سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

و اینک ساختار گشایی


و اینک ساختار گشایی

سلسله نشست های پارلمانی ادبیات دانشجویی ایران که از سال ۸۲ در مجموعه فرهنگی هنری تهران , هردو هفته یکبار با مدیریت دکتر وحید حیدری متخصص علوم رفتاری قریب به یکصد نشست عمومی برگزار شد پیامد آن , گفت و گو های مستقلی با صاحب نظران و کارشناسان حوزه های فرهنگ و اجتماع و سیاست اقتصاد بود که یک طرف گفت و گو , خود طراح تئوری ساختارگشایی وحید حیدری بود

سلسله نشست های پارلمانی ادبیات دانشجویی ایران که از سال ۸۲ در مجموعه فرهنگی هنری تهران ، هردو هفته یکبار با مدیریت دکتر وحید حیدری - متخصص علوم رفتاری - قریب به یکصد نشست عمومی برگزار شد پیامد آن ، گفت و گو های مستقلی با صاحب نظران و کارشناسان حوزه های فرهنگ و اجتماع و سیاست اقتصاد بود که یک طرف گفت و گو ، خود طراح تئوری ساختارگشایی - وحید حیدری - بود.

گفت و گوهای مقدماتی با تئوریسین های چهار حوزه برشمرده انجام شد که هر کدام دارای دیدگاه های نزدیک به هم یا دور از هم بودند اما اضطرار طرح بحث ساختار گشایی را می پذیرفتند و راغب بودند موضوع " ساختارگشایی" در قالب نشست های تئوریک ، مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

- نشست ادبیات دانشجویی با نخستین میزگرد ساختارگشایی روز یکشنبه ۱۵/۱۰/۸۷ در دفتر ماهنامه تخصصی روابط عمومی ایران با حضور خانم ها دکتر آذر منصوری (دبیر کمیته سیاسی حزب مشارکت ایران اسلامی ) دکتر مریم محمود زاده (استاد حوزه و دانشگاه و قائم مقام جامعه زینب) و آقایان دکتر سعید یاری( کارشناس ارتباطات سیاسی و روابط بین الملل و دبیر کل سازمان دفاع از منافع ملی ایران ) دکتر احمد روشنفکر راد ( از اعضای جامعه اسلامی مهندسان (جام) شورای تهران) و دکتر وحید حیدری ( مدیر نشست) برگزارشد.

حیدری: وقتی ساختاری تمام شرایط موجود فکری جامعه را نتواند در بر بگیرد انسان را به طرف نیاز سوق می دهد. طرح نظریه "ساختارگشایی" کاملا از نیاز جامعه گرفته شده است و یک نیاز فطری است . یعنی نه ساختار است و نه ساختار شکنی. چون که وقتی ساختار نتواند در بر گیرنده افکار موجود در جامعه باشد به پاسخی احساس نیاز می شود و حس می شود اینجا یک چیزی کم است. حالا ساختارشکنی هم قابل اعتماد نیست. این نوع نگاه را با طرح نظریه ساختارگشایی می شود بیان کرد. چرا که ساختارشکنی یک چیز نسبی است و یعنی امکان دارد دربرگیرنده نگاه اکثریت باشد و امکان هم دارد نباشد. از طرفی چون برای یک حکومت مهم نیست بعد از خودش چه اتفاقی رخ دهد ، اینجا بحث وجدان مطرح می شود. وقتی از ساختارگشایی صحبت می شود دلیلش هم این است که عنوان شود نیاز جامعه چیست؟ وقتی جامعه می داند " چه نمی خواهد " بحث چه میخواهد به وجود می آید. ساختار گشایی به این ضرورت پاسخ می دهد.

ساختار گشایی به معنی این است که ساختار فعلی در برگیرنده و جادار نیست ولی از طرفی نگران شکستن ساختار توسط ساختارگرایانی از انواع دیگر هم هست. چرا که ساختار شکنی هم می تواند در دل ساختارگشایی به وجود آید. یعنی اگر قوانین موجود در بخش های مختلف یک جامعه مثل اجتماعی، سیاسی، اقتصاد ی و حقوق زنان ،نیاز به تجدید نظر داشت می تواند در دل ساختار گشایی مورد بحث قرار بگیرد.

ساختارگشایی افزودن ساختار و پیشروی ساختار از وضعیت فعلی به سوی ایجاد مخاطب بیشتر است. مثلا قبلا کشور گشایی به بزرگ کردن کشور منتهی می شد حالا ساختارگشایی با استفاده از ارتباطات و همخوان کردن بخش های بیرونی ساختار با تعامل و تفاهم می تواند به هر چه بیشتر از مرز های موجود خود برسد که نهایتا هم در داخل و هم در بین الملل از کشور چهره قوی ارائه بدهد.

