جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
گفتگو با نویسنده آلمانی، هانس ویلهلم چرا جرئت را نوشت؟
جامجم:«جرئت» نام آخرین کتاب هانس ویلهلم، نویسنده سرشناس کودکان است که در آن موضوع بازگشت انسانها به خود از نظرگاه دنیای کودکان مطرح شده است. در این روزهای پرآشوب و جنگ که صدای خمپارهها و موشکها قلب غزه و قلب همه دنیا را میخراشد، گفتگو با نویسندهای آلمانی آمریکایی که دورنمای فعالیتهای هنری خود را خدمت به بشریت از طریق خدمت به کودکان میداند خواندنی و تسکینبخش خواهد بود.
استاد ویلهلم، همان طور که حتما تصدیق میکنید، دنیای پراحساس و زیبای کودکان یک دنیای کاملا ظریف و حساس است و کار کردن برای آنها نیاز به دقت و مهارت زیادی دارد. آیا سخت نیست از دنیای آنها بگویید وقتی که با آنها همسن و سال نیستید و این ممکن است باعث پیچیدگی بیشتری برای درک کردن دغدغهها و علایق آنها شود؟
من وقتی شروع به نوشتن یک کتاب میکنم، بندرت فکر میکنم تنها کودکان آن را میخوانند. من اعتقاد دارم یک داستان خوب باید برای هر سنی جذاب باشد. در وجود ما چه جوان باشیم و چه سالخورده، چیزی هست که آن را «روح» مینامیم یک ماهیت ارزشمند که برای ما دلگرمی، غنا و دستیابی به آرزوهای زیبا را نوید میدهد. تمام این امیال در میان ما مشترک است زیرا در عمق وجودمان همه میخواهیم از زندگی شخصی و از جهان اطراف احساسات زیبا کسب کنیم.
برای هزاران سال داستانها و رمانها «غذای روح»بودند، اما برای دستیابی به روح دیگران من مجبورم خودم و روحم را تقسیم کنم. من نمیتوانم پشت نوشتهها یا تصاویرم پنهان شوم. بنابراین با گشودن روحم من میتوانم روح دیگران را لمس کنم، خواه جوان باشند و خواه سالخورده.
جهان پر هرج و مرج ما از افروخته شدن آتش جنگ و کمرنگ شدن ارزشهای صلح، دوستی، تعهد، از خودگذشتگی، آرامش و جرئت به سختی رنج میبرد که «جرئت» نام آخرین کتاب شما نیز هست. حقیقتا باید چکار کنیم تا دوباره به دنیای شیرین، رویایی و خالص کودکان بازگردیم؟ چکار کنیم تا به دور از پرتگاه زشتیها و گناهان زندگی دنیایی خود را با آرامش و سعادت گره بزنیم؟
این سوال شما یک سوال خیلی مهم است. زیرا من معتقدم تنها کودکان هستند که راه بازگشت به صلح و هماهنگی را میدانند.
آیا هیچ وقت بچههای کوچک را موقع بازی کردن با هم در زمین بازی با دقت نگاه کردهاید؟ آنها به رنگ پوست همدیگر نگاه نمیکنند و حتی توجهی ندارند که همبازیشان به زبان دیگری صحبت میکند یا دین متفاوتی دارد.
آنها همین طور هیچ وقت تلاش نمیکنند از دیگری بهتر باشند. آنها با جدیت و تعصب با همدیگر نمیجنگند. اگر بخواهند با همدیگر مسابقهای بگذارند که در آن برد و باخت مهم است، حداکثر با این تصور همدیگر را تهییج میکنند که «هر کی ببازه دختره»! آنها توجه نمیکنند که چه کسی اول خواهد شد. این تنها ما بزرگترها هستیم که میجنگیم و رقابت میکنیم.
در آمریکا، یک قطعه موسیقی معروف هست که «اقیانوس آرام جنوبی» نام دارد و خوانندگانش «اسکار و همرشتاین» هستند. در بخشی از این قطعه آمده:
یا باید عاشق باشی یا متنفر
قبل از شش، هفت یا هشت سالگی
باید خوب یاد بگیری که متنفر باشی
قبل از این که خیلی دیر شود...
بچههای کوچک به شادی، صلح و وحدت نزدیکترند، اما همچنان که آنها الگوهای رفتاری بزرگترهای خودشان را تقلید میکنند و آنها را میپذیرند، این ویژگیها را دیر یا زود هم از دست میدهند. بیشترشان شبیه ما میشوند.
