یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آیت الله هاشمی رفسنجانی


آیت الله هاشمی رفسنجانی

چمدانم را برای سفر همراهم به مجلس آوردم قبل از دستور در جلسه علنی سخنان کوتاهی به مناسبت میلاد حضرت زینب و روز پرستار ایراد کردم جمع زیادی از نمایندگان شهادت مهدی, همشیره زاده ام را تسلیت و تبریک گفته بودند تا تنفس در جلسه ماندم

پس از انتشار مجموعه‌ای از خاطرات آیت‌الله‌هاشمی رفسنجانی در قالب کتاب‌های <دوران مبارزه>، <انقلاب و پیروزی>، <انقلاب در بحران>، <عبور از بحران>، <پس از بحران>، <آرامش و چالش>، <به سوی سرنوشت> و <امید و دلواپسی> اینک دفتر نشر معارف اسلامی خاطرات و دستنوشته‌های آیت‌الله‌هاشمی رفسنجانی را مربوط به سال حساس و سرنوشت‌ساز ۱۳۶۵ در دست انتشار دارد.‌

آنچه از امروز در این ستون می‌خوانید بخشی از این کتاب در دست انتشار است که به همت آقای محسن‌هاشمی در اختیار روزنامه اطلاعات قرار گرفته است.‌

▪ سه‌شنبه ۱۶ دی ۱۳۶۵/ ۵ جمادی‌الاول ۱۴۰۶

چمدانم را برای سفر همراهم به مجلس آوردم. قبل از دستور در جلسه علنی سخنان کوتاهی به مناسبت میلاد حضرت زینب و روز پرستار ایراد کردم. جمع زیادی از نمایندگان شهادت مهدی، همشیره زاده‌ام را تسلیت و تبریک گفته بودند. تا تنفس در جلسه ماندم.‌

آقای روحانی آمد به دفتر برای تعیین نحوه سفر، برای مراعات امنیت ناچار شدیم به فردا صبح موکول کنیم. سلمانی آمد برای اصلاح. اخوی محمد تلفنی اجازه گرفت برای ترتیب مصاحبه مستقیم با رادیو آمریکا در هفته آینده.‌

آقای سیدزاده آمد. گزارش وضع باختران را پس از بمباران و شایعه بمباران شیمیایی که منجر به خلوت شدن شهر شده داد و برای امکانات بیشتر استمداد کرد.‌

عصر آقایان عبایی و‌هاتفی آمدند و گفتند کار کلید قرآن شروع شده با سه گروه و کمک خواستند برای طلاب اعزامی به جبهه. شب به خانه رفتم. عفت هم از رفسنجان رسیده بود. توضیحاتی درباره مراسم تشییع جنازه شهدا و منجمله دو نفر از شهدای بهرمان نوق که مهدی همشیره‌زاده یکی از آنها است داد. با شکوه برگزار شده، آقای رضایی تلفنی اجازه خواست که یک روز حمله تاخیر بیفتد. موافقت کردم.‌

نخست وزیر تلفنی بیدار کردم و گفت دکتر فیروز آبادی کار فوری دارد. سپس خودش تماس گرفت و گفت لازم است امشب من را ببیند. با جمعی از دکترهای سپاه ساعت دوازده شب آمدند. گفتند از جبهه خواسته‌اند که دکترها را فورا ببریم و نگران کشف شدن عملیات با اعزام دکترها بودند. قرار شد دوازده ساعت قبل از ساعت حمله حرکت کنند.‌

▪ چهارشنبه ‌۱۷ دی ‌۱۳۶۵ / ‌۶ جمادی الاول ‌۱۴۰۶‌

بعد از نماز صبح به فرودگاه رفتم برای رفتن به جنوب برای عملیات. چون فضای خوزستان امن نیست به شیراز رفتیم. از شیراز ساعت ‌۹ با اتومبیل از طریق بهبهان به سوی اهواز حرکت کردیم. در ارتفاعات برف می‌بارید. جاده بد نبود بخشی کوهستانی و بخشی دشت. حدود پانصد کیلومتر راه داشتیم که ساعت ‌۸ شب رسیدیم. خسته شدم.‌