هر ساختاری مخالفینش از یک تا صد د ر صد است که وقتی با مخالفین تا ده درصدی تعامل و ارتباط برقرار شود مسلما ساختار ده درصد از ساختارفعلی به ساختار گشایی رسیده است و به خودی خود ده درصد از نیرو های موجود در یک جامعه که با مجادلات فکری به خنثی کردن همدیگر مشغول بودند این اختلاف به تفاوت تبدیل می شود و تکامل گرایی به نفع جامعه رخ می دهد. اینجا سازه ها و وصل کننده ها با ارتباطات و تعامل می توانند شرایط بین ساختار را با بیرون ساختار به نزدیک ترین حد خود برسانند.

یعنی اگر روابط درستی را سازه ها به وجود بیاورند می بینی تا با مخالفین صد در صدی ساختار هم تفاهم برقرار می شود. و با طرح موارد همگانی در قانون به یک ساختارگشایی لازم و عمومی می توان رسید. چرا که برای اینکه ساختار به ساختارشکنی نرسد به ساختارگشایی نیاز است. از زاویه ای دیگر در بخش مکانیسم ها مثلا در قسمت تساوی حقوق زنان در جامعه اگر زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار شوند مفید تر خواهند بود و گر نه از نظر رفتارشناسی ناکامی هایشان را در قسمت های دیگر جامعه تخلیه خواهند کرد. به این می گویند جایگزینی (Displacement).یعنی کسی از چیزی ناراحت است ولی واکنش به ناراحتی خود را در جایی دیگر به گونه ای دیگر بروز می دهد.

می بینیم بعضی ها در مدیریت به پسیکوپاتیک رفتاری رسیده اند. یعنی ناراحتی رفتاری دارند. یعنی می دانند و وجدانشان آگاه است که فلان کار و عمل اشتباه است ولی آن را انجام می دهند. هنری کیسنجر در سخنرانی ساختار اجتماعی و ترشحات درونی در ارتباط با قدرت می گوید :قدرت آنچنان تأ ثیری در ترشحات درونی اشخاص صاحب قدرت می گذارد که بعضی از آنها دیگر دوست ندارند قدرت را از دست بدهند. به عبارتی این هم یکی از مشکلات ساختارگرایان در بخش منافع است. حالا مهم نیست که چطور عمل می کنند. کلا ساختارگرایی و ساختارشکنی ، مسأ له تکراری و مطرح شده و آزمون شده ای ست.ولی ساختارگشایی می تواند بر اساس نیاز فطری و اجتماعی و بومی جا بیفتد. یعنی انسانی که نه می خواهد در بیرون شرایط بماند و نه کسی را در بیرون شرایط بگذارد. ولی به دنبال نفطه جوش و پیوندش است. جامعه شناسی نفع گرایی می گوید خوشبختی بیشتر برای افراد بیشتر. اما آن چیزی که باعث محدود شدن ساختار می شود منافع است. کسانی که می گویند چرا در قدرت و منافع ساختار، غیر همفکران سهیم شوند، دیگر این فکر را نمی کنند که این غیر همفکران هم می توانند مولد های انرژی و آگاهی دیگری را به توانایی های موجود جامعه بیا فزایند که اصلا دلیل این ساختارگشایی پیشنهادی به خاطر یک معامله جمعی برای رسیدن به موفقیت های کلان اجتماعی است.

ساختارگشایی شفاف است. تعریف و معنایش راه فرار ندارد.

گیرندگی عمومی اش از جاذبه بالایی برخوردار است. می تواند در بخش محتوایی ساختار ، تخلیه روانی را در پی داشته باشد. اشاره ای به مشکل هیستری اجتماعی می کنم. هیستری یک بیماری است که از عدم ارضاء و تخلیه به وجود می آید. من از این نظریه کمک می گیرم و می گویم هیستری اجتماعی از عدم ارضاء و تخلیه جامعه یا محدود بودن آن در بخش های مختلف ایجاد می شود. پس ساختارگشایی نظریه ای است که باید هم در محتوا پدید آید و هم در فرم.

ما همواره به دنبال این مهم هستیم که چه می خواهیم چون چه نمی خواهیم را همه می دانند. چنانچه عنوان شد خروجی نظریه ساختارگشایی در پاسخ به سؤال تاریخی و فعلی " چه می خواهیم" است.

وقتی کلام مقدماتی حیدری تمام شد ، سعید یاری طرح سؤال کرد و گفت:

به نظرم در مبانی یک سلسله مؤلفه هایی داریم که به عنوان شاخص می تواند به ما کمک کند که حسن السؤال ، نصف العلم. در پی کشف بقیه لیوانیم. نیمه پر آن را دیدیم. در مبانی آمده که اظهار ندانستن ، خود نصف علم است. برمبنای این نکته ای که عرض کردم بسته ای ، پکیجی که شما در گفتمان تان مطرح کردید، بازی با کلمات بود . شجاعت در آن است ولی باید به کشف برسیم. عبارات تان پر از پارادکس بود. شما چیزی را می خواهید اما خروجی آن، ضد آن است. مثلا می گویند " مهرورزی" اما ته آن تظلم در می آید! جملات شما پر از موج احساس بود.

