|
| تبيينهاى جامعهشناختى انحراف
|
|
جامعهشناسان در تبيين علتهاى رفتار انحرافآميز برحسب اجتماعىشدن ناقص، رهيافتهاى گوناگونى را در پيش گرفتهاند. برابر با يکى از اين رهيافتها، فردى که درست اجتماعى نشده است، هنجارهاى فرهنگى را در شخصيت خود عجين نمىسازد، و براى همين، نمىتواند ميان رفتار شايسته و رفتار ناشايسته تمايز گذارد. بنابر رهيافت دوم، فرد منحرف نخست بايد منحرفشدن را ياد بگيرد. جامعهشناسان معتقد هستند که بسيارى از صورتهاى رفتار انحرافآميز از شخصى به شخص ديگر انتقال مىيابند و اين فراگرد آموزشى نيز همان مکانيسمهاى فراگردهاى آموزشى ديگر را دارد. رهيافت سوم، انحراف را نتيجهٔ نارسائىهاى موجود در يک فرهنگ و ساختار اجتماعى يک جامعه مىداند. هر جامعهاى نه تنها هدفهاى فرهنگى تجويزشدهاى دارد، بلکه وسايل اجتماعاً پذيرفتهاى را نيز براى دستيابى به اين هدفها، در اختيار دارد. هرگاه اين وسايل در دسترس کسى گذاشته نشود، احتمالاً آن شخص به رفتار انحرافآميز دست مىزند.
|
|
اِدوين.اچ.ساتِرلند نظريهاى را در اين زمينه مطرح ساخته است که با رهيافت دوم در عبارت بالا همسان است. ساترلند مىگويد براى آنکه شخصى تبهکار گردد، نخست بايد ياد بگيرد که چگونه تبهکار شود. او سپس ادامه مىدهد که اين يادگيرى درنتيجهٔ کنش متقابل اجتماعى فرد با ديگران حاصل مىشود. بيشتر افراد هم در معرض تماس با افراد يا گروههاى منحرف قرار مىگيرند و هم در معرض تماس با افراد يا گروههاى غيرمنحرف. ساترلند ارتباط متقابل با اين گروهها را برحسب بَسامد، اولويت، دوام و شدت اندازهگيرى کرد. هرچه سطح تماس فرد با افراد يا گروههاى منحرف برحسب اين چهار متغير بالاتر باشد، احتمال رفتار انحرافآميز شخص نيز بيشتر مىشود، و برعکس، اگر سطح تماس فرد با افراد يا گروههاى غيرمنحرف، بازهم برحسب اين چهار متغير، بيشتر باشد، احتمال رفتار غيرانحرافآميز شخص نيز بيشتر مىشود.
|
|
مثال:
|
کودکانى که در محلات تبهکارنشين بهدنيا مىآيند بهعلت تماس با تبهکاران از بدو کودکي، استعداد بيشترى براى دستزدن به اعمال خلاف عرف دارند، زيرا خلافکارى و تبهکارى را از بزرگترهاى تبهکار محل ياد مىگيرند.
|
|
- بىهنجارى:
|
مفهوم بىهنجارى را اميل دورکيم به جامعهشناسان معرفى کرد. بىهنجارى بهحالت عدم هنجارمندى يا بىريشهگى اطلاق مىشود؛ اين حالت زمانى پيش مىآيد که چشمداشتهاى فرهنگى با واقعيتهاى اجتماعى سازگارى نداشته باشند. رابرت، کي، مرتون کوشيده است تا بىهنجارى را به انحراف اجتماعى ربط دهد. او مىگويد که فرد درنتيجهٔ فراگرد اجتماعى شدن، هدفهاى مهم فرهنگى و نيز راههاى دستيابى به اين هدفها را که از نظر فرهنگى مورد قبول باشند، فرا مىگيرد. هرگاه راههاى مقبول دستيابى به اين هدفها براى فرد فراهم نباشد و او ناچار شود راههاى ديگرى را در پيش گيرد، رفتارى ممکن است از فرد سرزند که به انحراف اجتماعى بىانجامد. مرتون چهار نوع رفتار انحرافآميز را که ممکن است در اين رهگذر پديد آيند، برشمرده است. اينها عبارتند از: نوآوري، مناسکپرستي، واپسزنى و شورش.
