|
|
|
|
زمانى که انسان در راه رسيدن به اهداف خود موانعى را احساس نمايد که رسيدن او را به هدف غيرممکن مىسازد فرد دچار حالت ناکامى مىگردد. مثلاً دانشآموزى که نتواند در کنکور موفق شود دچار ناکامى مىشود. گاهى اوقات اين موانع 'دروني' و در پارهاى موارد 'بيروني' هستند.
|
|
عوامل درونى مىتواند ضعفها و ناتوانىهاى درونى خود باشد (مانند ترسها و اضطرابها). گاهى اوقات معلوليتهائى مانند معلوليتها و نواقص جسمانى ممکن است مانعى در راه رسيدن فرد به اهداف خود به شمار آيند. در بعضى موارد، اين موانع، بيروني-محيطى مىباشند. مثلاً استرسهاى محيطي-اجتماعى گاهى اوقات اجتنابناپذير هستند و در عين حال ممکن است مسائلى را براى فرد ايجاد نمايند. اين موانع محيطى مانند مرگ عزيزان، جنگ، فقر و عوامل ديگر محيطى را که مانع رسيدن فرد به اهداف خود مىگردد تشکيل مىدهد.
|
|
افراد در مقابل ناکامى دچار خشم و پرخاشگرى مىگردند که البته جهت اين خشم گاهى به طرف محيط و بيرون است يعنى پرخاشگرى را عملاً در محيط و نسبت به افراد نشان مىدهند و يا اينکه خشم و پرخاشگرى را متوجه درون خود مىسازد که در چنين مواردى فرد دچار حالت افسردگى مىشود. بعضى افراد در مقابل ناملايمات تسليم مىشوند. بعضى ديگر زمانى که در مقابل ناکامى قرار مىگيرند کوشش مىکنند تا راه حل منطقى براى رفع مشکل خود بيابند و اين بهترين روش ممکن براى رفع مانع و ناکامى مىباشد.
|
|
|
در اين حالت، شخص بين دو هدف يا دو انگيزه يا يک هدف مشترک بهطور همزمان و با شدّت يکسان قرار مىگيرد که ناچار بايد يکى از آن دو را انتخاب نمايد. بهطورى که انتخاب هر يک او را از ديگرى محروم مىکند.
|
|
|
يکى از دو انگيزه بار مثبت و ديگرى بار منفى دارد و شخص در حالتى قرار مىگيرد که رسيدن به هدف از يکسو براى او خوشايند و مطلوب است و از طرف ديگر ناخوشايند و نامطلوب. تعارض بين تمايلات درونى و اخلاقيات غالباً شامل تعارض مثبت و منفى در فرد مىشود. يا مثلاً شخصى که دوست دارد کارى را انجام دهد و در عين حال مىداند که انجام آن عمل ضمن اينکه براى او لذت دارد، بار منفى نيز به همراه خواهد داشت. مثلاً دخترى که لباسى را بسيار دوست دارد و به خريد آن متمايل است و از طرفى نگران وضع اقتصادى خانواده خويش است و مىخواهد از خريد آن لباس اجتناب ورزد. اينگونه تعارضات اگر بسيار شدّت گيرد خود زمينهاى براى ايجاد اختلالات روانى مىشود.
|
|
|
گاهى فرد بين دو انگيزه که هر دو مثبت است و براى فرد منفعتى را در پى دارد مجبور به انتخاب يکى است از اينرو دچار تعارض مىگردد. مثلاً شخصى ممکن است در انتخاب بين دو هدف، يکى رفتن به دانشگاه و ديگرى اشتغال به کار مورد علاقه خود در حال حاضر و کسب درآمد دچار تعارض گردد. اين نوع تصميمات معمولاً آگاهانه انجام مىپذيرد و در ايجاد اختلال روانى نقش زيادى ندارد.
|
|
|
اينگونه تعارض، بين دو انگيزه منفى صورت مىگيرد. يعنى شخص مجبور به انتخاب يک انگيزه منفى از بين دو انگيزه منفى است. دو هدف که هر کدام به نوعى براى فرد نامطلوب و مضرّ مىباشد و او بايد سعى کند که کمضررترين را انتخاب نمايد. مثلاً شخصى مجبور است بين بيکارى و يا انجام کار کم درآمد و نامطلوب يکى را برگزيند و يا فردى که دچار ترس از دندانپزشکى است يا بايد مداواى دندانپزشکى را هرچند دردآور باشد تحمل نمايد و يا اينکه ناراحتىهاى ناشى از چرک و درد دندان را بپذيرد. افرادى که بين دو انگيزه منفى قرار مىگيرند دائم بين انتخاب يکى از آن دو ترديد دارند و دچار حالت بلاتکليفى مىباشند.
|
|
بهطور خلاصه در مواردى که فرد دچار تعارض مىباشد بهترين روش اين است که فرد را وادار و تشويق به اخذ تصميم نموده، تا از نگرانى خارج شود. مضرات و منابع هر يک از انگيزهها را مورد بررسى قرار داده، آن هدفى را که ضررهاى کمترى به همراه دارد برگزيده و به نابسامانى خود خاتمه دهد. اگر احساس کند که در اين راه ناتوان است سعى کند از يک فرد آگاه مانند يک مشاور و يا يک روانشناس کمکهاى لازم را دريافت دارد.
