|
| مقبرهٔ شيخ محمود شبسترى، شبستر
|
|
اين مقبره در شهر شبستر و در وسط باغچهاى موسوم به گلشن قرار دارد و محل دفن سعدالدين محمود بن عبدالکريم بن يحيى از مشاهير و عرفاى آذربايجان، و خالق مثنوى معروف گشنراز، و استادش بهاءالدين يعقوب تبريزى است. بنا در طى زمان بارها تعمير و بازسازى شده است.
|
|
تاريخ بنا مربوط به اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم هجرى قمرى است و براى اولين بار به وسيلهٔ حاج ميرزا آقاسى وزير محمدشاه قاجار تجديد عمارت شد. بعد از وى در سال ۱۲۶۷ هجرى قمرى دو قطعه سنگ نبشتهٔ مرمر با خط نستعليق جلى برجسته روى قبرها نصب گرديد. روى قبر محمود شبسترى نوشته شده که او در سال ۷۲۰ هجرى قمرى در ۳۳ سالگى وفات يافته است.
|
|
در سال ۱۲۹۷ هجرى اين بنا به امر ميرزا حسين خان سپهسالار پيشکار ايالت آذربايجان مرمت شد. در سال ۱۳۱۰ شمسى به دستور سرلشگر حسن مقدم تعمير گرديد و آخرين بار در دههٔ ۴۰-۱۳۳۰ توسط ادارهٔ اوقاف مرمت و بازسازى شده است.
|
|
در باغچهٔ مقبره، چند قطعه سنگ حجارى شده وجود دارد که سه قطعه از آنها جالب و ارزنده است. دو قطعهٔ ديگر به شکل صندوق است که احتمالاً از سنگهاى پايه در ورودى باغچه بوده و ديگرى پايهٔ سنگى مقرنس مشعلى است که از نوع سنگهاى کبود معمولى است. و حجارى پرکار و ماهرانهاى دارد.
|
|
مثنوى گلشن راز يکى از متون شگفت تفکر و حکمت ايرانى است که از مضامين فلسفى و علمى مملوّ مىباشد. در زير چند بيت از اين مثنوى نقل مىشود:
|
|
ببين عالم همه درهم سرشتــه |
|
ملک در ديو و شيطان در فرشتـــه |
اگر يک قطره را دل بر شکافى |
|
برون آيد از آن صد بحر صافـــــى |
دل هر حبّهاى صد خرمن آمـد |
|
جهانــى در دل يــک ارزن آمـــد |
|
|
| مقبرهٔ صخرهاى سنگر، روستاى فرهاد، ماكو
|
|
در ۷ کيلومترى غرب جادهٔ آسفالتهٔ ماکو - بازرگان و در مجاورت روستايى به نام فرهاد مقبرهٔ معروف فرهاد واقع شده است. قدمت اين بنا به ۷۰۰ سال قبل از ميلاد مسيح مىرسد. اين مجموعه از سه بخش تشکيل شده است:
|
|
يکم - آنچه که در دل کوه کنده شده، شامل سه اتاق که مقبرهٔ صخره را تشکيل مىدهد و به نام ايوان فرهاد خوانده مىشود.
|
|
دوم - بقاياى ديوار سنگى مربوط به حصار محيطى که در دشت مقابل دخمهٔ سنگى است و مبين وجود قلعهاى در اين محل است.
|
|
سوم - بقاياى بناى سنگى بالاى کوه که از سنگهاى لاشه و آتشفشانى ساخته شده، در فواصلى معين برجهاى کوچک توپر دارد. در حفارىهايى که اخيراً در اين منطقه صورت گرفت، آثارى از شهر دورهٔ اورارتويى بدست آمد.
|
|
| مقبرهٔ صخرهاى معروف به قارلىدام، اروميه
|
|
مقبرهٔ صخرهاى معروف به قارلىدام در شمال درهبند واقع شده و شامل دو اتاق باريک با يک جلوخان وسيع در روبروست و ورودى اتاقک اول به شکل چهارگوش است. ارتفاع مدخل و عرض آن به ترتيب حدود ۹۵ و ۶۰ سانتىمتر است. گوشههاى اتاقک مدور است و فضاى آن کم، و بلندى آن از کف تا سقف اتاقک که ساده و مسطح است حدود ۱/۷۰ متر است. اتاقک دوم پشت اتاقک اول است. فرم ورودى آن نيز که در ميانهٔ ديوارهٔ عقبى اتاقک اول تعبيه شده همان است که گفته شد. ارتفاع مدخل اين يکى هم که مقابل ورودى اصلى است ۹۲ سانتىمتر و عرض آن ۶۰ سانتىمتر است.