بعد از نماز و شام به قرارگاه خاتم الانبیا رفتیم. فرماندهان سپاه جمع شدند تا ساعت چهار بامداد. درباره عملیات و زمان آن بحث شد بعضی‌ها با زمان مقرر موافق نبودند به خاطر‌اشکال مهتاب و جمعی با تاخیر مخالف بودند به خاطر آماده شدن نیروها و امکانات در پای کار و احتمال قوی کشف شدن عملیات در صورت تاخیر و برگشتن نیروها که مدت تعهدشان تمام شده، آقایان رضایی و شمخانی موافق بودند و آقایان رشید و رحیم (صفوی) مخالف.‌

سرانجام قرار شد من و آقای رضایی تصمیم بگیریم. ما دو نفر به اضافه دکتر روحانی با توجه به اظهارات به مشورت پرداختیم و عمل کردن در وقت مقرر را ترجیح دادیم و به قرارگاه ‌۴ اعلان کردیم و قرار شد عملیات آغاز شود مگر اینکه فرمانده سپاه تشخیص بدهد که مشکل عمده‌ای دارند.‌

تردیدها بسیار رنج دهنده است برای اولین بار در تاریخ جنگ قبل از عملیات دچار چنین حالی شده‌ام. شاید به خاطر وضعی که در کربلای چهار پیش آمد و چشممان ترسید و به خاطر مسئولیت مستقیمی که دارم و همین وضع درباره فرماندهان دیگر هم صادق است.‌

دو ساعتی را خوابیدم و پس از اذان صبح برای نماز برخاستم. حالی شبیه حال دوران زندان که از بهترین حالات عرفانیم بوده داشتم. احساس رضایت از تقدیرات الهی سبکم کرده.‌

آقای سنجقی در ساعت سه و چهل و پنج دقیقه اطلاع داد دو لشکر فجر و سیدالشهدا خوب پیش می‌روند ولی عاشورا و ثارالله کندتر حرکت می‌کند و لشکر امام رضا نیز شروع کرده و الغدیر و المهدی هم به خط آمده‌اند. اگر تا روشن شدن هوا جای پای محکمی بگیرند ادامه عملیات مقدور است.‌

پس از طلوع آفتاب از قرارگاه مقدم اطلاع دادند که در بخشی از منطقه عملیات نیروهای ما جای پای محکمی به دست آورده‌اند و مشغول پیشروی هستند و چند پل، که دشمن در آب احداث کرده بود تصرف نموده‌اند و ضلع شمالی کانال پرورش ماهی را تصرف کرده‌اند.‌

در عملیات رمضان هدف، عبور از کانال ماهی بود که موفق نشدیم و چند بار تاکنون برای گرفتن شلمچه عملیات کرده بودیم و موفق نبودیم.‌

ساعت ‌۹ آقای رضایی اطلاع داد که در منطقه پنج ضلعی شلمچه نیروهای ما به جنوب کانال ماهی رسیده‌اند و تعدادی از تانک‌های دشمن را غنیمت گرفته‌اند و راه برای عبور تانک‌های خودمان باز شده و اکنون با تانک با دشمن آن طرف آب گرفتگی می‌جنگیم و حدود هفتصد اسیر گرفته‌ایم. از این که در روز می‌توانند حمله را ادامه دهند راضی است.‌

ضمنا دشمن گویا توپ‌های خودش را از اینجا به منطقه فاو برده یا برای حمله یا برای دفاع که گویا فریب خورده و آتش توپخانه دشمن و بمباران هوایی‌اش ضعیف است.‌هاک هم فعال است و تاکنون (ساعت ‌۳۰:۱۰) دو هواپیمای دشمن را‌انداخته. تا شب یازده هواپیما را ساقط کردیم. در آخرین ساعات روز در نقاط حساسی از زمین دشمن سرپل داشتیم و پاتک‌های دشمن را دفع کرده‌ایم. پنجاه تانک و نفربر غنیمت گرفته‌ایم و ‌۶۵۰ اسیر گرفته‌ایم که تخلیه به عقب شده‌اند.‌

عراق حمله به شهرها را آغاز کرده و امروز سوسنگرد و دزفول را بمباران نموده و ما هم اعلان مقابله به مثل کردیم. به نیروی زمینی ارتش دستور دادم که خودشان را آماده کنند در زمان مقرر حمله را شروع کنند. عصر رفتیم در جاده اهواز از دزفول برای رفع خستگی، کاهو خریدیم و همانجا خوردیم.‌