این بسته شما شاید متأثر از شاعر بودن تان است یا اقتضاء سن و سال و دستی بر آتش داشتن بوده.

خب همین جا در جهت نیمه خالی مجهولات ، ریلی خواهیم داشت. ایستگاه به ایستگاه باید برویم وخروجی آن راپیدا کنیم.

صحبت های شما معجونی از بحث های روان شناسی و امنیتی و سیاسی بود. اینها هر کدام نسخه خاص حودرا دارد. آخر چه جوری ؟! با خط کش خودمان راه بیفتیم و بعد اسمش را بگذاریم ساختارگشایی. این در نگاه ابتدایی. در صورتی که واژه ساختارگشایی کاربردش در یک جا های خاص است. "ساختارسازی" اگر اسمش را بگذاریم شاید قرین به هدف باشد. به هر حال انسداد هایی به لحاظ فکری در جامعه وجود دارد. هر کسی از ظن خود شد یار من . کسی جاده را یک طرفه می خواهد برود و یکی دو طرفه یک کسی یک جانبه گرایی دارد . یک کسی افراط دارد. یک کسی تفریط دارد. ما اینها را داریم. مثلا تو قانون اساسی ما یک جاهایی همه اختیار را می دهد به ولی فقیه، یک جا همه را می دهد به ملت . یک جا همه را می دهد به تعاونی ها( به بخش خصوصی) این پکیج را شما در نظر می گیرید پر از تعارض و پارادکس است. در جامعه هم از نگاه و دیدگاه و فکر بیاییم بیرون و به کارکرد و عملکرد و جریان ها وارد شویم همین حالات وجود دارد. افراط و تفریط وجود دارد. خودش را همه کاره می داند. حرف اول و آخر را ما می زنیم. تو تشکیلات ها. یک جا مثلا بودجه فلان دستگاه از چند دستگاه بیشتر است. افراط و تفریط هایی که در توزیع ثروت وجود دارد. اتفاق می افتد. این را میخواهم عرض کنم. ساختارگشایی مال جایی است که انسداد وجود داشته باشد. یعنی الان چپی هست، راستی هست، تکنوکراتی هست، اصول گرایی هست، اصلاح طلبی هست. همه هم "من" اند. نیم من توی شان پیدا نمی شود. تا جایی که مثلا در امریکا وقتی رئیس جمهور انتخاب می شود مجوز دارد فقط لایه بالایی را عوض کند. با دمکرات ها هم کار می کند . با حتی حزب های دست چندم هم کار می کند. در قالب سفیر و فرستاده ویژه و نماینده تام الاختیار یا در سیستم به کار می گیرد این هارا یا مأمور می کند این ور و آن ور . ولی اینجا وقتی چپ می آید، راست تا فیها خالدونش تب و لرز می گیرد. حتی آبدار چی ها می گویند با یک قطار یا یک لکو موتیو نیرو آمد دیگر حالا همه باید دنبال جا بگردند دنبال زد و بند دنبال یار گیری سیاسی و دنبال رانت های سیاسی که بعدا از توی آن انحراف در می آید. چون راست نمی تواند چپ را تحمل کند یا تکنوکرات ها مستقل هارا و ...ما اینجا ناچار می شویم برای برون رفت از این معضلات ، نسخه ای بدهیم و اسمش را بگذاریم ساختارگشایی. در صورتی که اینجا ساختار گشایی معنا ندارد. شما اگر پدیده ای را می بینید خلاف قانون است اگر پدیده ای را می بینید خلاف وجدان عمومی است، پدیده ای را می بینید که خلاف ناموس جامعه است باید نفی یی با آن برخورد کنید ضمن آنکه اثباتش را هم باید در دست خود داشته باشی عرضه کنی. پس چون اثباتی نداری اینجا مجبوری مماشات به خرج دهی. ببینی چپ تو هم خوبی، تو هم خوبی، تو هم خوبی، اسمش را هم بگذاریم یک انسدادگشایی یا ساختار گشایی. در صورتی که "ساختار سازی" نسخه درمانی است.

ساختار گشایی به جای اینکه تب مریض را بیاورد پایین ، می برد بالاتر.