|
|
گوشههاى اتاقک عقبى (دوم) هم قوسى است. ارتفاع اتاقک دوم از کف تا زير سقف از ۱۲۰ تا ۱۳۰ سانتىمتر تغيير مىکند.
|
|
قبر صخرهاى قارلى دام فاقد تزئينات داخلى و متعلق به اقوام اورارتو و مربوط به هزارهٔ اول قبل از ميلاد است. اين گور از حيث طرز تراش و نحوهٔ ايجاد آن با تمام مقابر صخرهاى شناخته شده و در آذربايجان غربى قابل تطبيق است و از حيث طرح و شکل در پلان هم، با آنچه که در قره ضياءالدين و خان درهٔ قاسملو (درهٔ شهدا) ديده مىشد، مشابه است.
|
|
|
اين مقبره به مولانا عبدالله ابن الجاج محمد تونى بشروى از علماى بزرگ شيعه عصر صفويه، تعلق دارد. مولانا در سال ۱۰۷۱ هـ.ق هنگام بازگشت از زيارت عتبات مقدسه، در کرمانشاه وفات نموده است. مقبره اين عالم ربانى پس از تقريباً ۳۰۰ سال توسط يکى از محققين کشف و هم اکنون مورد توجه، زيارت اهالى و علاقمندان قرار دارد.
|
|
ساير مقبرههاى استان کرمانشاه عبارتند از:
|
|
بقعه اويس القران در کرمانشاه مربوط به دورهٔ سلجوقي. مقبرهاى معروف به امام حسن مجتبى (ع) در خيابان جليلى کرمانشاه. مقبرهٔ فاضل طوسى در کرمانشاه. بقعهٔ سيد فاطمه جنب ميدان آزادى کرمانشاه. مقبره محمدعلى بهبهانى (آلآقا) در خيابان آرامگاه کرمانشاه. بقعهٔ مالک در سنقر مربوط به دورهٔ سلجوقي. مقبرهٔ بابا يادگار در روستاى بانزرده کرمانشاه مربوط به قرن دهم هجرى قمرى و مقبره احمد بن اسحاق در پل ذهاب.
|
|
| مقبرهٔ ميرحيدر (گور خان)، اسفندقه، جيرفت
|
|
مقبرهٔ ميرحيدر يا گور خان، يادگارى از دورهٔ صفويه که در باغى بسيار زيبا و محصور از درختان مختلف، در اسفندقهٔ جيرفت قرار داد. بنا به شکل يک گنبد و هشت ايوان رو به بيرون است. نقشهٔ گنبد آن از داخل چهار ضلعى و در مراحل بعد به هشت طاقنما تبديل شده و گنبد مدورى بر روى آن احداث گرديده است.
|
|
ازارهٔ گنبد داراى تزئينات نقشى روى گچ است. روشنايى بيرون از چهار درگاه به مقبره مىتابد. در داخل گنبد، سنگ قبرى از نوع مرمر وجود دارد.
|
|
| مقبرهٔ شيرين و فرهاد، سيهچشمه
|
|
اين مقبرهٔ صخرهاى نيز در دامنهٔ کوهى کنده شده و داراى اتاقهاى سنگى متعددى است. اين مقبره در کوهى به همين نام در غرب سيهچشمه واقع شده و قدمت آن به هزارهٔ اول پيش از ميلاد مىرسد و به دورهٔ اورارتويى تعلق دارد.
|
|
|
مهد عليا (خيرالنساء بيگم) زوجهٔ سلطان محمد خدابنده صفوى و مادر شاهعباس اول بود که با قدرت تمام در ادارهٔ امور اهتمام مىورزيد و مداخلهٔ او در عزل و نصب امرا و کفايت و دخالت و استبداد در انجام امور، بسيار معروف بود.
|
|
مقبرهٔ مهد عليا در جهت غربى و عقب گنبد محمد شاه قرار گرفته است. اين آرامگاه به شکل مربع مستطيل، با گچبرىهاى برجسته و زيبا آراسته است.
