تاريخى متکى است و به همين سبب به مکتب تاريخى نيز شهرت دارد، در کشورهاى مختلف اروپا و آمريکا منشاء نظريات گوناگونى گرديد که به سه جريان فکري، آلماني، انگليسى و آمريکائى معروف است.
|
|
|
|
مکتب اشاعه (تاريخي) آلمان
|
|
روبرت فريتس گربنر (Robert Fritz Craebner)و ويلهم اسميت (Wilhelm Smith)، کشيش کاتوليک، از پايهگذاران اين جريان فکرى در آلمان مىباشند، که به نام 'مکتب وين' معروف شده است. آنها عقيده داشتند که فرهنگ اوليه انسان از سرزمينى در آسيا نشأت گرفته، و عواملى مانند مهاجرتهاى بزرگ، داد و ستد و غيره سبب انتقال آن به سرزمينهاى ديگر جهان شده کتاب معروف گربنر به نام روش نژادشناسى حاوى نظريات و روشهائى است که وى در تحقيقات و تتبعات انسانشناسى به آن دست يافته است و او را از معتبرترين صاحبنظران اين علم معرفى کرده است.
|
|
گربنر به روش تکاملى تاخت و گفت که بههيچوجه نمىتوان ثابت کرد که کمان موسيقى از کمان شکار گرفته شده است؛ و حال آنکه طرفداران تکامل فرهنگى معتقد هستند که تمدنهاى گوناگون مراحل عمومى تکامل بشرى محسوب مىگردند. اين تمدنها بهصورت رشتههائى از يک مرحله ساده آغاز شده و به مرحله پيچيدهاى ختم مىگردند.
|
|
گسترش نظريه اشاعه پرسشهائى مهمى را در مورد منشاء و چگونگى پيدايش فرهنگ جوامع مختلف مطرح ساخت، از جمله آنکه گفته شده:
|
|
آيا عناصر مهم فرهنگى بشري، در بسيارى از نواحى مختلف جهان، مستقلاً بهوجود آمدهاند يا آنکه همه اجزاء آن فقط يک بار ابداع شدهاند؟
|
|
گربنر معتقد بود که نبايد موضوع اختراع مستقل در مناطق مختلف جهان را پذيرفت و مىگفت که بايد از راه تحقيقات معلوم شود که آيا اختراع يا عقيده خاصى از يک منبع واحد توزيع گرديده يا خير؟ وى در مورد 'حوزه فرهنگي' که مورد توجه بعضى از انسانشناسان فرهنگى قرار گرفته بود، گفت که بايد اجزاء مرکب فرهنگ را مورد بررسى قرار دهيم تا معلوم شود که آن عناصر با يکديگر مرتبط مىباشند. اگر همين عناصر را با تغييراتى در نقطه ديگرى ديديم آن وقت مىتوانيم بپذيريم که قومى از قوم ديگر آن فرهنگ را گرفته است.
|
|
نظريه اشاعه در آلمان به نظريه تاريخى يا ترکيبى معروف شده است. پيروان اين نظريه بر اين باور هستند که عناصر تشکيلدهنده فرهنگ اين جامعه ترکيبى است که از فرهنگهاى مختلف گرفته شده است. آنها ترکيبهاى فرهنگى را مستقل مىدانند؛ مثلاً گربنر، که در تحقيقات خود شش ترکيب فرهنگى تشخيص داده است، مىگويد که هرکدام از اين برشهاى فرهنگى از ديگرى مستقل باقىمانده است (شش ترکيب فرهنگى که گربنر در اقيانوسيه تشخيص داده است عبارت هستند از:
|
|
ترکيب تاسماني، استرالياى قديم، توتمي، جامعه دارى دو طبقه، ملانزى و پلىنزب) پيروان مکتل اشاعه آلمانى کشفيات باستانشناسى را براى دستيابى به عناصر و اجزاء متشکلهٔ فرهنگهاى گوناگون بسيار سودمند مىدانند. علاوه بر اين نژادشناسان و انسانشناسان فيزيکى از راه دستيابى به اسکلت و کالبد انسانها، و اندزهگيرى و مقايسه آن با يکديگر، مىتوانند چگونگى مهاجرت اقوام مختلف را در ادوار گوناگون بهدست آورند.
|
|
|
مکتب اشاعه (تاريخي) انگليس
|
|
از پيروان اصلى مکتب اشاعه انگليس 'گرافتن اليوت اسميت (Grafton Elliot Smith، ۱۹۳۷ - ۱۸۷۱)، است. وى در علم تشريح از اطلاعات کافى برخوردار بود. به همين سبب به انسانشناسى علاقهمند شد و براى بررسى اجساد موميائى شده در مصر به آنجا سفر کرد و شديداً تحت تأثير تمدن باستانى اين کشور قرار گرفت. اسميت بر آن بود که 'اجزاء مرکب يک فرهنگ مشتمل بر مهرپرستي، بناهاى سنگى عظيم و موميائى کردن اجساد را مىتوان در سراسر جهان يا بىگمان، در چندين نقطه جهان مشاهه نمود' (هيس، تاريخ، مردمشناسي، ص ۴۵) وى برخى ديگر از علائم و رسوم مانند صليب شکسته، مارپرستي، سوارخ کردن گوش، خالکوبى برروى چانهٔ زنان، افسانه طوفان و ... را بر اين ليست افزوده است.
|
|
اسميت منشاء موميائى کردن را از مصر مىدانست، که در مناطق ديگر مثل هندوستان، مالزي، جزاير اقيانوس کبير و سرانجام آمريکاى شمالى و جنوبى همهگير شده است. وى و ياران او بر اين باور بودهاند که ابداعات و اختراعات فرهنگى نخست در يک محل روى داده و سپس به نقاط ديگر انتقال يافته است. از اينرو آنها نخست مصر و سپس يونان را مرکز و منشاء پيدايش فرهنگ و تمدن مىدانند. اسميت در مورد تمدن و فرهنگ مصر مىگويد 'تمامى تمدن جهان از يک سلسله ابداعات و ابتکارات تمدن و فرهنگ درهٔ نيل پديدار شده است، مصر گهوارهٔ فرهنگ جهانى و مادر هنر، اسلحهسازى و قانونگذارى است و تمام اقوام ديگر فرهنگ و تمدن خود را از مصر گرفتهاند، مثلاً مناسک پرستش خورشيد و نمونههاى مختلف آن در مکزيک، آمريکا، اروپا و ساير نقاط ريشه مصرى دارد' (روحالاميني، محمود، گردشهر با چراغ، ص ۱۱۹).
|
|
ويليام هالزى - آر- ريورز (۱۹۲۲-۱۸۶۴) که از پيروان مکتب اشاعه انگليسى است، به مطالعه آداب و رسوم اقوام ملانزى پرداخت و بر آن بود که تاريخ جامعه ملانزى در راه تکامل نهضت اشاعه نقش مهمى ايفاء کرده است.
|