حیدری: به سن و سال من اشاره کردید به مسائلی که در اندازه خودمان دیدیم. با سواد ها چرا جامعه را به این روز انداخته اند؟ احساس می کنم ما خیلی این سال ها بازی با کلمات شنیدیم. از این بازی با کلمات خسته شدیم. وقتی تلویزیون را نگاه می کنم می بینم یک کانالی دارد برنامه مذهبی نشان می دهد. آن کسی که خودش مذهبی است یک موقع کانا ل را عوض می کند. چون احساس می کند دارد بازی با کلمات را می بیند اما آن باطن فطری خودش همان مذهب باطنی را با خودش دارد. هیچکس نمی تواند عوضش کند یعنی به سیستم به مذهب دولتی مربوط نمی شود. اشاره کردم که ما یک بیماری به نام هیستری یا بیماری رفتاری داریم. احساس می کنم در جامعه ما یک هیستری اجتماعی موجود است. یعنی عدم ارضاء اجتماعی و عدم تخلیه اجتماعی. اگر می گویم ساختارگشایی، یعنی بیاییم یک سری پتانسیل ها را باز کنیم و ببینیم، بعد از اینکه دیدیم این بدن ( این جامعه ) بخواهد خوبتر حرکت کند. از پسیکو پاتیک هم صحبت کرد . گفتم که

پسیکوپاتیک، یک بیماری رفتاری است یعنی چه؟ یعنی اندیشه طرف ، از نظر روان شناسی درست دارد کار می کند اما وقتی می خواهد خود را بروز دهد، یک موقع می بینی رفتار ناموزون و ناهماهنگی با رفتار های جامعه دارد. احساس می کنم در حوزه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ما اینها دیده می شود. یکی از آنهایی که روان شناسی ساختارگرایی را مطرح کرد ، ادوارد تیچنر بود . بعد خودش بعد از ۲۰ ، ۳۰سال که خیلی کار کرد رسید به موج دیگری.

رسید به " روان شناسی وجودی". بعضی ها آمدند روی نظریه تکامل کار کردند. احساس می کنم مطلبی که به عنوان ساختارگشایی مطرح کردم، همان رسیدن به نقطه تکامل است. رسیدن به نقطه هایی که وصل کننده است نه اینکه انسداد بیافریند بلکه ما از تعامل و معامله جمعی صحبت می کنیم. احساس می کنم منافع یک عده بر منا فع عده دیگر می چربد . یعنی همه این دیوارها و ترمز ها از چیزی به نام منافع دارد نشأت می گیرد. واین منافع می آید و تفسیر و توجیه به خود می گیرد. در صورتی که منافع عمومی چیزی ورای آن است که الان در جامعه استقرار دارد. در نظام استقرار دارد. یعنی باید نظام به نقطه ای برسد که آن گفتمان هایی که در داخل خود نظام انجام می گیرد و سعی میکند به آن نقطه های جذب ساز برسد می بینید اصولگرایی می خواهد جذب کند . اصلاح طلبی هم می خواهد جذب کند و این آخرش به نام نظام است. الان مسائلی در جامعه دیده می شود که اگر آنها مورد توجه قرار نگیرد انرژی های جامعه ، انرژی گروه ها به خنثی کردن همدیگر ختم می شود. واین انرژی هایی که همان طور که گفتم می تواند به جامعه امروزی ما ( هم در داخل و هم در خارج) چهره بهتری از ما در بین الملل بسازد. روان شناسی تغییر می گوید یک "رویداد" می تواند این تغییر را به وجود بیاورد. من احساس می کنم به اندازه خودم که تاکنون دیدم تغییراتی لازم است که جامعه ما را قوی تر کند.

مریم محمود زاده: مقام معظم رهبری هم بهترین راه رسیدن به حقیقت را اصولگرایی اصلاح طلبانه می دانند. هر دو تاش.

سعید یاری: بله و این مقام را رهبری فرمودند. یعنی چپی ها و راستی ها ، اصلاح طلبان و اصولگرایان دیگر دست از دعوا بردارند سر سفره انقلاب جمع شوند با شاخص Hotline یا redline خط قرمز ها چی هستند؟ اسلامیت نظام، جمهوریت نظام .

نظام مردم سالاری دینی ، مشروعیت از بالا به پایین ، طبق ادله فقهی کشف می شود از دل مقبولیت . پس مقبولیت که همان جمهوریت است خط قرمز ماست و تعرض نباید نسبت به آن صورت بگیرد و بعد منافع ملی.

نگاه ما آرمانی است. ما در دیپلماسی و در روابط بین الدولی و بین المللی باید مبتنی بر نگاه آرمانی حرکت کنیم اما چون هژمونی قدرت نیستیم یعنی قدرت به مفهوم مثلا رایج دنیا نیستیم ( در آینده ممکن است بشویم) لذا آمدیم نگاه تلفیقی از نگاه های آرمانی و نگاه های مبتنی بر منافع ملی را اعمال می کنیم .