▪ پنجشنبه ‌۱۸ دی ‌۱۳۶۵ / ‌۷ جمادل الاول ‌۱۴۰۶‌

بعد از نماز همراه دکتر روحانی و سرهنگ ترابی به اهواز آمدم چون محافظان معتقد بودند قرارگاه در روز، امنیت ندارد، قرار شد روزها در قرارگاه نباشیم و شب‌ها باشیم. به دفترم گفتم که خبری در اخبار ظهر پخش کنند که غیبت ما را از تهران توجیه نماید ولی بالاخره گویا خواسته‌اند خبری در مورد ملاقات با امام باشد. امام موافقت نکرده‌اند که خبر ملاقات بدون واقعیت پخش شود. دکتر روحانی و سرهنگ ترابی رفتند برای سرکشی به مراکز دریایی و پدافند و قرارگاه ابوالفضل، ما هم در محل گلف ماندیم. رئیس‌جمهور وضع را سوال کردند. بعد از شام دسته جمعی دعای توسل خواندیم و دعا کردیم برای پیروزی رزمندگان، قرار است عملیات ساعت دو بامداد شروع شود. خوابیدم و به آقای سنجقی گفتم هر گونه تحولی را به من اطلاع دهد تلفنی با قرارگاه‌ها در تماس باشد. ساعت ‌۱۵:۲ بامداد اطلاع دادند که عملیات ساعت یک شروع شد و اغلب محورها موفق شده‌اند خط دشمن را در شلمچه بشکنند و عملیات کربلای ‌۵ با رمز یا زهرا آغاز شد.‌

▪ جمعه ‌۱۹ دی ‌۱۳۶۵ / ‌۸ جمادی الاول ‌۱۴۰۶‌

‌<ساعت ‌۴ بامداد است و در گلف اهواز هستیم> ساعت دو و پانزده دقیقه بامداد آقای سنجقی بیدارم کرد و اطلاع داد پیشروی آغاز شده و چهار واحد خط‌ها را شکسته‌اند. ثارالله و فجر و عاشورا و سیدالشهدا. بلند شدم وضو را گرفتم برای نماز شب، احساس کردم حال عبادت دارم. این اثر شکست حمله قبلی است که من را بیشتر متوجه به خدا کرده است. لابد روی دیگران هم چنین اثری داشته. بالعیان اثر شکست را در ساختن انسان‌ها و شکستن غرورها در وجود خودم لمس می‌کنم و این نعمت عظیم الهی را که بندگانش را با تلخی و مشکلات می‌سازد و از انحراف و غفلت نجاتشان می‌دهد می‌بینم. مدتی است که لذت عبادت را خوب درک نمی‌کنم. عدم توفیق در عملیات گذشته که کربلای چهار نام گرفت ضربه بیدار کننده‌ای بود. نماز شب و دعای کمیل و دعای صباح و مناجات <راجین> را با حال و میل خواندم.

▪ جمعه ۲۶ دی ۱۳۶۵

‌۱۵ جمادی‌الاول ۱۴۰۶

‌از جبهه‌ها خبر گرفتم. در جنوب پیشرفت داشته‌ایم و در جزیره بوارین و در غرب خبری نبوده جز پاتک دشمن، در نماز جمعه عمدتاً درباره جنگ حرف زدم. عصر احمدآقا آمد. درباره جنگ و فرماندهی نیروی هوایی صحبت شد. آقای رحمانی آمد درباره اعزام نیروهای بسیج مشورت کرد. برای اعزام نیروی انبوه در دهه فجر. ‌

شب بیشتر به مطالعه و گزارش‌های رسیده چند روز سفرم گذشت. امروز ما به بغداد موشک زدیم و عراق چند مورد بمباران شهرها را داشت. در حال اقامه نماز جمعه و ایراد خطبه وضعیت قرمز اعلان شد و آژیر خطر به صدا درآمد و وضع مراسم عادی ماند و من به صحبت ادامه دادم و مردم مضطرب نشدند. همان لحظه قم بمباران شد و در نماز جمعه قم مردم با شعار و حماسه به استقبال بمباران رفتند. ‌