|
|
- نوآورى:
|
نوآوري، زمانى پيش مىآيد که مردم هدفهاى فرهنگى را بپذيرند، ولى وسائل اجتماعاً پذيرفته شده براى دستيابى به اين هدفها را نپذيرفته باشند.
|
|
مثال:
|
دزدان بانک نيز مىکوشند به همان هدفهائى برسند که اعضاء ديگر جامعه دارند - گردآورى ثروت. اما آنها بهجاى کار شديد در يک شغل متعارف و پسانداز ماهيانه، يک شبه مىخواهند راه هزارساله را طى کنند. از اين جهت، بانکزنان قواعد جامعه را دگرگون مىکنند و به نوآورى دست مىزنند.
|
|
- مناسکپرستى:
|
مناسکپرستى زمانى رخ مىدهد که شخص وسايلى را که يک فرهنگ براى دستيابى به هدفها ارائه مىدهد، مىپذيرد ولى خود آن هدفها را رد مىکند.
|
|
مثال:
|
پرستار کشيک که در بخش اورژانس يک بيمارستان، بهجاى فراهمآوردن وسائل درمان فورى يک بيمار، وقت زيادى را صرف تهيهٔ پروندهٔ پزشکى بيمار مىکند، نمونهٔ يک مناسکپرست بهشمار مىآيد.
|
|
- واپسزنى:
|
واپسزني، وقتى پيش مىآيد که شخص هم هدفها و هم وسايل دستياى به اين هدفها را که مورد قبول يک فرهنگ مىباشند، رد مىکند.
|
|
مثال:
|
يک فرد الکلى که خانواده، خانه، شغل، دوستان و سرگرمىهاى ديگر خود را رها مىکند تا همهٔ عمر را در تنهائى صرف نوشيدن نوشابههاى الکلى کند، جامعهٔ متعارف خود را يکسره واپس مىزند.
|
|
- شورش:
|
هنگامى رخ مىدهد که مردم هدفها و وسائل دستيابى به اين هدفها را که مورد قبول يک فرهنگ مىباشند رد مىکنند و هدفها و وسايل تازهاى را بهجاى آنها برمىگزينند.
|
|
مثال:
|
گروههاى انقلابى و شورشى که درصدد براندازى مهمترين ارزشها و هنجارهاى يک جامعه هستند و مىخواهند طرح نوينى را از نظر اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى پياده کنند، نمونهٔ يک رفتار شورشى را نشان مىدهند.
|
|
|
تقريباً هرکسى گهگاه در زندگى به شيوهاى انحرافآميز رفتار مىکند. برخى از جامعهشناسان بر اين باور هستند که مهمترين عنصر در سرنوشت يک فرد، بستگى به آن دارد که آيا در حين ارتکاب عمل انحرافآميز غافلگير مىشود يا نه. آيندهٔ شخصى که در هنگام ارتکاب خلاف دستگير مىشود و برچسب منحرف به او مىخورد، ممکن است بهشدت تغيير کند. وقتى يک فرد در حين ارتکاب عمل انحرافآميز دستگير مىشود، برچسبهائى چون، معتاد، غيرعادي، عجيب و غريب، لات و يا دزد، مىخورد. آدمهاى ديگر با اين شخص برحسب برچسبى که به او خورده است رفتار مىکنند و اين برچسب بيشتر از هر منزلت ديگرى که فرد بهدست مىآورد، اهميت پيدا مىکند. شخصى که خود را برحسب اين برچسب باز مىنگرد، نيز متناسب با همين برچسب رفتار مىکند. او که خود را منحرف تشخيص مىدهد و مىبيند که ديگران نيز با همين عنوان با او برخورد مىکنند، ممکن است از جامعهٔ متعارف دورى گزيند و به کسانى بپيوندد که برچسبى همانند برچسب او دارند. در اين جا، برچسب منحرف تکليف آيندهٔ يک فرد را مشخص مىسازد. مردم وابسته به طبقات اقتصادى - اجتماعى بالاتر در مقايسه با کسانى که به طبقات پائينتر تعلق دارند، امکان برچسب انحراف خوردن آنها کمتر است.