|
|
|
يکى از جذابترين و مهمترين اماکن تاريخى شهر تبرز مقبرهالشعراء محلهٔ سرخاب است که به ويژه از سالهاى بعد از انقلاب اسلامى هزاران تن را به سوى خود جلب کرده است. مقبرهالشعراء در جانب شرقى بقعهٔ سيد حمزه واقع شده و محل دفن دهها تن از عرفا، دانشمندان و اديبان نامآور اين مرز و بوم است.
|
|
اين مقبره يا به عبارت ديگر گورستان، از حوالى بقعهٔ سيد حمزه شروع مىشود و تا مزار باباحسن (قبر ملاحسن کنونى) از شمال و درهٔ گراب (حوالى حکام گرو فعلى) و در سرخاب از غرب کشيده مىشود که در آن شعرا، علما و فقها و عرفاى بسيارى دفن شدهاند. معروفترين آنها عبارتاند از : مولانا محمد معروف به بابا مزيد، باباحسن، خواجه عبدالرحيم اژآبادى، مولانا نظامالدين يحيى غورى، شيخ حسن بلغارى، مولانا محمد مغربى، سلطان پيرباب، شيخ معينالدين صفر، مولانا عبدالقادر نخجوانى، مولانا احمد هراتى، مولانا مظفر محمد شابزارى، همام تبريزى، مولانا بهاءالدين خاکى، مولانا ضياءالدين بزرگ، خاقانى شيروانى، اسدى طوسى، ابوالعلاء فلکى، ظهيرالدين فاريابى، شاهفور نيشابورى، انورى ابيوردى، قطران تبريزى، شيخ محمد خيابانى، ثقهالاسلام و محمد حسين شهريار و ...
|
|
مقبرهالشعراء تا پيش از هجوم و غلبه عثمانىها در پايان سدهٔ دهم هجرى هنوز آباد و معروف بود ولى در دوران اشغال چند ساله ترکان به صورت ويرانهاى درآمد.
|
|
در سال ۱۳۳۷ شمسى به دنبال انتشار ديوان کمال خجندى وسط آقاى عزيز دولتآبادى، مسئلهٔ گورستان کمال در محلهٔ کورهپزخانه وليان کوى مطرح گشت و به دنبال آن، مقبرهالشعراء مورد توجه مسئولين قرار گرفت. در سالهاى بعد از انقلاب اسلامى، ادارهٔ فرهنگ و ارشاد اسلامى توجه ويژهاى به امر بازسازى و احياء اين مکان مبذول کرد و بعد از مرگ و تدفين استاد شهريار، اين مکان به يکى از مراکز جذب جهانگرد تبديل شد.
|
|
در حال حاضر بناى زيبايى بر روى مقبرهالشعراء وجود دارد که در صورت توجه بيش از پيش و تکميل آن، اين مرکز مىتواند نقش مهمى در جذب جهانگرد، خصوصاً جهانگردان جمهورى آذربايجان داشته باشد.
|
|
از مشهورترين چهرههاى معاصر که در مقبرهالشعراء غنوده است محمد حسين شهريار شاعر نامدار معاصر ايران است. شهريار افزون بر ديوانِ شعر فارسى که در برگيرندهٔ قالبهاى گوناگون شعر به ويژه غزليات زيباى اوست، سرايندهٔ منظومهٔ دلنشين آذريِ حيدربابا است که از جايگاه والايى در ميان آذرىزبانان و دوستداران شعر و فرهنگ برخوردار است و اکنون بخشى از فرهنگ غنى آذرى است.
|
|
شعر پيام به انشتين از شعرهاى شهريار در قالب نو است که در اينجا مىخوانيم:
|
|
|
انشتن يک سلام ناشناس البته مىبخشى
|
|
دوان در سايهروشنهاى يک مهتابِ خُليايى
|
|
نسيم شرق مىآيد، شکنجِ طُرّهها افشان
|
|
فُشرده زير بازو و شاخههاى نرگس و مريم
|
|
از آنهايى که در سعديّهٔ شيراز مىرويند
|
|
ز چين و موجِ درياها و پيچ و تابِ جنگلها
|
|
دوان مىآيد و صبحِ سَحر خواهد به سر کوبيد
|
|
درِ خلوتسراى قصرِ سلطانِ رياضى را
|
|
|
درونِ کاخِ استغنا، فراز تختِ انديشه
|
|
سر از زانوى استغراقِ خود بردار
|
|
به اين مهمان که بىهنگام و ناخوانده است در بگشا
|
|
اجازت ده که با دستِ لطيفِ خويش بنوازد.