به همین سبب است که گاهی از خودم میپرسم چرا ما باید اصلا به بچهها درس بدهیم. آیا نباید برعکس باشد؟ آیا نباید بچهها به ما درس بدهند؟ آنها نسبت به ما که با همه عقاید و باورهایمان از عشق و چیزهای دیگر دور شدهایم به خرد نزدیکترند.
بچههایی که در یک زمین بازی حلقه میزنند و با همدیگر تفریح میکنند، یک درس ساده به ما میدهند که مدتهاست فراموش کردهایم. همه را دوست داشته باشیم، بدون هیچ استثناء، پیششرط، حصار و تبعیض.
من به شخصه دیدهام و باور کردهام که کودکان میتوانند راه را به ما نشان دهند. در رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی کودکان سوئتو از رفتن به مدرسه و یادگیری زبان ستمگر خودداری کردند. این حرکت آنها نخستین قدم را برای تغییر آفریقای جنوبی به یک حکومت دموکراتیک برداشت. کودکان به چیزهایی دست مییابند که تحریمها، بمبها و تهدیدها نمیتوانند انجام دهند.
من با تمام وجود به تصور صلحطلبانه پیامبر یهود، حضرت اشعیا اعتقاد دارم که میگفت:« وقتی گرگ با بره، پلنگ با بز و گوساله با شیر یک جا اقامت کنند، تنها یک کودک میتواند آنها را رهبری کند.»
بگذارید درباره یکی از آثار موفقتان بپرسم. مجموعه «گربههای والنتین»، «گربههای عید شکرگزاری»، «گربههای هالووین» و «گربههای کریسمس» حقیقتا یک شرح ساده و شیرین از مراسم باستانی در فرهنگ ویژه خودتان برای آشنایی کودکان با نمادها و فضاسازیهای این فرهنگ است. این کتابها چقدر کمک کرده تا بچههای مسیحی سراسر دنیا با فرهنگ دینی و ملیشان آشناتر شوند؟
احتمالا میدانید که این مجموعه را من فقط تصویرگری کردم. نویسنده این کتابها جین مارزولو است. من فکر میکنم کودکان همیشه خیلی علاقهمندند که بدانند دیگر کودکان چگونه در نقاط دیگر جهان زندگی میکنند.
من به یاد دارم وقتی خیلی کوچک بودم و در آلمان زندگی میکردم از کتابهای مورد علاقهام مجموعه «میکیموس» والتدیسنی بود. باور نمیکنید، اما به کمک میکی و دوستانش با آمریکا، فرهنگ، سبک زندگی و مراسم محلی آنجا آشنا میشدم، اما هیچ وقت فکر نمیکردم روزی برای زندگی به آمریکا بروم و به بخشی از فرهنگ آنجا تبدیل شوم.
با این تفاسیر و با وجود این که خودتان هم یک تصویرگر کتاب کودکان هستید آیا میتوانید کتابهای کودکان را بدون تصویرسازی و عکسهای رنگارنگ و دلپذیرشان تصور کنید؟ تاثیر بزرگ تصویر که روح، معنویت، ذوق و عظمت را به کتابها میبخشد و کودکان را تا به پایان رسانیدن آن کناب مسحور خود میکند، چیست؟
من فکر نمیکنم تمام کتابها باید مصور باشند. من معتقدم بعضی داستانها نباید تصویرسازی داشته باشند زیرا آنها خیلی قدرتمندتر میشوند وقتی که ما از تصورات خودمان بدون هیچ کمک دیداری استفاده کنیم و همان گونه که به آنها گوش میدهیم یا میخوانیمشان، خودمان تصویر را در داخل ذهنمان بسازیم.
در گذشته مردم دور قصهگو جمع میشدند و به افسانههای فولکلور و اصیل یا افسانههای جن و پری گوش میدادند. من مطمئنم که ایران نیز افسانههای شگفتانگیزی از جن و پری دارد.
این داستانها پر از شخصیتهای اصیل و همیشگی مثل شاهزادهها، پرنسسها، جنگاورها، جادوگرها یا دیوها و جنها هستند. آنها هر کدام قسمتی از روح ما هستند و وقتی با یکی از آنها ارتباط برقرار کردید میتوانند بسیار درمانکننده و یاور آلام و دردهای روح ما شوند. از همین روست که من داستانهای شاه پریان و این طور قصهها را غذای روح مینامم.
