|
جنبش اجتماعى وقتى پديد مىآيد که گروهى از افراد بهگونهاى سازمانيافته درصدد تغيير يا حفظ برخى از عناصر جامعه برآيند. جنبشهاى اجتماعى با صورتهاى سادهٔ رفتار جمعى اين تفاوت را دارند که بسيار سازمانيافتهتر هستند و عمرى بسيار طولانىتر دارند. فرق عمدهٔ يک جنبش اجتماعى با يک نهاد اين است که جنبش در مقايسه با نهاد دوام کمترى دارد.
|
|
مثال:
|
نمونههاى جنبش اجتماعى عبارتند از: جنبش سياهان، جنبش آزادى زنان، جنبش ضدجنگ.
|
|
| ويژگىهاى جنبشهاى اجتماعى
|
|
همهٔ جنبشهاى اجتماعى در برخى از ويژگىها با هم اشتراک دارند. اين ويژگىها عبارتند از: هدفهاى مشترک، برنامهاى براى تحقق اين هدفها و يک ايدئولوژي.
|
|
هر جنبش اجتماعى يک رشته هدفهاى کاملاً مشخص و جاافتاده دارد. آن جنبش اجتماعى که بهبود وضع گروهى از مردم را در نظر دارد، در صورتى موفق خواهد بود که تغييراتى را که خواستار آن است را بهعنوان هدفهاى خود تعيين کند. برنامههائى که براى رسيدن به اين هدفها وجود دارند، ممکن است بسيار متنوع باشند و از اعتصاب مسالمتآميز گرفته تا آدمکشى و تخريب اموال عمومى را دربرگيرند. ايدئولوژى همان عاملى است که اعضاء يک جنبش را گردهم مىآورد. ايدئولوژى نه تنها بايد از اوضاع اجتماعى موجود انتقاد کند، بلکه بايد هدفهاى جنبش و روشهاى دستيابى به اين هدفها را نيز روشن سازد.
|
|
|
- جنبش بيانگر:
|
وقتى گروهى به اين نتيجه رسيده باشند که با موقعيت ناخوشايندى روبهرو شدهاند، جنبش اجتماعى بيانگر ممکن است پديد آيد. افرادى که در اين جنبش شرکت مىکنند خواستار تغيير برداشتِ مردم از يک واقعيت ناخوشايند اجتماعى هستند و نه دگرگونى بنيادى آن واقعيت.
|
|
مثال:
|
بيشتر جنبشهاى مسالمتآميز مانند جنبش مقابله با آلودگى هوا و دفاع از محيط زيست، جنبش مبارزه با مواد مخدر و يا الکليسم در زمرهٔ اينگونه جنبشها بهشمار مىآيند.
|
|
- جنبش واپسگرا يا ارتجاعى:
|
يک جنبش واپسگرا مىکوشد تا اوضاع را به وضع پيشين بازگرداند و در واقع عقربهٔ ساعت را به عقب برگرداند. افرادى که به اين جنبش مىپيوندند، از روندهاى جارى اجتماع آشکارا ناخرسند هستند.
|
|
مثال:
|
کوکلوکس کلان نمونهٔ يک جنبش اجتماعى واپسگرا است. هدف عمدهٔ اين جنبش بازستاندن حقوق و آزادىهاى مدنى از سياهان و بازگرداندن آنها به اوضاع پيشين است.
|
|
- جنبش پيشرو:
|
اين جنبش بر آن است که با ايجاد دگرگونىهاى مثبت در نهادها و سازمانها، جامعه را بهبود بخشد.
|
|
مثال:
|
جنبش کارگرى ايالات متحد در اوايل اين قرن، يک جنبش اجتماعى پيشرو بود.
|
|
- جنبش محافظهکار:
|
جنبش محافظهکار مىکوشد تا از دگرگونى در جامعه جلوگيرى کند. افرادى که از اينگونه جنبشها پشتيبانى مىکنند، وضع کنونى جامعه را خوشايندترين وضع مىپندارند.
|
|
مثال:
|
افرادى که براى جلوگيرى از تصويب اصلاحيهٔ حقوق برابر زنان و مردان در آمريکا متشکل شده بودند، در واقع جنبش محافظهکارى را راه انداخته بودند. آنها معتقد بودند که قانون جديد ضد تبعيض جنسى ضرورتى ندارد و حتى ممکن است براى جامعه زيانهاى بهبار آورد.
|
|
- جنبش اصلاحى:
|
اين جنبش مىکوشد برخى از جنبههاى جامعه را تعديل کند، بىآنکه خواسته باشد نظام اجتماعى را يکسره دگرگون سازد.
|
|
مثال:
|
جنبش آزادى زنان يک جنبش اصلاحى است، زيرا بدون آنکه بخواهد نظام اجتماعى موجود را براندازد، درصدد تغيير يکى از جنبههاى آن است.
|
|
- جنبش انقلابى:
|
اين نوع جنبش خواستار دگرگونى سريع و اساسى در جامعه است. جنبش انقلابى مىکوشد نظام اجتماعى موجود را از بيخ و بن براندازد و نظام تازهاى را بهجاى آن بنشاند.
|
|
مثال:
|
بيشتر جنبشهائى که از طريق انقلابهاى بزرگ نظام پيشين را برانداخته و نظام انقلابى نوپديدى بهجاى آن نشاندهاند، مانند انقلاب فرانسه، انقلاب روسيه و چين، در زمرهٔ اينگونه جنبشها بهشمار مىآيند.
|
|
- جنبش آرمانگرا:
|
در اين نوع جنبش کوشش مىشود که يک محيط اجتماعى آرمانى براى يک گروه به نسبت کوچکى از پيروان، ايجاد شود، به اينگونه جنبش، جنبش واپسزن يا جداسر نيز مىگويند.
|
|
مثال:
|
کمونهاى روستائى خودکفا که در دههٔ ۱۹۶۰ در ايالات متحد بسيار مردمپسند بودند، نمونههاى برجستهاى از يک جنبش آرمانگرا بهشمار مىآيند.
|
|
- جنبش مهاجرى:
|
کسانى که به اينگونه جنبش مىپيوندند تجربهٔ تلخى از اوضاع زندگى خود دارند و به اميد يافتن آيندهاى روشنتر از زادگاه خود به جائى ديگر مهاجرت مىکنند.
|
|
مثال:
|
مهاجرت کليميان از سراسر جهان به اسرائيل، نمونهٔ يک جنبش اجتماعى مهاجرى را بهدست مىدهد. بيشتر کسانى که در اوائل به اسرائيل مهاجرت کرده بودند، تجربهٔ تلخى از ضد يهودىگرى در اروپا و بهويژه آلمان نازى داشتند.
|
|
| روش جامعهشناختى بررسى جنبشهاى اجتماعى
|
|
جامعهشناسان مىتوانند بررسىهاى درازمدتى از جنبشهاى اجتماعى بکنند و هنگام بررسي، هم مىتوانند در اين جنبشها شرکت کنند و هم مىتوانند در آنها شرکت نکنند. از اين گذشته، آنها مىتوانند گفتههاى رسمى و يا غيررسمى اعضاء جنبش را تحليل کنند و با بررسى مشاغل آنها دريابند کداميک از گروههاى اجتماعى در اين جنبشها شرکت مىکنند.
|