می گیم سلمان رشدی مهدور الدم است. ارتباط قطع می شود . از آن طرف می گوییم نظر یک مرجع یا فقیه است . اما از این طرف می گوییم دستگاه دیپلماسی برو ارتباط با انگلیس را برقرار کن . یعنی یک چیزی بینابین این دو دیدگاه ( آرمانی و منافع ملی) را داریم اعمال می کنیم.بله اگر هر موقع قدرت شویم همان نگاه آرمانی را اعمال می کنیم . منافع ملی توی دل همان نگاه آرمانی دیده می شود . جزئی از کل است. می گوییم تشکیل حکومت واحد جهانی حضرت مهدی (عج) منتها این الان گفته می شود فقط. ابزارش نیست . لوازمش نیست . از همین منظر هم اروپایی ها در بحث های هسته ای اشکال وارد کردند. می گویند شما به دنبال تلفیق تکنولوژی با افراطی گری هستید. می گو یید افراطی گری چیست ؟ می گویند"راه قدس از کربلا می گذرد ، صدام باید برود، صلح جهانی بین اسلام و کفر معنا ندارد، جنگ جنگ تا رفع کل فتنه در عالم ، تشکیل حکومت واحد جهانی حضرت مهدی (ع) ، اسرائیل باید محو شود و از بین برود ، این ها حرف های شماست دیگر؟ می گوییم بله. می گویند حرف هایی که زده می شود روزی عملی می شود . این چیزی است که آنها می گویند . چرا عملی نمی شود؟ چون ابزار نداریم. وحالا آقای احمدی نژاد که در این عرصه وارد می شود می خواهد اینها را واقعی بکند اما دست خالی است. جیب خالی است . لوازمش نیست. حرف های بلند پروازانه ، حرف های آرمانی ، آنها ترسیدند. می آیند هسته ای را گنده می کنند.. یک سنگی روی دستمان می گذارند. سه سال جهار سال هی برو بیا و بحث های دیگر هم به این شکل ، بیخ گوش ما نیرو پیاده می کنند . بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر و بحث های غزه که الان اتفاق افتاده ، همه در یک پکیج دیده می شود . من حیث المجموع ساختار گشایی به نظرم یعنی ساختارهای موجود را قبول داریم می خواهیم توسعه اش بدهیم. حاشیه اش را زوائدش را بزنیم . بعضی جاها ایجاد کنیم . بعضی جاها ترمیم بکنیم . این بسته بحث های ماست. ریلی که داریم رویش حرکت می کنیم. به هر حال وقتی می گوییم ساختار گشایی، یعنی ساختار را قبول داریم، ساختار را باید گشود. ببینید ساختار گشایی ، نفی مطلق یا نسبی نیست. تأسیس و ایجاد یعنی "ساختارسازی" درباز شدن می تواند نفی هم باشد. در بسته شما ، گام اول این است که این واژه باید تطهیر شود. منطقی شود. نقشه راه چیست؟

آذر منصوری: فکر می کنم به کارگیری هر واژه با توجه به فضایی که در آن هستیم بار معانی مختلفی دارد. مثل همین ساختارگشایی که مستثنی نیست. چون کارشناسی ام مهندسی است به همین موضوع می پردازم.

فکر می کنم هدف از طرح این موضوع با توجه به فضایی که در کشور حاکم است و با انسداد ها مواجه اند دارند تلاش می کنند منهای بحث ساختار شکنی که بار معانی خود را دارد می خواهند غلبه کنند بحث ساختار گشایی را مطرح کردند. نظام کشور ما منبعث از آرای مردم و دین مبین اسلام است. با توجه به مبانی نظامی که در طول ۳۰سال گذشته به یک واقعیتی رسیده که امروز با آن مواجه است. ما معتقدیم در دنیا الگو و مطرح بشود.

مراقبت کنیم که آسیب نبیند و فرو نپاشد . ما به دنبال روزنه هایی می گردیم که ساختار حقیقی و حقوقی کشور آسیب نبیند. وضعیت حاضر ساختار، این نیاز های موجود را پاسخ نمی دهد . ما با اصلاح ساختار می خواهیم کار آمدتر کنیم نظام را. اما سؤال اساسی اینجاست. ما وقتی هر بحثی را مطرح می کنیم درست است در فضای اجتماعی سیاسی کشور ، انسدادی است. می خواهیم این انسداد را بر طرف کنیم. اما به کدام نقطه؟ این آرمان شهر ساختارگشایی کجاست؟ نهایت ساختارگشایی ما به کجا می خواهد بیانجامد؟

می گویم یا بحثی را مطرح نکنیم یا چشم انداز ما از این بحث چیست؟ به کجا می خواهیم برسیم و علی القاعده با چه راهبرد هایی باید محقق کنیم ساختارگشایی را ؟

باید بپذیریم در کشور جهان سومی هستیم . از این جهت می گویم که چند نوع نظام سیاسی مشخص در جهان سوم حاکم است. ما می خواهیم در نهایت به کدامیک از الگو ها در جهان سوم جواب دهد و اگر فاصله ای دارد چگونه پر می شود ؟

آیا نظام بسیج توده ای داشته باشیم ؟ آیا بوروکراتیک داشته باشیم ؟ نظام حد اکثری کثرت گرا داشته باشیم؟ آیا ظرفیت هایی داریم که به اینجا برسیم؟

در بحث زنان در کشور ما امروز نیاز به اینجا رسیده که در باره مسایلی چون ارث به نگاه برابر برسیم. در دیه به نگاه برابر برسیم. یا به حضور برابر زنان در تصمیم گیری و قانون گذاری کشور برسیم. الان بیشترین آسیب به زنان وارد می شود. نیاز های زنان بررسی و تحقیق نشده. قانون اساسی ما موادی دارد که باید اصلاح شود. مهم تر باور های ماست. حالا به تاریخ ما و تاریخ انسان برمی گردد. یا رفتارهایی که می گوید زن باید در مرتبه دوم باشد. ما از ابتدا در دبستان خواندیم و نوشتیم که : آن مرد با اسب آمد. مادر آش می پزد. بابا در باران آمد . مادر سوزن دارد.