▪ شنبه ۲۷ دی ۱۳۶۵

‌‌۱۶ جمادی‌الاول ۱۴۰۶

بعد از نماز تا ساعت ۹ در منزل گزارش‌ها را خواندم، از غرب فرمانده نیروی زمینی گفت در اثر پاتک دیروز دشمن دیشب نتوانسته‌اند عمل کنند و به فرداشب موکول شده به مجلس آمدم. تا ظهر به خواندن گزارش‌ها گذشت. آقای معادیخواه تلفنی خواست بودجه ماهانه بنیاد تاریخ را به چهارصد هزار تومان بالا ببریم. آقای اقبالی آمد برای تعیین مساله سفر به جنوب که قرار بود با قطار برویم ولی در اثر بمباران پل تله زنگ قطار نمی‌رود. به آقای شهاب گفتم از امکانات قرارگاه ابوالفضل استفاده شود برای آزمایش، از جنوب اطلاعات می‌گوید که کار تسخیر جزیره بوارین تمام شده و جمعی از عراقی‌ها فرار کرده‌اند. نیروهای ما در حال تسخیر جزیره ماهی و طویله در جنوب بوارین هستند. ‌

ظهر صدای انفجاری شنیده شد و بلافاصله ضد هوایی‌ها کار کردند و سپس وضعیت قرمز اعلان شد. بعدا معلوم شد دو هواپیمای عراقی به شمال غرب تهران نفوذ کرده و در ولنجک بمب‌انداخته‌اند که دو نفر شهید و جمعی مجروح شده و شیشه‌‌های خانه‌ها در منطقه وسیعی شکسته (منجمله منزل اخوی محمد، نیروی هوایی اصلاً اثری از آنها را در رادارها ندیده) ‌

شب با دیگر سران قوا مهمان احمد آقا بودیم. امام هم شرکت کردند. از نتایج عملیات راضیند،‌ توضیحاتی درباره عملیات جنوب دادم. اصرار به ادامه عملیات دارند. اجازه ندادند که موشک به بندر کویت بزنیم. بعد از رفتن ایشان درباره آسید‌هادی‌هاشمی صحبت شد. وزارت اطلاعات از امام اجازه تبعید خواسته امام به سران قوا محول کرده‌اند. من با تبعید مخالفت کردم و گفتم پستی بدهیم و مأمور به خارج کنیم. آقای اردبیلی هم با نظر من موافقت کردند. به نتیجه نرسیدیم. درباره مصاحبه من با رادیو آمریکا به طور مستقیم و پخش زنده بحث شد. همه موافقت دارند قرار شد انجام شود دیروقت به خانه رسیدم.

▪ یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۶۵ ‌۱۷ جمادی‌الاول۱۴۰۶

بعد از نماز به مجلس رفتم. با جبهه تماس گرفتم. در منطقه نفت شهر، ارتفاع مهمی در شرق نفت شهر را گرفته‌ایم. در جنوب هم به طرف بصره پیشرفت داشته‌ایم قبل از دستور در جلسه علنی سخنانی ایراد کردم بیشتر به منظور جا افتادن حضورم در تهران قبل از رفتن به جبهه. ‌

به دفترم آمدم. آقای ناطق نوری آمد و برنامه‌ای برای عمل در داخل عراق ارائه داد که قرار شد بعداز سفرم بررسی شود. آقای سیدزاده آمد در مورد سفر رئیس مجلس صحرا مشورت کرد. ‌

ساعت نه و نیم با اتومبیل به سوی اهواز حرکت کردیم. در بین راه قم لباس نظامی پوشیدم. از سلفچگان رفتیم از جاده دلیجان، محلات، خمین، الیگودرز، ازنا،درود و خرم‌آباد با اینکه قدری دورتر شد به علت تازگی داشتن کمتر خسته‌کننده بود. مغرب به خرم آباد رسیدیم. ناهار را در مزرعه‌ای در حومه الیگودرز خوردیم پاسداران از کافه چلوکباب گرفته و به آنجا آوردند. با صفا و خوش هوا بود. نماز مغرب و عشا را در حومه‌اندیمشک خواندیم و شام را حاضری در راه خوردیم ساعت ۱۲ شب به اهواز رسیدیم. در گلف مستقر شدیم. ‌

با آقای رضایی تماس گرفتیم، گفت عملیاتی شروع کرده‌ایم و به سوی خط دشمن پیشرفت داشته‌ایم. قرار شد فردا بیایداینجا برای توضیح و مشورت بیشتر. عراق امروز در شهرها شرارت زیادی کرده در مقابل شکست در جبهه‌ها متوسل به زدن شهرها شده. ‌

▪ دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۶۵ - ۱۱جمادی الاول ۱۴۰۶

اول اطلاع گرفتم از آقای رضایی در مورد عملیات دیشب. معلوم شد در محور جنوب به جزیره بوارین رسیده‌اند و مشغول پاکسازی جزیره هستند و در نقطه‌ای بر سر قرارگاه دشمنان درگیرند.