|
|
مثال:
|
فرض کنيد آدم آبرومندى يک بار دانسته يا ندانسته دست به عمل خلافى بزند و برحسب اتفاق در حين ارتکاب آن عمل دستگير و پس از خوردن برچسب تبهکار به زندان انداخته شود. آن شخص پس از آزادى از زندان مىبيند که ديگران او را به چشم يک تبهکار مىنگرند و از او فاصله مىگيرند. او ديگر نمىتواند کار سابق خود را به همان آسانى گذشته ادامه دهد، زيرا ديگران از همکارى با او پرهيز مىکنند. دوستان وى به چشم ديگرى او را نگاه مىکنند و مانند گذشته او را با کمال رضايت به جمع خود راه نمىدهند. اين شخص پس از چند ماه مىبيند که زندگى در شرايط سابق براى او دشوار و حتى امکانناپذير شده و براى ادامهٔ حيات ناچار است تغييرى در زندگى خود بدهد و بعيد نيست به کسانى رو آورد که مانند خود برچسب تبهکار خوردهاند.
|
|
|
بخش مهمى از رفتار انحرافآميز معمولاً در چارچوب يک گروه منحرف انجام مىگيرد. غالباً، مردمى که در انحراف خاصى با همديگر اشتراک دارند، بهمنظور دوگانهٔ حمايت متقابل و فراهمآوردن تسهيلاتى براى ارتکاب اعمال خلاف خود، گردهم مىآيند. خردهفرهنگ منحرف بهطرز رفتار، ارزشهاى غالب و تفاهم متقابلى اطلاق مىشود که اعضاء يک دسته در آنها سهيم هستند، ولى جامعهٔ متعارف آنها را قبول ندارد. پيوند خردهفرهنگ منحرف با بقيهٔ جامعه گسيخته است، زيرا اين خردهفرهنگ از هنجارها، ارزشها و زبان و اصطلاحاتى استفاده مىکند که ويژهٔ خود است. بسيارى از افرادى که جامعهٔ متعارف آنها را طرد کرده، براى پيدا کردن منزلت، آسايش و پذيرشى از نوع ديگر، جوياى پيوستن به خردهفرهنگ منحرف مىشوند. آنها پس از پيوستن به اين خردهفرهنگ، فراگردى از اجتماعىشدن را از نو آغاز مىکنند تا قواعد رفتارى پذيرفتهشده و نقش شايستهٔ آنها را در اين چارچوب جديد ياد بگيرند.
|
|
|
آمارهاى رسمى شاخص خوبى براى تعيين سطح انحراف در جامعه و تعداد افراد منحرف نيستند. بهعلت اختلافنظر در تعريف رفتار انحرافآميز که از يک رويهٔ قضائى به يک رويهٔ ديگر تفاوت مىپذيرد و انواع شيوههاى اجراء قوانين مربوط به نظارت بر گونههاى گوناگون انحراف، اندازهگيرى ميزان انحراف در جامعه، بسيار دشوار است.
|
|
مثال:
|
گزارش شوراى فدرال تحقيق درباره تبهکاري، کاملترين گزارش آمارى از تبهکارى در ايالات متحد، را بهدست داده است. اما در اين گزارش تنها به خلافهائى اشاره شده که بهوسيلهٔ پليس گزارش شدهاند. بسيارى از خلافها هستند که معمولاً گزارشى از آنها بهدست داده نمىشوند. جرمشناسان معتقد هستند که سطح واقعى تبهکارى در ايالات متحده ده برابر بيشتر از آن رقمى است که اف.بي.آى گزارش داده است.
|