|
|
|
هرگاه انسان در راه رسيدن به هدف خود دچار مانع شود و يا امنيت روانى او به خطر افتد، از حالت تعادل روانى خارج شده، دچار فشار روانى مىگردد. اصطلاحاً گفته مىشود که فرد دچار استرس شده است. عاملى را که ايجاد فشار نموده است 'عامل فشارزا' مىنامند. بسيارى از دانشمندان و محققان بر اين اعتقاد هستند که تمامى بيمارىهاى موجود در انسان اعم از جسمانى و روانى از جهاتى با استرس ارتباط دارند.
|
|
|
۱. استرسهاى قابل پيشگيرى (مانند شکست تحصيلي).
|
۲. استرسهاى غيرقابل پيشگيرى (مانند مرگ عزيزان)
|
|
به عقيدهٔ هانس سليه (۱) زمانى که انسان دچار فشارهاى روحى مىگردد، ترشحات هورمونهاى بخش قشرى غده فوق کليه بر اثر تحريکات غده هيپوفيز مغز ازدياد مىيابد و در نتيجه واکنشهاى فيزيولوژيک شديد ايجاد شده، درجه مقاومت بدن پائين مىآيد و تعادل حياتى بدن به هم مىخورد و اگر طولانى شود، منجر به بروز بيمارى خواهد شد.
|
|
(۱) . Hans Selye، روانپزشک اطريشىالاصل مقيم کانادا که پايهگذار پژوهشهاى علمى درباره استرس بود.
|
|
توماس هلمز (۲) در سال ۱۹۵۰ به اين نتيجه رسيد که گرچه انواع پاسخها در مقابل عوامل فشارزا از افراد بشر سر مىزند ولى تنها عمل مشترک در ايجاد هر نوع استرس، ايجاد تغيير و تحول مهم در روند زندگى معمولى فرد مىباشد. يعنى آنچه که در تمام فشارها و استرسها ديده مىشود اين است که مسير عادى و روزمره زندگى فرد را از حالت طبيعى و عادى خارج مىنمايد. مثلاً بحثهاى نامطلوب مىتواند تغييرات فيزيولوژيک ايجاد کند دانشمدانى که در زمينه استرس مطالعه نمودهاند، اعتقاد دارند که آنگونه استرسهائى که تقريباً مداوم باشند و مرتب تکرار مىشوند اثر بيشترى بر روى فرد مىگذارند تا وقايعى که بهطور ناگهانى ايجاد شده و تکرار نمىگردند. البته اين نکته را بايد يادآور شويم که وقايع بزرگ و ناگهانى نيز خود باعث يک سلسله عوارض ناخوشايند خواهند گرديد. مثلاً طلاق معمولاً با يک سلسله عوارض جسمى و روحى همراه است. بيکاري، از دست دادن شغل که سبب تغييرات تدريجى اجتماعي- روانى خانوادگى مىشوند منبع اساسى فشار تلقى مىگردند.
|
|
(۲) . Thomas Holmes، روانپزشک، کتاب بهداشت روانى دکتر سعيد شاملو.
|
|
آنچه بيشتر از وجود عوامل استرسزا در زندگى اهميت دارد، نحوهٔ برخورد افراد با عوامل استرسزا است. تحقيقات انجام شده نشان مىدهد که بعضى از گروهها سالمتر زندگى کرده، طول عمر بيشترى دارند. از آن جمله هستند گروههاى مذهبى و کسانى که داراى اعتقادات قوى دينى هستند و همچنين کسانى که در زندگى موفقيتهائى داشتهاند و رضايت شخصى در آنها ايجاد گرديده است.
|
|
امروزه اعتقاد بر اين است که بعضى از استرسها و فشارهاى روانى را مىتوان پيشگيرى کرد. مثلاً با برنامهريز صحيح مىتوان از شکست تحصيلى جلوگيرى نمود. البته لازم به ذکر است که پارهاى از استرسها را نمىتوان از محيط دور نمود مانند مرگ عزيزان و دوستان که يک فشار روانى براى افراد محسوب مىگردد و اجتنابناپذير است. لازم است که مقاومسازى انجام پذيرد.
|
|
شخصيتهاى محکم و مقاوم بايد تربيت شوند که در برابر فشارها و معضلات، از همپاشيدگى شخصيت براى آنها پيش نيايد. روشهائى در خانواده و در اجتماع بايد وجود داشته باشد که انسانها با توسل به آن روشها خود را مقاوم سازند. مثلاً داشتن اعتقادات مذهبى قوي، مقاومت انسان را بالا مىبرد. افرادى که اعتقادات مذهبى قوى دارند بهعنوان نمونه توصيه هر رفتار و علت هر چيزى را از طريق مذهب خود جستجو مىنمايند. آنها انسانهائى ساخته خواهند شد که بسيار مقاوم هستند و در پيشگيرى از اختلالات رواني، بهخصوص انواع افسردگىهاى محيطى مىتوانند مقاومت نموده، بر مشکلات محيط فائق آيند.
|