در محور غرب شلمچه پیشرفت نداشته‌اند و فقط انهدام دشمن انجام شده گویا دشمن هم با حضور شخص صدام در این محور برنامه تهاجم وسیع داشته که شکست خورده.

در شمال جبهه با تصرف پلی بر روی کانال ماهی پیشرفت کرده‌اند. به آقای خرازی گفتم تبلیغات را با شور و حال ادامه دهند. از مشکلات فیلم‌برداران در جبهه و سخت‌گیری حفاظت شکوه شد، کمک کردیم.‌

آقای روحانی اطلاع داد که فرمانده نیروی هوایی آقای صدیق در بیمارستان بستری است.

ولی متأسفانه هنوز تکلیف مسأله خلبان رئیس ستاد نیرو که با اجازه آقای صدیق به لندن رفته و خانواده‌اش را برده و احتمالاً از ترس تعقیب یک اتهام برنگردد، روشن نشده است.‌

عصر آقای روحانی و آقای ترابی رفتند به غرب برای بررسی برنامه عملیات ارتش. امروز هم عراق به شهرها حمله وسیع بمباران و پرتاب موشک داشته. مهم‌ترین حربه‌اش را به کار گرفته.‌

‌ تعداد شهدا تا امروز ۱۵۰۰ نفر است. سخت متأثر شدم.‌

اول شب آقای سعیدی مسئول حفاظت سپاه آمد. گزارشی در مورد پرونده انصاری دلال اسلحه که اخیراً به اتهام گرفتن مبلغ کلانی از اطریشی‌ها در معامله توپ ۱۵۵ و رشوه دادن به مسئولان بازداشت شده داد.‌

شب رفتیم به محل قرارگاه سابق خاتم در جاده اهواز خرمشهر. آقایان رحیم صفوی و رشید و رفیق‌دوست از منطقه عملیات آمدند.

توضیحاتی درباره برنامه عملیات و وضع موجود دادند.

دشمن به سختی مقاومت می‌کند و پیشروی ما به کندی انجام می‌شود. نیروها نیاز به واحدهای تازه نفس دارند.

اصرار داشته که عملیات ارتش تأخیر نیفتد که دشمن مجبور به تقسیم نیروهایش بشود و می‌تواند نیروی زیادی به منطقه بصره بیاورد.‌

در انتهای کانال ماهی دشمن در میان نیروهای ما موضعی را حفظ کرده و مانع‌الحاق دو بخش مهم صفوف ما در پنج ضلعی و کانال می‌شود. به گلف برگشتم. امروز دستوری به واحدهای سپاه مبنی بر تداوم عملیات و بهره‌برداری کامل از امکانات و نیروها خطاب به فرمانده سپاه دادم.‌

▪ سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۶۵ - ۱۲ جمادی الاول ۱۴۰۶

‌بعد از نماز صبح با آقای شمخانی تلفنی صحبت کردم. دیشب توانسته‌اند یکی از قرارگاه‌های مهم دشمن در شرق رود دویجی را تصرف کنند و نیروی کافی وارد جزیره بوارین کنند (دیشب هم وارد شده بودند ولی چون مشکل همان قرارگاه باقی بوده پیشرفتی نشده بود). آقای رضایی اطلاع داد که موشک به بغداد زده شده.

دستور دادم حل مسأله نفوذ دشمن در میان دو بخش در اولویت قرار گیرد. قرار است به غرب بروم برای نظارت عملیات ارتش.‌

آقای وحیدی آمد از قربانی‌فر نقل کرد که به کنگرلو گفته نظامیان شوروی آمده‌اند عراق و هدایت عملیات در مقابل ما را به عهده گرفته‌اند. لحن شوروی در حمایت از عراق اخیراً صریح و گستاخ شده.

ساعت نه حرکت کردیم. به سوی غرب در بین راه از اندیمشک وضع جبهه را پرسیدیم. نگران بودیم چون نیروهای گارد رئیس‌جمهور عراق امروز پاتک سنگینی آغاز کرده‌اند.

ناهار را در کافه‌ای در نزدیک کوه‌دشت خوردیم و نماز ظهر را همان جا خواندیم.‌

نزدیک غروب به اسلام‌آباد غرب رسیدیم. تازه بمباران شده بود مردم شهر را تخلیه کرده بودند و شبیه تعطیل عمومی بود. حتی پمپ بنزین‌ها هم کار نمی‌کرد.‌

اول شب به قرارگاه غرب نیروی زمینی ارتش رسیدیم در ارتفاعات مشرف به سومار و نفت‌شهر. در بین راه بعد از کوه‌دشت تا این جا همه جا از میان جنگل‌های بلوط گذشتیم. خوشبختانه در غرب این همه جنگل خوب داریم.‌

در قرارگاه آقای حسنی سعدی و آقای جمالی گفتند دیشب یک اسیر عراقی گرفته‌ایم. گفته که از عملیات ما مطلعند و آن‌ها هم یک درجه‌دار از ما اسیر گرفته‌اند.

نظرشان را راجع به انجام عملیات خواستم. گفتند بهتر است عمل بکنیم. آن‌ها رفتند جلوتر برای انجام عملیات من هم ماندم در قرارگاه به انتظار.‌

احمد آقا تلفنی پیغام داد که موشک به بغداد خیلی مؤثر بوده باز هم زده شود. گفتم به تأسیسات نظامی و حساس اقتصادی بزنند. بعد از نماز و شام دعای توسل خواندیم. ساعت ده و نیم عملیات با رمز یا فاطمه‌الزهرا آغاز شد. نیروی زمینی با ۵ لشکر عمل می‌کند. از بام قرارگاه خواستیم منظره را ببینم ولی جز صدای توپ‌ها و برق آتش سلاح‌ها چیزی قابل تشخیص نبود. به انتظار نتیجه ماندیم. اطلاع رسید عراق خرم‌آباد و باختران را بمباران کرده و در جنوب موفقیت داشته‌ایم.‌

▪ چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۶۵ - ۱۳ جمادی‌الاول ۱۴۰۶ ‌

نزدیک صبح بیدار شدم. اطلاع گرفتم از نتیجه عملیات گفتند، در دو محور راست و چپ موفق بوده‌اند. ولی در دو محور وسط که اصل و هدف عملیات بوده پیشرفتی نداشته‌اند.

آقای روحانی هم صبح از قرارگاه جلو آمد و شرح کار را داد. آقایان حجازی و رازینی هم آمدند. مایوس نبودند، ولی آقای روحانی به ادامه کار خوشبین نیست.

سایت‌‌هاک را هم که بنا بود اینجا باشد هنوز راه نینداخته‌اند. گویا یک بخش آن از هلی‌کوپتر حامل آن افتاده و خراب شده، برنامه تبلیغی را مشخص کردیم و آقای خرازی به اجرا پرداخت. ‌

با قرارگاه کربلای پنج در جنوب تماس گرفتیم. دیروز و دیشب هم پیشرفت‌هایی داشته‌اند و پاتک‌ها را به خوبی دفع کرده‌اند. امروز مشغول پاکسازی جزیره بوارین هستند. عصر فرماندهان ارتش آمدند جمع‌بندی عملیات را گفتند.

قرار شد عملیات را ادامه دهند. نیاز به کمپرسی داشتند، به آقای فروزنده گفتم تأمین کنند. با اتومبیل به سوی تهران حرکت کردیم، از ساعت ۵ عصر تا ۳ بامداد در راه بودیم. ‌

▪ پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۶۵ - ۱۴ جمادی‌الاول ۱۴۰۶ ‌

ساعت ۹ به مجلس آمدم. از جبهه‌ها سراغ گرفتم. جنوب خوب است و غرب جالب نیست. پیشروی جنوب هم کند است. بعد از تنفس در جلسه علنی شرکت کردم. پس از ختم جلسه برای نمایندگان اوضاع جبهه‌ها را توضیح دادم.

خیلی خوشحالند. بمباران شهرها در سایه پیروزی‌های جبهه تلخی و تأثیرات سوء معمولی را ندارد. ‌

ظهر و عصر در دفترم به خواندن گزارش‌ها و رسیدگی به امور جنگ گذشت، شب آقایان نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور آمدند. توضیحات وضع جبهه‌ها را دادم و در امور مربوط، مشورت شد. در مورد فرماندهی نیروی هوایی و مساله کویت و انتقاد از شوروی در نماز جمعه فردا بحث شد. شب به خانه رفتم. ‌‌

به کوشش: مهندس عماد هاشمی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.