شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مطلع دوم


بهر صبوح از درم مست در آمد نگار    غالیه برده پگاه بر گل سوری بکار
بسته من اسب ندم پس بگه صبح دم    کرد زبان عذرخواه آن بت سیمین عذار
بلبله برداشت زود کرد پس آنگه سلام    گفت بود سه شراب داروی درد خمار
جام ز عشق لبش خنده زنان شد چو گل    وز لب خندان او بلبله بگریست زار
چون سه قدح کرد نوش درج گهر برگشاد    قند فشان شد ز لب آن صنم قندهار
بلبل نطقش به ناز غنچه‌ی لب کرد باز    گشت ز مل عارضش همچون گل کام‌کار
گفت مخور غم بیا باده خور از بهر آنک    غم نخورد هر که را هست چو من غم‌گسار
زین می خوش همچو من نوش کن ای خوش سخن    از سر رنج و حزن خیز و برآور دمار
خاصه که مهر سپهر گوشه‌ی خوشه گذاشت    و آتش گردون گرفت پله لیل و نهار
کعب پیاله بگیر قد قنینه بپیچ    گوش چغانه بمال، سینه‌ی بربط بخار
بعد سه رطل گران مدح وزیر جهان    گفت که خاقانیا یاد چه داری بیار
خواجه و دستور شاه داور ملک و سپاه    دین عرب را پناه ملک عجم را فخار


همچنین مشاهده کنید