|
تاريخ سيستان کتابى است که تاکنون يک نسخه بيشتر از او بهدست نيامده است اما آن يک نسخه مثل آن است که دومين نسخهاى است از اصل تأليف، يا اولين نسخهاى است که از مسوّدهٔ اصل رونويس شده باشد، و از اين حيث کمتر به يغما و تاراج کاتبانِ بُلفضول گرفتار آمده است!(۲)
|
|
(۱) . مؤلف نامعلوم
|
|
(۲) . اتفاقاً اين نسخه دچار تصرف و اکثار و تقليل و جرح و تعديل خوانندهٔ نادانى شده است و در حواشى اشعارى از خود بر آن کتاب افزوده و در سطور متن راده گذاشته است و نيز تصرفاتى در متن کرده بعض الفاظ را تراشيده و بعضى جاىها چيزى از خود افزوده است، و همهٔ اين تصرفات و آن اشعار مهمل و زايد، وارد متن منطبعهٔ در پاورقى روزنامهٔ ايران شده و در مقالاتى که اهل فضل از روى آن روزنامه نقل کردهاند نيز بالطبع داخل گرديده است. اما چون اين تصرفها در نسخهٔ اصل پيدا بود و اتفاقاً تصحيح آن کتاب نيز بهدست نااهل نيفتاد با ذکر زوايد در حواشى همهٔ آنها از متن اخراج گرديد، و اگر اشتباهى هم کاتب در بعضى از لغات کرده بود در حاشيه اصلاح شد.
|
|
قسمت اول اين کتاب بسيار قديمى است، فصلهائى در آن قسمت از نثر ابولمؤيّد و ديگران مانند بشر مُقَسم نقل گرديده و باقى قسمت اول کتاب تا تاريخ ۴۴۵-۴۴۴ - يعنى آغاز دستاندازى سلجوقيان در سيستان و جلوس طُغرِل اول - که وى را به دعاى 'خَلْدَالله مُلْکَه' دعا کرده است - بر يک نسق و با عباراتى بسيار کهنه و سبکى بس قديمى که نمودار سبک بلعمى است انشاء شده، و از اين تاريخ تا سال ۷۲۵ با سبکى دگرگونه پايان يافته است که بايد آن شيوه را مخلوطى از دورهٔ دوم (قرن ششم) و دورهٔ سوم يعنى قرن هفتم و عصر مغول دانست.
|
|
با وجود آنکه قسمت نخستين تاريخ سيستان کهنهتر است، ما آن را همرديف التفهيم نهاديم - يعنى در شمار پيروان سبک قديم قرار داديم، اما تفاوتى که بين اين کتاب با التفهيم هست آن است که در التفهيم تعمّدى در رعايت سبک و نگاهدارى موازنهٔ زبان فارسى در برابر تازى شده است، اما در تاريخ سيستان نويسنده به سوق طبيعى چيز نوشته و قصدى خاص در نگاشتن شيوه و مراعات سبُک و ترک لغات فارسى از روى عمد نداشته است از اينرو به خلاف التفهيم که يکدست و بدون غث و سمين تحرير شده تاريخ سيستان يکدست نيست. چه قسمتى را از کتب قديمتر فارسى نقل کرده است که مخصوص فصول اوليهٔ آن کتاب است، و باقى را يا مؤلّف خود به فارسى انشاء کرده يا از تازى ترجمه نموده است و آنچه به فارسى انشاء کرده است شبيه به سبک نثر بلعمى و ابوالمؤيّد است، و آنها که از تازى ترجمه گرديده گاهى داراى جملههائى که به جملهبندى تازى سخت شبيه مىباشد. معهذا همهٔ آن از حيث سبک کلى و معلومات عمومى همان است که اشاره شد - يعنى در اعداد رستهٔ اول و از آخرين نمونههاى نثر فارسى دورهٔ اول بهشمار مىرود و همهٔ مختصات نثر قديم را داراست جز آنکه (مر) و (ايدون) و (ايدر) کم دارد و فعلهاى انشائى از شرطى به تمنّائى و افعال 'نيشابوري' (۳) به اندازهٔ بعضى کتب قديم ندارد.