وقتی مقام رهبری می فرمایند ضرورت مقابله با ستم علیه زنان، هر نوع دیدی که ستمی را بر افراد بیشتر کند باید برطرف شود. اگر قانونی است، اگر تفکری است باید جدی گرفتن اصل رشد زنان، بیش از پیش باشد. و هر گونه دیدگاهی که جلوی رشد را می گیرد. در فقه مثلا آمده زن پس از ازدواج بدون اجازه همسر حق خروج از خانه را ندارد. تبیین نظر اسلام در باره حقوق زن حالا اقتصادی یا فرهنگی و... باشد. دفاع اخلاقی از زنان یعنی برخورد با متعدیان به حقوق زنان.

مریم محمود زاده: ساختارگشایی را می توان در ابعاد مختلف بحث کرد. در مقابل ساختارشکنی، ساختار زایی و. .. عممومیت آن بیشتر است. در پاره ای از ساختار ها لازم است تغییراتی انجام شود. مثل گیاهی که نیاز داریم باشد اما این گیاه را زوائدی گرفته . زوائد آن را می زنیم و اصلاح می کنیم . اصل درست است.

باورها و... در اصل درست است اما خب زوائدی دور و برش را می گیرد . در اسلام احکام تأسیسی داریم و احکام امضایی . بیشتر احکام امضایی است . اینها آمیخته شده با زوائد، در پاره ای از ساختارها باید " اصلاح و تغییر" انجام شود. ساختارگشایی خیلی هم عمومیت دارد اما یکسری باور های غلط است. باور های غلط اجتماعی مثل اینکه زن را در مرتبه دوم بداند.

این باور غلط است که زن را جنس دوم بداند. یا مثل نقصان عقل در زنان ، خیلی هم این بحث ها و باور ، عمیق شده است. اینها باید ساختارشکنی شود . خطاب اسلام ، خطاب جهانی است. یا ایها الناس .

اذهان افراد را بیاییم ساختارشان را " گشوده " کنیم. مقام معظم رهبری هم مهندسی فرهنگی را مطرح کردند. این همان ساختارگشایی است .

در باره مسائل زنان ، بحث ارث و اینکه خانم ها از همسر یک هشتم هوایی ارث می برند .

دکتر احمد روشنفکرراد: "دولوپ(توسعه)" را تمام دنیا پذیرفتند یعنی حق ملت هاست ولی در قسمت ساختارشکنی گاهی..... ولی در ساختار "دولوپ"، هر کشوری متناسب با رشد جمعیت، تکنولوژی های نو، ابداعات جدید، عنوان می کند که خودش را "به روز" تبدیل کند. همانطوری که تا انرژی هسته ای حق مسلم ماست"(که جمله من است) توانستیم با این جمله "حق مسلم" همه را مجاب کنیم در مورد "ساختارگشایی" هم می توانیم همه را مجاب کنیم. چون ساختارگشایی حق ماست. با جمعیتی که شروع کردیم هفده میلیون الآن هفتاد میلیونیم. اینها در نتیجه چی است؟

ما شروع کردیم به دلایلی هنوز نتوانسته ایم تمام ابعاد را اصلاح کنیم. لازم داریم که ابعاد واقعی بروز اسلام را هم بگویم. ما در مورد تکنولوژی، آن موقع که وارد شد ده درصد مردم، ماشین داشتند الآن چهل درصد مردم، ماشین دارند، تلفن دارند، برق دارند، ما لازم داریم ساختارهای جدید را. آن را "دولوپ" کنیم.در نتیجه در صحنه بین الملل اگر مخالف ما هم باشند نمی توانند باشند زیرا ما هم نمی توانیم در مورد رشد ساختاری ملت های دیگر دخالت کنیم. آنها حق مسلم شان است. یعنی، در حقوق بین الملل، ساختارگشایی، وجهه قانونی تری دارد تا سایر چیزها.

سعید یاری: آنجا غلبه دارد. چون خاستگاه بین المللی دارد آخر.

روشنفکرراد: آفرین، فرض کنید ما الآن حرف بزنیم می گویند به حریم ما تجاوز کردید.

سعید یاری: لذا ما می آییم سازمان ملل را تأیید می کنیم. می گوییم زیر بلیت سازمان ملل، تحولات! سازمان مللی که خود آنها تصویب کردند. توی آن حق وتو هست. عضویت دائم هست. یکجانبه گرایی است. شورای امنیت آن، کاملاً زیر بلیت نظام سلطه است.

اما در عرصه روابط داخلی نه، "ساختارشکنی" را هم تأیید می کنیم. منتها به شرطها و شروطها الآن همین بحث هایی که دارد می شود، من خودم چون حالا در جبهه اصولگرایان اصلاح طلب، هم عضو شورای مرکزی هستم هم رئیس کمیته راهبردی و استراتژیک آن هستم حرف من این است که آنجا Alarm دادیم. گفتیم آقایانی که در در مصدر قدرت هستید، بیایید پای سفره انقلاب، برای برون رفت از معضلات و مشکلات یار و یاور رهبر باشید. این الآن ساختارگشایی است. یعنی چپ را و راست را قبول داریم حذف نمی کنیم تکنوکرات ها را قبول داریم.همه نیروهای انقلاب را پای سفره انقلاب دعوت می کنیم با یک نسخه درمانی موسع (که همان ساختارگشایی باشد اینجا) آخر این ساختارگشایی صرف نیست. دردش ساختارشکنی محترمانه هم هست. اما آنجا که می آییم می گوییم ساختارشکنی. آنجا دیگر می شود موضوع چپ چپ چپ. یا چپ نو. خطرناک هم هست.جلوی انقلاب هم طرف می ایستد. این نه. این "ساختارگشایی"، عین همان راه درست، راه صحیح اصولگرایی اصلاح طلبانه است. یعنی هم چپ، هم راست، هم اصلاح طلب، هم اصولگرا بیایند پای سفره انقلاب. اگر"ساختارشکنی" هم بخواهند بکنند اینها باید بکنند. چون مولود خودشان است. انقلاب مال خودشان است. "ساختارسازی" هم بخواهند بکنند اینها باید بکنند. اگر برخی بیایند به اسم "ساختارگشایی"، یک کارهایی بکنند و آن را به ساختارشکنی صرف در بیاورند. مثلاً در مجلس ششم، بحث شورایی کردن رهبری را خیلی ها مطرح کردند دیگر، الآن آن ور آب اند. خیلی از آنهایی که در مجلس ششم یارگیری کرده بودند، حالا آقای عطریانفر هم اینجا نیستند چون باشند حتماً تعرضی به حرف ما می کنند، ولی آنها علناً در روزهای اول مجلس ششم، پنج موضوع را مطرح کردند. یک: رهبری شورایی شود و این خلاف بود. نه ریشه قانونی داشت، ریشه قانونی دارد. قانون بحث شورا را مطرح کرده منتها پذیرفته نیست آن. نه خبرگان می پذیرد و نه مردم. و اگر اتفاقی اینچنین بیافتد، آشفته بازار می شود، افسار گسیخته می شود. تمرکز بهتر می تواند اداره کند کشور پر پیچ و خمی مثل کشور ما را. کشوری که پر از قومیت است؛ پر از فرقه است. پر از نگاه است. تکثر است. به قول خود جریان دوی خرداد ، قرائت های مختلف است. پس با سانترالیسم و تمرکز می شود این را اداره کرد ولی پنج تا آدم بنشینند یک جا خب کش و قوس پیدا می کند دیگر.

یکی این را مطرح کردند، یکی بحث قانون مطبوعات را. یکی بحث الگوی حجاب را. یکی بحث رابطه با آمریکا را. یکی بحث برچیدن ماهواره را که رهبری در همان روزهای اول، یک حکم حکومتی راجع به قانون مطبوعات داد، مجلس ششم افتاد روی خط رهبری. دیگر ماورای رهبری حرکت نکرد. حرف دیگر از جنس آن ور آبی و این ور آبی نزد. بنابراین باید مواظب بود، خروجی و محصول بحث های شما اگر یک کار پژوهشی می خواهد شود، اگر یک گزارش برای مجلس، برای رهبر یا شورای امنیت ملی یا جاهای مختلف می خواهد شود، حتماً این ظرافت های بحث در آن دیده شود.

۱) ساختارگشایی یعنی پذیرفتن ساختارهای موجود و بازیگران چپ و راست و تکنوکرات و دعوت آنها به پای سفره انقلاب و گشایش ایجاد کردن در ساختارها.

در دل این ساختارشکنی های معقول و منطقی با موافقت همه این نگاه ها بلامانع هست، چون از جنس براندازی، چه از جنس اپوزیسیون غیر برانداز یا برانداز آن ور آب نیست. این نسخه درمانی است. مثل دارو است. تلخ است که پزشک به مریض می دهد اما از توی آن سلامتی بیرون می آید. پس ساختارگشایی با این نگاه بلامانع است. تمام این بسته ها را می توان در آن دید.این می تواند مدالیته و نقشه راه ما باشد.

