چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
مَجملالتواریخ و القصص
اين کتاب در ۵۲۰ هجرى تأليف شده و مؤلف از مردم اسدآباد همدان بوده است و در خدمت امراى سلجوقى به شغل کتابت و نديمى روزگار مىگذاشته است. |
اين کتاب از دو نظر بايستى تازهتر از سياستنامه و قابوسنامه مىبود زيرا اولاً پس از آن دو کتاب تأليف شده، ديگر آنکه مؤلف وى از مردم عراق بوده است و مردم عراق زيادتر از مردم خراسان تحت نفوذ ادبيات عرب واقع شده و به تکلّفات لفظى و ايراد جملههاى مترادَفَهٔ متعاطفه و بهکار بستن موازنه و سجع آشنا شدهاند، اما به خلاف ديده مىشود که مجملالتواريخ به همان جزالت و سادگى و ايجاز متقدّمان خراسان نوشته شده و از تأثير صنايع رايج قرن پنجم و ششم بر کنار مانده است، و معنى را به دو سبب بايد حمل کرد، يکى آنکه گويا مؤلف با کتب پارسى قديم چون ترجمهٔ بلعمى و کتابابوالمؤيد و کتب و ديگر که خود از آنها نام مىبرد آشنا بوده است و در آن کتابها تتبّع مىکرده، ديگر آنکه کتاب مزبور به سبب قلت اشتهار کمتر دست خورده و مورد دستبرد کاتبان و نسخهنويسان بعد قرار گرفته است - به همين سبب است که در اين کتاب سبک و شيوهٔ بلعمى زيادتر ديده مىشود تا فىالمثل در سياستنامه و قابوسنامه، منجمله: |
- لفظ 'اندر' که در قرن پنجم در نثر و نظم تغيير يافته و به 'در' تخفيف يافته بود، در اين کتاب غالباً به شکل قديم ديده مىشود. |
- استعمال اندر و دروبر: پس از اسامى مضاف به باء اضافه که از مختصات سبک قديم است در او ديده مىشود. |
- بر: که از اداتِ استعلا است از حيثيت قديم خود نيفتاده و قبل از افعال بهصورت پيشاوند فعلى به کثرت استعمال مىشود. |
- رأى علامت مفعول و 'را' هاى تخصصى به معنى 'از' و 'براي' و راهاى زايده در آن ديده مىشود. |
- ياهاى شرطى و تمنّائى و مطيعى و استمرارى و غيره در افعال به قاعدهٔ قديم بهکار مىرود. |
- اگر به معنى 'يا' که به قول شمس قيس از لهجهٔ مردم خراسان است در اين کتاب ديده مىشود. |
- ايدر به معنى اينجا نيز در اين کتاب فراوان است و حال اينکه در سياستنامه و قابوسنامه نيست - يا بوده و برداشتهاند! |
- ببود و بوده بود: که اولى ماضى مؤکّد مُستمر و به معنى توقف و امتداد معناى فعل، و به معنى طى شدن و تمام شدن، و دومى ماضى بعيد است و قبل از اين شرح داده شده در آن يافت مىشود. |
- باء تأکيد بر سر افعال و باى تعديه و مقدار و غيره که قبلاً شرح دادهايم در اين کتاب ديده مىشود. |
- آوردن شين ضمين فاعلى بعد از فعل ماضى مانند 'گفتش' و 'گرفتش' با وجود داشتن مفعول صريح مثل: 'پيغمبر را هديّها فرستادش با پسر خويش' که قديم مرسوم بوده و از قرن پنجم به بعد متروک مانده است، زياد دارد. |
- جمعهاى فارسى بر عربى مانند نصريان در مورد آل نصر يا نصريه و امامان و متقدّمان و ملوکان و عجايبها و آثارها و وجوهان و امثال ذالک که در کتب همعصر او يافت نمىشود در اين کتاب فراوان است. |
- تکرار علامت مفعول (را) بعد از ذکر مفعول در عطف بيان يا بَدَل مانند: 'سعد برادرزاده را هاشمبنعتبه را از پس يزدجرد فرستاد' که در کتب قديم رسم بوده و بعد متروک مانده است، در اين کتاب ديده مىشود. |
- آوردن الفاظ 'سخت' و 'عظيم' و 'سخت عظيم' و 'نيک' براى بيان تأکيد چيزى چنانکه در بيهقى است فراوان ديده مىشود. |
- آوردن لفظ 'پس' به اوايل جملهها بيش از حد لزوم که هم از يادگارهاى قديم است زياد دارد، ولى در عوض کلمهٔ 'مر' که بر سر مفعول در مىآمده بسيار کم است. |
ديگر: الفاظ تازى زيادتر از نثر قديم ندارد بلکه سعى داشته است که به فارسى چيز بنويسد و لغات فارسى مخصوص به خود نيز فراوان دارد و لغات پهلوى هم دارد. |
اين کتاب به تقليد تاريخ بلعمى نوشته شده و از استشهادات شعريه و موازنه و سجع و مترادفات و مکررات خالى است. |
لغت تازى در اين کتاب از صدى ده تجاوز نمىکند و غالباً همان لغات بلعمى است که ذکر آن گذشت و از لغات جديد بيهقى و سياستنامه و قابوسنامه بالمرّه خالى است، و از لغات عصر نيز معدودى مانند (بعدَماکه) و (علَىالحال) و (تَبَعُّد) و (معتمد سخن) و (خافي) بهجاى مخفى و (کميّت) و (استصواب) و (از بعد مدّتي) و (بعد حالها) آورده است. و عيب اين کتاب يکى آن است که بسيار خلاصه و موجز نوشته شده است، ديگر آنکه در ترجمهٔ عبارات تازى گاهى به خطا رفته و خوب از عهدهٔ ترجمه برنيامده است، ديگر آنکه جملههائى بىفايده و درهمپيچيده دارد که در ترجمهٔ عربى به فارسى تحت تأثير جملهٔ عربى قرار گرفته يا مانند بيهقى تفنن کرده و خواسته است کار تازهاى کرده باشد، براى نمونه يک جمله از (ص ۳۲۶) ياد مىشود: |
'پس نامها فرستادن گرفت به بومسلم، و عهدها کردن، و فرمود تا همهٔ بنىهاشم به وى نامه نوشتند که خود را زشت نام همى کنى بدين کردارها تو اندر اين دولت، و اميرالمؤمنين در حق تو هرچه بهتر' که بسيار مُعَقّدَ و نازيبا است. |
و جملهٔ موجز و مخلّ ديگر: |
'بعضى گويند طوفان بهعهد وى بود به زمين شام اندر، همچنين هيچ اصلى نيست که به همه عالم بوده است و به گاه فريدون خليلالرحمن بود عليهالسلام نه نوح و همه از محالاتست' اگر ايجاز و اختصار و غَثّ و ثمين مجملالتواريخ نبود مىگفتيم بعضى قسمتهاى آن در فصاحت دست کمى از تاريخ بلعمى و تاريخ سيستان ندارد.' |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست