جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

چگونه خشونت علیه کودکان را کاهش دهیم؟ (1)


کودک متعادل: این مبحث برگرفته از وبلاگ «کودک متعادل» است  که به بررسي مطالب کلاس کودک متعادل، استاد محمود سلطاني می پردازد. هدف از برگزاری کلاسهای این دوره ايجاد الگوي كودك متعادل و روش هاي دستيابي به اين هدف است و محور اين دوره رشد است. این مبحث به خشونت علیه کودکان اختصاص دارد.    



چگونه خشونت علیه کودکان را کاهش دهیم؟ (1)

براي سومين مبحث متوالي باز هم راجع به امنيت صحبت خواهيم كرد. در كل نيز تا آخر دوره هر موضوعي را كه بررسي مي كنيم يك سر آن به امنيت مربوط مي شود.

موضوع امنيت بسيار عميق و گسترده است. از مبحث پيش كه راجع به عوامل ايجاب امنيت، اقتدار و شناخت صحبت كرديم يك نكته باقي مانده است كه در اين جلسه به آن اشاره مي كنيم، بعد مي رويم سراغ عوامل سلبي يعني عواملي كه كودك را ناامن مي كند.

عامل مهمي كه بودنش در فضاي خانواده به كودك امنيت مي دهد و نبودنش كودك را ناامن مي كند، ريتم است.

نظم + برنامه = ريتم. در جامعه ي ما ريتم ناشتاخته است و بيشتر به نظم اهميت داده مي شود. نظم ايستا است. اين نظم در حركت است كه + برنامه = ريتم مي شود. نظم بدون حركت كودك را ناامن مي كند. نظمي كه كودك آن را نمي شناسد و اوضاع را غير شفاف و غير قابل پيش بيني مي كند، موجب ناامني كودك مي شود.

بچه ها به خصوص زير 6 سال درك انتزاعي ندارند و نمي توانند مثل بزرگترها برنامه ي آينده را بريزند؛ پس اگر ندانند كه فردا چه اتفاقي در انتظارشان است، ناامن خواهند بود. منشأ نظم، والدين هستند كه اگر رفتار و عملكرد و برنامه روزانه ي والدين براي كودك قابل پيش بيني نباشد باعث ناامني او خواهد شد.

بچه ها بايد در فضاي خانه ريتم داشته باشند. نياز هاي زيستي مثل خواب، غذا و بازي بايد برنامه داشته باشد. باز هم تأكيد مي كنيم منظور ما ايجاد پادگان نيست بلكه منظور يك برنامه زيستي مرتب است كه دائم تكرار مي شود و كودك مي تواند آن را به ذهن بسپارد.

چون كودك قادر به تفسير نيست بلكه از طريق تكرار به ذهنش مي سپارد. ولي ما چه كار مي كنيم؟ خوابيدن را به عهده ي كودك مي گذاريم كه هر وقت دلش خواست بخوابد.

نداشتن برنامه در زندگي يك نقص است. يكي از نكات خيلي خوب فرهنگ مدرن، برنامه ريزي است. در حالي كه اصلاً در زندگي ما برنامه ريزي وجود ندارد. بچه ها بايد براي زندگي يك برنامه داشته باشند و سر ساعت بخوابند و سرساعتي هم بيدار شوند اما ما      هر وقت خسته مي شويم، مي خوابيم و هروقت دلمان مي خواهد بيدار مي شويم.

من هنوز نتوانستم پيدا كنم كه چرا ما صبح جمعه بايد تا ظهر بخوابيم؟ ما در طول هفته يك ساعت بيدار شدن داريم و اصلاً هم نمي گويم كه ساعت 4 يا 6 يا 10 صبح براي بيدار شدن خوبه بلكه منظور من اينه كه چه دليلي دارد كه روز هاي تعطيل ريتم بيدار شدن ما انجام نشود مگر روز جمعه با روزهاي ديگه چه فرقي دارد؟

يك از حاضرين: خوب تعطيله ديگه!! آقاي سلطاني: خوب تعطيل باشد، زندگي كه تعطيل نيست، كار اداري تعطيل است.

حاضرين: كمبود خواب را جبران مي كنيم.

آقاي سلطاني: بايد علت اين كمبود خواب را پيدا كنيم، اگر ساعت خوابتان كم است آن را درست كنيد چرا ريتم زندگي را بهم مي زنيد. به 6ساعت خواب نياز داريد يا 8 ساعت؟ براساس آن وقت بگذاريد و اجرا كنيد، كمبود خواب فقط با يك روز جمعه خوابيدن جبران نمي شود بلكه بايد در طول هفته روي آن كار كنيد و اين كمبود را از بين ببريد.