|
|
به نرمى چينِ پيشانيِ افکارِ بلندت را
|
|
به آن ابريشمِ انديشههايت شانه خواهد زد
|
|
|
نُبوغِ شعرِ مشرق نيز با آيينِ درويشى
|
|
به کف جامِ شرابى از سبوى حافظ و خيّام
|
|
به دنبالِ نسيم از در رسيده مىزند زانو
|
|
که بوسد دستِ پيرِ حکمتِ داناى مغرب را
|
|
|
انشتن آفرين بر تو!
|
|
خلاء با سرعتِ نورى که دارى در نَوَرديدى
|
|
زمان در جاودان پى شد، مکان در لامکان طى شد
|
|
حياتِ جاودان کز درک بيرون بود پيدا شد
|
|
بهشتِ روحِ عِلْوى هم که دين مىگفت جز اين نيست
|
|
تو با هم آشتى دادى جهانِ دين و دانش را
|
|
انشتن نازِ شِستِ تو:
|
|
نشان دادى که جِرم و جسم چيزى جز انرژى نيست
|
|
اتم تا مىشکافد جزوِ جمع عالم بالاست
|
|
به چشمِ موشکافِ اهلِ عرفان و تصوّف نيز
|
|
جهانِ ما حبابِ روى چينِ آب را مانَد
|
|
منِ ناخوانده دفتر هم که طفلِ مکتبِ عشقم
|
|
جهانِ جسم، موجى از جهانِ روح مىبينم
|
|
اصالت نيست در مادّه
|
|
انشتن صد هزار احسن و ليکن صد هزار افسوس
|
|
حريف از کشف و الهامِ تو دارد بمب مىسازد
|
|
انشتن اژدهاى جنگ!
|
|
جهنّم کامِ وحشتناکِ خود را باز خواهد کرد
|
|
دگر پيمانهٔ عمرِ جهان لبريز خواهد شد
|
|
دگر عشق و محبّت از طبيعت قهر خواهد کرد
|
|
چه مىگويم؟
|
|
مگر مهر وفا محکومِ اضمحلال خواهد بود
|
|
«مگر آهِ سحرخيزان سوى گردون نخواهد شد»
|
|
مگر يک مادر از دل «واى فرزندم» نخواهد گفت
|
|
|
انشتن بغض دارم در گلو دستم به دامانت
|
|
نبوغِ خود به کامِ التيامِ زخم انسان کن
|
|
سرِ اين ناجوانمردانِ سنگيندل به راه آور
|
|
نژاد و کيش و ملّيت يکى کن اى بزرگ استاد
|
|
زمين يک پايتختِ امپراطوريِ وجدان کن
|
|
تفوّق در جهان قائل مشو جز علم و تقوا را
|
|
|
انشتن پا فراتر نه جهانِ عقل هم طى کن
|
|
کنار هم ببين موسى و عيسى و محمد را
|
|
کليدِ عشق را بردار و حلّ ِ اين معمّا کن
|
|
وگر شد از زبانِ علم اين قفلِ کهن واکن
|
|
انشتن باز هم بالا
|
|
خدا را نيز پيدا کن
|
|
|
|
در شمال غربى قلعهٔ «سرقلا» و بر دامنهٔ کوه «سياه» خرمآباد درميان يک گورستان قديمى ، بقعهاى مشهور به اميرسيف قرار دارد. در ميان اين بقعه ، قبرى به طول و عرض ۰/۹۵×۱ متر و ارتفاع ۷۰ سانتىمتر قرار دارد که با کاشى سبز تزئين شده است. بلندى گنبد نزديک به ۱۲ متر و اندازهٔ درِ ورودى آن ۷۵×۱۲۵ سانتىمتر است و به جنوب باز مىشود. بقعه ، با سنگقلوه و ملاط ساخته شده است. اهالى معتقدند اميرسيف يکى از امراى لرستان بوده است. ممکن است اميرسيف يکى از اتابکان لر کوچک بوده باشد.
|