دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

جنگ ها و زن ها


جنگ ها و زن ها

نگاهی به نمایش اسب های پشت پنجره, نوشته ماتئی ویسنی

«ویسنی یک» نمایشنامه نویس ۵۴ ساله اهل رومانی که در سن ۳۱ سالگی پناهنده حکومت فرانسه می شود و از رژیم کمونیستی کشور خودش می گریزد در حال حاضر یکی از مهمترین نمایشنامه نویسان رومانیایی به شمار می آید. هر چند ویسنی یک بیشتر نمایشنامههایش را به زبان فرانسه و در خارج از رومانی نوشته است. داستان "خرس های پاندا"، "سه شب با مادوکس"، "من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم"، "تماشاچی محکوم به اعدام" و "پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ" از جمله نمایشنامههای معروف این نویسنده هستند که به زبان فارسی ترجمه شده اند.

"اسبهای پشت پنجره" هم نمایشنامه دیگری از این نویسنده رومانیایی است که توسط تینوش نظم جو ترجمه شده و روح الله جعفری در حال حاضر آن را در تالار سایه مجموعه فرهنگی و هنری تئاتر شهر در حال اجرا دارد.

نمایش روح الله جعفری در نگاه کلی جذاب و دارای خلاقیتهای نمایشی و به ویژه متناسب با سلیقه و خواست مخاطب جوان امروز تئاتر به نظر می آید. طراحی صحنه معما وار و پازلهای ریز و درشتی که در سفیدی غالب در صحنه طراحی شده نخستین چیزی است که مخاطب را مجذوب خود می سازد. جعفری در طراحی صحنه، اجرا و دیگر حوزههای کارش از نوعی نمادگرایی زیبا و شاعرانه استفاده کرده است. همه مولفهها و حوزههای اجرا در گستره زیبایی و سادگی جذاب بصری به این نمادگرایی نزدیک شده و حتی با گذر از مرزهای کارکردی نمادگرایانه پا در گستره سوررئال هم می گذارند. جاذبههای بصری در کنار طراحی هدفمند رنگ ها در صحنه، لباس و دیگر ابزارها باعث شده که در یک کلام کلیت نمایش از یک سو دارای کارکردهای دراماتیک و معنایی و از سوی دیگر زیبا و جذاب به نظر برسد.

جعفری در صحنه نمایش از دو دیواره دو گوش صحنه استفاده کرده است که به دیواره عقب صحنه می رسند. دیواره عقب صحنه با عکس سربازهای جنگ و یک پنجره در واقع محل ارتباط دنیای بیرون و درون است. دیواری که جنگ در آن معنا پیدا می کند. در آن سوی آن مردها همچون رویای اسب ها در میان مه و دود، در قالب ذهنیتی گریز پا می آیند و می روند و در این سوی آن زنها با واقعیت زندگی شان انتظار می کشند.

در واقع آنچه نمایش و دنیای آن را در دو فضای واقعیت و ذهنیت غوطه ور می سازد همین مرز یا دیوار و پنجره آن است. آن سوی این مرز مردها به جنگ رفته اند و یا باز نمی گردند و یا اینکه اگر بازگردند، آن مرد(یا پدر در اپیزود دوم) سابق نیستند. در این سمت دیوار که دنیای واقعیت و زندگی است; زنها با همه مشکلات و دشواریهای پس از جنگ و با همه رویاهای دیوانه وار جنگ مواجه و درگیر هستند. روح الله جعفری با طراحی صحنه متفاوت نمایش اش به خوبی توانسته تفاوت میان دو فضا و حد فاصل مرز میان آنها را تصویر کند. ضمن اینکه او به عنوان کارگردان به گونه ای مناسب و هوشمندانه نیز از این دکور استفاده می کند.

جعفری از یک اپیزود به سمت اپیزود دیگر بال های صحنه اش را به هم نزدیک می کند و انتهای آن را به هم رسانده و عمق صحنه اش را در تناسب با عمق پیدا کردن شناخت مخاطب نسبت به رویدادها و آدم های داستان بیشتر و ژرف تر می سازد. بنابراین صحنه در آخرین اپیزود هم به لحاظ دیداری و هم متناسب با حس و حال و نیز در جهت مفاهیم نمایش آماده تاثیرگذاری قوی تر می شود و پایان بندی بسیار مطلوبی را نتیجه می دهد.