خواب هاي بي موقع فرار از زندگي هستند و اصلاً استراحت نيست. ما وقتي نمي خواهيم با زندگي مواجه شويم مي خوابيم. حتي براي خودمان هم گنگ است و نمي دانيم كه چي در انتظارمان است، ناخودآگاه دستور خواب به بدنمان مي دهيم، چون خودمان هم در زندگي ريتم نداريم و مي دانيم اگر از رختخواب بلند شويم بايد كاسه ي چه كنم را در دست بگيريم، ناهار چي بپزم و چي كار كنم و.... پس بهتره كه بخوابم و خواب بمانم.با كودك هم همين كار را مي كنيم در صورتي كه بچه ها بايد سر ساعت بخوابند و بيدار شوند و طبق برنامه زندگي كنند.

 نظم مبتني بر برنامه يعني نظم در حركت و ريتم. ريتم باعث مي شود مقداري از كارهاي روزمره ي ما در ذهن نيمه آگاه برود. مثل رانندگي. حركات رانندگي در اثر تكرار تبديل به ريتم مي شود و در نيمه آگاه ذهن ضبط مي شود به طوري كه خيلي وقت ها خودمان

هم متوجه نمي شويم كه كي دنده را عوض كرديم. هنگام رانندگي فكر نمي كنيم كه حالا بايد چه كار كنم؟ بلكه ناخودآگاه رانندگي مي كنيم چون نيمه اگاه ذهنمان ما را هدايت مي كند. وقتي كاري تبديل به ريتم مي شود، در نيمه آگاه ذهن ضبط مي شود.

وقتي خواب ما ريتم داشته باشد، خود نيمه آگاه مارا مي خواباند و بيدار مي كند و در نتيجه بخش آگاه ذهن آزاد مي شود و براي فعاليت هاي اساسي تر آمادگي پيدا مي كند. وقتي يك زندگي ريتم داشته باشد بخش بزرگي از چه كنم هاي در طول روز به نيمه آگاه سپرده  مي شود.

وقتي مغز و ذهن آرام و هماهنگ شدند، آرامش به وجود مي آيد. به خصوص ريتم در كودك باعث مي شود كه شبكه ي عصبي مغز او صحيح شكل بگيرد. دو نفر از مادرهاي حامي از ناآرامي فرزندشان شكايت داشتند، اولين سؤالي كه از اين دو مادر كردم اين بود كه خواب شان چگونه است؟ اذعان داشتند كه خيلي نامرتب است و هر وقت دلشان مي خواهد. به محض انجام توصيه ي ريتم خواب و منظم شدن خواب هر دو كودك، بيش از 50 درصد مسائل اين دو مادر با فرزندانشان حل شد و كودك به آرامش رسيد.

ريتم در همه ي مسائل زندگي تأثيرگذار است روي آن فكر كنيد و كاركنيد و برنامه را وارد زندگي كنيد.

خشونت، امنیت را از بین می برد

حال وارد مبحث عوامل سلبي امنيت مي شويم. مهمترين عاملي كه امنيت را از بين مي برد خشونت است. خشونت يعني چي و شما به چي مي گوييد خشونت؟ خشونت در مقابل چه كلمه اي است؟ حاضرين: محبت، رأفت، آرامش، نرمش، رحمت، برخورد منطقي،....

خشونت در مقابل لطافت است، نرم بودن. خشونت در لغت يعني زبري و درشتي. محكم بودن با خشونت فرق مي كند. هر چيزي در عين محكم بودن مي تواند لطافت و نرمي داشته باشد. خشونت هم جسم را آزار مي دهد هم روح را. متأسفانه در جامعه ي ما خشونت تبديل به يك هنجار شده است.

ما اصلاً در رفتارهايمان لطافت نداريم، حتي خانم ها. جامعه ي ما به خصوص خانواده ها بسيار خشن و خشونت محور هستند. به حرف زدن هايمان باهم توجه كنيد، اصلاً با هم لطيف صحبت نمي كنيم. رفتارهي مان لطافت ندارد.

خشونت يعني ايجاد مانع در برابر رشد. لطافت مسير رشد را نرم مي كند و حركت راحت انجام مي شود. اما خشونت دست انداز است. حالا هرچه خشونت بيشتر باشد، موانع هم بيشتر خواهد بود. رشد يعني حركت و زندگي يعني رشد، و خشونت يعني مانع رشد. خشونت باعث ناامني مي شود.

براي از بين بردن خشونت بايد اول ماهيت آن را بشناسيم. خشونت فقط مسائل فيزيكي مثل سرو صدا و زدن نيست. ما گفتيم خشونت يعني مانع رشد؛ پس هر مانعي كه در مسير حركت به هر شكل و به هر عنوان ايجاد شود، خشونت است يعني هر مانعي كه باعث شود كودك در مسير رشد حركت نكند. مثل كودك آزاري. هر عاملي كه مانع دسترسي كودك به نيازهايش باشد، خشونت است.