در تصور درونیمان ما باید شاه یا شاهزاده باشیم و جادوگر یا دیو را نماینده ترسهای درونی خودمان بدانیم. این تاثیر شگرف خیال است و هیچ تصویرگری انصاف را در این گونه تفسیرهای فردی نمیتواند رعایت کند، مگر خود ما که تصویرگر روح و ذهن خود هستیم.
من به خاطر میآورم که روزی نظراتم را در این باره در یک کنفرانس بزرگ معلمها بیان میکردم که یکی از شرکتکنندگان ناگهان برخاست و گفت: «من دقیقا میدانم منظور شما چیست. وقتی من کودک بودم در کلاسمان یک بار معلم داستان سیندرلا را میخواند و من به وضوح در ذهنم میتوانستم همه برج و باروهای قصر، شخصیتهای داستان و البته خودم را هم تصور کنم که سیندرلا بودم، اما در پایان کلاس و پس از خواندن قصه، معلممان کتاب را باز کرد و همه تصاویرش را نشانمان داد. آنجا بود که ناگهان فهمیدم کاملا اشتباه میکردم.»
این یک نمونه جواب معمولی شخصی جوان بود که فکر کرده بود تفسیر خودش اشتباه است در حالی که در حقیقت تنها همان تفسیر برای او و روحش اهمیت داشت و حقیقت واقعی هم همان بود.
بنابراین من به هر معلمی پیشنهاد میکنم که این طور داستانهای شاه پریان و قصههای دلپذیر کودکانه را تنها شفاهی بازگو کند و اجازه دهد کودکان تصویرهای شخصی خودشان را تصویر کنند و در ذهن خود یک نقاشی از آن داستان بکشند. این گونه میشود که داستانها میتوانند تماما آنها را جادو کنند.
استاد ویلهلم! نظر شما درباره یک مجموعه ترجمه فارسی از کتابهایتان چیست؟ آیا اصلا با محیط ادبیات فارسی کودکان و افزایش روزافزون علاقه کودکان و نوجوان ایرانی به مطالعه در سالهای اخیر آشنا هستید؟
کتابهای من به بیش از 20 زبان ترجمه شدهاند و سراسر دنیا از آنها لذت بردهاند با این حال متاسفانه هیچکدام از کتابهایم هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند.
در ماههای گذشته من چند ایمیل از کسانی که مایل به انتشار کتابهای من در ایران بودند، دریافت کردم. بنابراین میتوانم احساس کنم که در آنجا علاقه زیادی وجود دارد. من مشتاقم و آرزو میکنم در آیندهای نزدیک برخی کتابهایم را که به فارسی چاپ شده است، به شما نشان دهم. من یک وبسایت دارم که در آن مردم میتوانند تعداد زیادی از کارهای کلاسیک و انگلیسیام را به صورت رایگان دریافت کنند و بخوانند. معلمان میتوانند آنها را در کلاسهایشان برای بچهها بخوانند و حتی دانلود و برای دانشآموزان چاپ کنند.
خانم لیلا دایانی، یک معلم ایرانی است که چنین کاری را برای کلاسهای خودش انجام داده و من هم واقعا از او متشکرم.
درباره هانس ویلهلم
هانس ویلهلم، همانند جی. کی. رولینگ، نویسندهای تجاری نیست. او نویسندهای است که در سراسر جهان، آثار او را آمیخته با اخلاق و معنویت کودکانه میدانند.
او در سال 1945 در آلمان متولد شد و البته بخش عمده عمر خود را در آمریکا گذراند. علاوه بر نوشتن، او تصویرگری کتابهای خود را هم انجام میدهد و سبک منحصر به فرد نقاشیهای او در سراسر جهان شناخته شده است.
او نویسندهای است که تاکنون 200 کتاب برای کودکان نوشته و منتشر کرده و شاید کودکان ایرانی نیز چند کارتون تلویزیونی که برگرفته از کارهای ویلهلم است را در خاطر دارند.
یکی از کتابهای پرفروش او «داستانهای نودلز» است که تا امروز بیش از 10 میلیون نسخه آن در سراسر دنیا به فروش رسیده است.
کتابهای ویلهلم به بیش از 20 زبان ترجمه شدهاند و در کشورهایی مانند اسپانیا ،ایتالیا ، آلمان ، کانادا ، فرانسه ، بلغارستان ، آفریقای جنوبی، اندونزی و عراق ازجمله کتابهای پرفروش کودکان محسوب میشوند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست