جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

مفهوم تجلی در عرفان اسلامی


مفهوم تجلی در عرفان اسلامی

‏تجلی روندی است که طی آن ذات حق در مرتبه اطلاق، که مطلقاً ناشناختنی است، خود را در مقیدات و کثرات نمایان می سازد و بدین لحاظ می توان تجلی را مکمل نظریه وحدت وجود دانست که عهده …

‏تجلی روندی است که طی آن ذات حق در مرتبه اطلاق، که مطلقاً ناشناختنی است، خود را در مقیدات و کثرات نمایان می سازد و بدین لحاظ می توان تجلی را مکمل نظریه وحدت وجود دانست که عهده دار توجیه کثرت مشهود پس از اعتقاد به وحدت محض وجود است. عقیده تجلی از سوی عارفان مکتب ابن عربی نسبت به رابطه خدا و جهان در مقابل دیدگاه متکلمان و فلاسفه که به ترتیب به خلقت زمانی (خلق از عدم) و علیت مبتنی بر دوگانگی وجودی یا تشکیکی معتقد بودند مطرح شد. البته در عرفان اسلامی، مسلک های دیگری نیز در مورد چگونگی آفرینش مطرح شده است از جمله حلول و اتحاد یا همه خدایی، که متفرع بر تحقق دو چیز است که یکی در دیگری نفوذ کرده یا هر دو به یک امر کاهش می یابند. مسلک دیگری که در رابطه با آفرینش مطرح شده است نظریه تناسخ و تجسد است که براساس آن ساحت فرا زمانی و فرا مادی وجود به جنبه مادی و تاریخمند آن به شکل تشبیه و تجسیم راه می برد. پر واضح است که "تجلی" این دو دیدگاه را نیز رد می کند. اصطلاحات مترادف یا مرتبط با تجلی در عرفان نظری عبارتند از "اظهار، ظهور، تشأن، نسبت، اشراق، افاضه، امر، اضافه، فیض و غیره" که از این حیث در مقابل اصطلاحاتی مانند "بطون، خفا، استتار، تجافی، حجاب و غطاء" قرار می گیرد. براساس مسلک تجلی می توان این گونه نتیجه گرفت که ماسوی الله چیزی نیستند مگر ظهورات فعلی حق تعالی در آینه اسما و صفات در یک مرتبه و در آینه عالم خارج در مرتبه دیگر. با این رویکرد که نتیجه نگاه وحدت وجودی به جهان است، دیگر جایی برای غیریت و دوئیت حق و خلق باقی نمی ماند، بلکه "همه چیز خداست و خدا همه چیز است". درک صحیح و دقیق نسبت به این مطلب

می تواند از افتادن در دام حلول و اتحاد جلوگیری نماید. چرا که در حلول و اتحاد دوئیت لحاظ شده است حال آنکه در اینجا وحدت محض محقق است. اما این کثرات خیال محض نیز نیستند بلکه به اعتباری می توان آنها را واقعی دانست. ‏

در بینش عرفانی اسمای الهی در قوس نزول منشا تجلیاتی است که به ظهور مظاهر و پدیده ها انجامیده و در قوس صعود نیز منشا اشراقات و تجلیاتی است که بر قلب عارف جلوه گر شده و او را با حق آشنا می سازد. بنابراین اسمای الهی در عرفان از جهات مختلف وجود شناسی، خداشناسی ، معرفت شناسی و جهان شناسی دارای اهمیت است.از جمله اسمای الهی که در آفرینش و فاعلیت الهی نقش اساسی دارد، اسم علیم است. در تبیین این مفهوم باید گفت که از نظر عارفان ذات الهی هم دارای صفات تنزیهی است و هم دارای صفات تشبیهی. به بیان دیگر هم دارای ویژگی های کمالی علم و اراده و سمع و بصر و... است و هم این صفات به لحاظ زمان و مکان و حیطهٔ وجودی نامحدود هستند. در این میان بین برخی فلاسفه یا متکلمان نزاعی رخ داده است که آیا خداوند پیش از خلقت اشیا به آنها علم داشته یا خیر؟ این مسئله در بین عرفا با طرح نظریه "اعیان ثابته" حل شده است. بر اساس مکتب ابن عربی قبل از آفرینش یعنی تحقق کثرت مظاهر به واسطهٔ فیض مقدس، حق تعالی به ممکنات عالم بوده است، اما این علم در مرتبهٔ احدیت و واحدیت نیز تحقق داشته است. شایان ذکر است که عارفان ملاک قول خویش درباره علم حق در مرتبه ذات را‎ ‎‏"اعیان ثابته" دانسته اند. به طور کلی می توان گفت اعیان ثابته بازتاب اسماء و صفات الهی در علم خداوند هستند. به بیان دیگر اعیان لوازم اسمای الهی هستندکه به وسیله فیض اقدس در حضرت علمی خداوند ثبوت می یابند.

‏‏نکتهٔ مهم در مورد اعیان از نگاه ابن عربی، طبیعت واسط آنهاست. به این ترتیب که ابن عربی اعیان ثابته را حقایقی موجود و بیرون از ذات الهی نمی داند، گرچه در علم الهی برای آنها نوعی ثبوت قائل است و از این جهت آنها را معدوم نیز نمی داند. به بیان دیگر موقعیت وجودی اعیان به گونه ای است که در میان حق مطلق و جهان محسوس قرار گرفته است. به دلیل همین موقعیت وجودی ویژه اعیان است که آنان در ارتباط با حضرت بالاتر منفعل و در رابطه با حضرت پایین تر فاعلی هستند. براین اساس وی معتقد است همه اشیای ممکن بر حسب مقتضای عین ثابته خود در عالم خارج تحقق می یابند.

محمد کریمی حسین آبادی