خشونت فيزيكي فقط يكي از انواع خشونت است. ما در اين مبحث بيش از 12 نوع را بررسي خواهيم كرد. اما اول ماهيت آن را بشناسيم بعد انواع آن را. بعضي خشونت ها مستقيم هستند و بعضي غير مستقيم.

خشونت هايي كه در فضاي خانواده اتفاق مي افتد را خشونت خانوادگي و خشونت هايي كه در فضاي جامعه اتفاق مي افتد را خشونت  اجتماعي و خشونت هايي كه در طبيعت رخ مي دهد را خشونت هاي طبيعي نامگذاري گرديده. مهمترين اين خشونت ها كه مستقيماً كودك را ناامن مي كند، خشونت هاي خانوادگي و ناامني هاي خانوادگي است.

اگر خانواده درست عمل كند و كودك در بستر خانواده امن باشد، از خشونت هاي اجتماعي آسيب نخواهد ديد و يا بسيار كم تأثير مي گيرد. آسيب هاي اجتماعي و طبيعي هم باز از طريق خانواده به كودك منتقل مي شود. باز هم تأكيد مي كنم كه با نگاه كلي نگر و درك مسئول مسائل را دنبال كنيد و به موارد كاربردي و راه حل هايي كه ارائه مي شود فكر كنيد و در زندگي به كار گيريد.

اولين و مهمترين خشونت و تشنج در فضاي خانواده، روابط والدين با هم است. هر چه سن كودك كمتر باشد و دامنه ي خشونت وسيعتر باشد، خطر ناامني بيشتر است. تشنج در رابطه ي والدين با هم به هر ميزان و مدت و مقدار، سم است. قبلاً راجع به منزلت پدر و مادر صحبت كرديم؛ اگر قرار باشد كه در مرتبه ي زن و مرد بودن بمانيم و رشد نكنيم و به منزلت پدري و مادري نرسيم، تشنج بين والدين حتماً اتفاق خواهد افتاد.

يعني وقتي من زن هستم و تو مردي يا من مرد هستم و تو زني و منيت ها در زندگي حاكم  باشد و اصلاً ندانيم كه كجا هستيم و درك مظلوم و مقصر داشته باشيم، ادعاي" به من ظلم مي شود" داشته باشيم، كار به تشنج مي كشد كه اثرش را مستقيم روي كودك مي گذارد و تا آخر عمر كودك هم با او خواهد ماند. الآن و به هر مقدار عذاب وجدان بگيريد عاليست چون هر نوع تشنج در رابطه ي والدين، از كتك كاري و زدن و شكستن ظروف و بستري شدن تا سردي عاطفي، براي كودك سم است.

حالا چه كار كنيم؟ براي اين كه تشنج در خانواده كم شود. به اصول و به جايگاه و منزلت فكر كنيد و تحقيق كنيد. عوامل تشنج را شناسايي كنيد و بررسي كنيد كه اين عوامل در منيت ما هستند يا در مسائل مادي و مالي. ما بلد نيستيم كه چگونه با هم ارتباط برقرار كنيم؟ چه قدر مي شنويم كه " مي خواهيم صحبت كنيم و مسائلمان را حل كنيم ولي آخر سر به دعوا مي كشد" هيچ كس مقصر نيست.  ما بلد نيستيم كه ارتباط برقرار كنيم.

مطالعه كنيد و روش هاي برقراري ارتباط را فرا بگيريد. كلاس هاي زيادي در اين مورد وجود دارد كه مي توانيد استفاده كنيد. به جايگاه هاي خود توجه كنيد، جايگاه همسري، والديني، فرزندي، اين جايگاه ها را بشناسيم و حرمت آن ها را در زندگي حفظ كنيم.

اگر در زندگي اصول و ارزش ها مشخص نشود به بحران برخواهيم خورد. كه يكي از اين بحران ها بحران روابط است. زن و شوهري كه با هم ازدواج كرده اند ديگر زن و مرد نيستند، باهم دوست و رفيق هم نيستند، همسر هستند و وقتي بچه دار مي شوند، پدر و مادر هستند.

روي اين مسائل بيشتر كار كنيد. زمان بسيار طولاني بعد از بزرگ شدن بچه ها خواهيد داشت براي اين كه خودتان را اثبات كنيد و يا همسرتان را اصلاح كنيد و با هم دعوا كنيد و هر كاري دلتان خواست بكنيد ولي كودك شما ديگر فرصت كودكي نخواهد داشت.