|
|
(۳) . افعال نيشابورى اصطلاحى است که ملکالشعراء ساخته است - زيرا مقدسى در احسنالتقاسيم گويد که: نيشابوريان در فعلها سين زياد مىکنند بدون فايده مثل: (بخردستى و بگفتستى و بخفتستى و ...) ص ۳۳۴ طبع ليدن.
|
|
|
رفتن عبدالعزيز سوى بست و کابل
|
|
پس قباع، عبدالعزيزبن عبداللهبن عامربن کُريز را به سيستان فرستاد، او به سيستان آمده و با مردمان نيکوئى کرد و گفت، و آن سپاهِ طلحه را جمع کرد و بنواخت و خبر بُست و کابل کردند که ايشان سربتافتهاند، به راه بيابان برفت و زبيل(۱) لشکرى از ترکان فراهم کرده بود، حَرْبى صعب بکردند چنانکه مسلمانان فرو ماندند و خواستند که بگريزند از قوت دشمنان و شوکت ايشان، عمربنشانالعاري(۲) مردى مرد و معروف بود [و] با عبدالعزيز يکجا بود، حمله کرد و زنبيل هزيمت شد، و بکشت از ترکان بسيار، و هزيمت کردند، و مسلمانان بسيار غنائم يافتند و بردگان بسيار و اسپ و سليح، و کار کابل و زابل او را مستقيم گشت و مظفر به سيستان باز آمد. و مردى بود عالم و اهل علم را دوستداشتني، پس روزى رستمبنمهر هرمزدالمجوسى پيش او اندر شد و بنشست و متکلّم (۳) سيستان او بوده بود، گفت دهاقين (يعنى ايرانيان) را سخنان حکمت باشد، ما را از چيزى بگوي.
|
|
(۱) . معروف (رُتبيل) به ضم راء مهمله - در تاريخ سيستان و مجملالتواريخ (زنبيل) بهزاء معجمه و نون و باء موحده آمده و در بلعمى خطى قديمى زنتبيل و زندبيل و زنبيل به هر سه وجه ضبط شده است و الله اعلم.
|
|
(۲) . بلاذري: ابوعفراء عمير املازنى ضبط کرده و ممکن است که متن مصحف اين نام باشد چه (شان) و (العاري) در نامهاى عربى و انساب بىسابقه است. رجوع کنيد به: تاريخ سيستان ص ۱۰۶.
|
|
(۳) . متکلم: مراد کسى است که عالم علم کلام و بحث و جدل و فلسفه باشد و متکلمان ابتدا در ميان معتزليان اسلام پيدا شدند و بعد علم کلام اسلحهاى شد براى مخالفان فلاسفه و از اين راه علمى وسيع و معتبر گرديد و مانند امام غزالى در ميان سنيان و خواجه نصير در ميان شيعيان علمائى در آن علم موجود شدند و کتب عمدهٔ نشر دادند - اما در اين تاريخ نظر به اين دقايق نبوده و قصد او آن است که مردى بود دانا و حکيم و اهل منطق و بحث، و در ميان مغان و مؤبدان زردشتى از اين قبيل فضلا و علما از عهد بسيار قديم زياد بودهاند و ايرانيان قبل از اسلام به منطق و استدلال و مباحث عقلى اهميت زيادى مىدادند.
|
|
گفت: 'نادان (يعنى نادانتر، رجوع شود به فقرهٔ ۱۹ کتاب سبکشناسى ملکالشعراى بهار) مردمان اويست که دوستى برويِ افتعال دارد بىحقيقت؛ و پرستش يزدان چشمديدى را کند؛ (چشمديدي: يعنى از روى ريا و (را) بعد از اين کلمه به معنى (براي) است) و دوستى با زنان به درشتى جويد؛ و منفعت خويش به آزار مردم جويد؛ و خواهد که ادب آموزد به آساني' گفت نيز گوي، باز دهقان گفت: 'آب جوى خوش بُوَدْ تا به دريا نرسد؛ و خاندان به سلامت باشد هرچند فرزند نزايد، و دوستى ميان دو تن به صلاح باشد چند بدگوى در ميان نبود، و دانا هميشه قوى بُود چند هوا برو غالب نگردد، [و] کار پادشاهى و پادشاه هميشه مستقيم باشد چند وزيران به صلاح باشند' (ص ۱۰۵-۱۰۶)
|