"اسبهای پشت پنجره" را از یک سو به واسطه ساختار اپیزودیک آن می توان نمایشی نیازمند به ایجاد تفکر و اندیشه دانست; همچنان که در ساختار اپیزودیک تماشاگر به طور طبیعی و در جهت فرم اجرا به سمت اندیشیدن بیشتر گرایش پیدا می کند. اما از سوی دیگر ساختار این نمایش به طور مشخص دارای شکلی مدور است و خودش را تا پایان و حتی در ادامه ای قابل تصور مدام تکرار می کند. طبیعتا تاثیر این تکرار مدور قیاس است و در قیاس ساختاری مخاطب ناخودآگاه با داستان ها و شخصیتها هم ذات پنداری می کند. همانطور که اشاره شد نمایش روح الله جعفری هر دو کارکرد حسی و اندیشگانی را با خود به همراه دارد. اما هوشمندی جعفری به عنوان یک کارگردان جوان این است که هیچکدام از این کارکردها را رها نمی کند و هدر نمی دهد.

در واقع نمایش با تکیه و تاکید بر جنبههای اندیشگانی اثر آغاز می شود. اعزام سرباز ابتدایی به جنگ و آوردن خبر کشته شدن او با آن داستان عجیب کاملا مبتنی بر چنین کارکردی است به همین خاطر در اپیزود دوم مدام بحث می شود و چالش های فکری و ذهنی در کنار رگه هایی از ارتباط حسی به اجرا گذاشته می شود. اما هر چه نمایش به سمت پایان نزدیک می شود تاثیرات اندیشگانی آن کاهش یافته و بر جنبههای حسی و کارکردهای هم ذات پندارانه افزوده می شود.

به همین دلیل هم هست که جعفری آن پایان تکان دهنده حسی را به عنوان پیک: ... هیچ کس نمی تونست جلوشونو بگیره، اون هم تنها توی خط مقدم.... کلاهش رو باد تکون می داد.... شایدم به خاطر همین بود که سکندری خورد و افتاد روی زمین و دیگه بلند نشد...

رژه عصبی و پردرد همسرهانس در اپیزود پایانی و با لباس های همسر و پوتینی که بخشی از بدل همسرش به آن چسبیده است، همراه با صدای بلند موسیقی و بزرگنمایی صدای چکه ها و پاها شاید بهترین پایان بندی مورد انتظار را برای نمایش به وجود آورده است پایان بندی ای که حاصل ادراک و اندیشه کامل نیست به مفاهیم است و در ادامه مفاهیم و معناها حس مخاطب را هم با خود درگیر می سازد. پیشتر گفتیم که "اسبهای پشت پنجره" به طور مشخص درباره زنهاست، اگر چه بر اساس وجه ثابت حضور مردها در جنگ، روایت و تعریف می شود. شاید به همین دلیل هم باشد که بازیگران زن نمایش جعفری بارها و بارها قوی تر و زیباتر از بازیگران مرد ظاهر می شوند.

از بازی کودکانه و اغراق آمیز سیروس همتی در اپیزود اول و حضور تکراری و بیش از اندازه گل درشت و - نمی دانم چرا- زیاده از حد کمیک مجید رحمتی در نقش پیک بگذریم و حضور ناموفق و پر از لکنت و تشنج طوفان مهردادیان که کار خوب مژگان خالقی را هم تحت تاثیر قرار می دهد را فراموش کنیم. تنها بازیگر مرد نمایش که تا اندازه ای توقع را برآورده می سازد و شاید اگر کمی آرام تر و خارج از کلیشه بازی می کرد بهتر هم می بود، فرزین صابونی است.

اما بازیگران زن نمایش روح الله جعفری، بهترینهای نمایش او هستند و بدون شک نمایش بخش مهمی از موقعیتهایش را مدیون بازی خوب مژگان خالقی، الهام جعفرنژاد و مرجان قمری است که چالش اصلی میان دو فضای ذهنی را با بازیهای خوبشان به اجرا می گذارند.

نویسنده : آی سان نوروزی