شما زحمت کشیدید نگاه های مختلف، از جنس های مختلف، نیروهای انقلاب، اساتید را اینجا جمع کردید که روی این موضوع ساختارگشایی بحث شود. بر مبنای این Alarm دهید، آقا نسخه درمانی برای برون رفت از حجم عظیمی از معضلات، گرفتاری ها و مشکلات چیست؟. کدام مشکلات؟

درآمد ریالی، هزینه دلاری! نفت هفت دلار بود مشکل داشتیم، به صد و پنجاه دلار هم رسید مشکل داشتیم که حالا آمد پایین.

روشنفکرراد: (با لبخند) الآن شده ۴۰ دلار.

یاری: چهار و نیم میلیون بیکار، دو و نیم تن مواد مخدر الآن داره روزانه در کشور توزیع می شود.

آمار زنان خیابانی، دختران فراری، بزه های اجتماعی، سن ازدواج بالاست، آمار طلاق دارد بیداد می کند.

دادگاه ها دارند فله ای طلاق می دهند و تبعاتش را در نظر نمی گیرند، پدر، پسر را می کند زندان. پسر، پدر را می کند زندان. اینها وضع موجود ماست. برون رفت از اینها، در گرو نخبگان است. نخبگان چه کسانی اند؟ جنس های مختلف که روی سفره ساختار گشایی می توانند جمع شوند. ساختارگشایی، تجلی راه درست اصولگرایی اصلاح طلبانه است که رهبری فرمودند. اینها مباحث جمع بندی ما شاید باشد با اجازه استاد و حاج خانم.

احمد روشنفکرراد: نهضت انبیا، سه مسیر دارد. یک مسیر منجر به کتاب می شود. یک مسیر هم "نبی" است. یک هم مرسل. آن "نبی"ها در اصلاحات کار می کرند. آن مرسل ها در "انقلاب" بودند و تحول می دادند.

یاری: (با لبخند) اصولگرا بودند.

ولی در کتاب قرآن اینطور گفت که تأیید آنچه قبلاً فرستاده شده بوده. شما در یک جمله بخواهید اگر بگویید، قرآن، آخرین ورژن کلام الهی است. باز نگفته اینها با هم تضاد دارند.

بعد پای درددل خداوند بنشینی و بپرسی چرا این کار را کردید می فرماید: آخه این یهودی ها از قول من دروغ گفتند آدم کشتند. من اینطوری نگفتم. یعنی چی؟ سوء استفاده کردند از کلام خدا. منحرف شدند. خداوند برای اینکه این انحراف اینها را (معنویت خودش را دارد با این کلام می گوید من نگفتم اینجوری. اینها دروغ می گویند. اینها از خودشان درآوردند.) حالا پیامبرتو این کار را نکن، اینطوری بکن. ببینید این دو مسیر. مسیر دیگری که داشتند وابستگان به اینها بود. جناب عیسی ابن مریم، حواریون را داشت. جناب حضرت موسی (ع)، باز برای حاکمیتش کسانی داشت که غیر از انبیا بوده.

مثلاً در مورد هارون یک تپقی زد خدا اصلاحش کرد ولی بعد از موسی باز بوده. مثلاً خود حضرت موسی از سبط یوسف بوده.

یاری: حالا جامع منطقی این بحث این است که این شکلی بگویید آقای دکتر.....

روشنفکرراد: ببینید این سه مسیر است. یک تحول بعثت انبیا، یک انقلاب است و یک اصلاحات است.

کد اصلاح: قولولااله الا ا... تفلحو. نوه گرامی ایشان می فرمایند:

من برای اصلاح دین جدم آمدم.

خانم محمودزاده: بله، خود حرکت امام حسین (ع).

روشنفکرراد: این یک. من یادم است وقتی آقایان آمدند "اصلاح" را گفتند. یک سخنرانی آنجا کردم. گفتم امام خمینی خودش را یک اصلاح گر اعلام می کند. چگونه است یکی بیاید ضد امام خمینی ، بگوید من یک اصلاح گرم. پس این اینجا تضاد معنا دارد.

اصلاح امام در همین که در بعد زنان می گوید: اصلاح امام چه بود؟ وابستگی به شرق و غرب نداشته باشیم.

حرف اینها چیه؟ آخر سری آمریکا come here! پس این اصلاح طلبی با اصلاح طلبی امام نمی خواند.اصلاح امام این بود ، جمله زیبایی داشت: دنیا اشکالش این است که خدا را فراموش کردند. ببینید این مرد با اینکه خود را انقلابی نمی دانست و اصلاح گر می دانست، بعد می آید ( حقوق بین الملل، یکی از دلایلی که غربی ها این اصلاح طلبان را که اکثرا می خواهم بگویم قلابی اند، گفتم اکثرا، نگفتم مطلقا برای اینکه می خواهند گزک دست بدهند. ببینید با انقلاب ها چکار می کنند.) می روند داخل انقلاب ها افراطی تر از انقلابیون می شوند. بعد می آیند توی این افراطی گری با یک موانع حقوقی بین المللی برخورد می کنیم.

بعد مردم دنیا را پشت صحنه بسیج می کنند علیه اینها. اینها را به عنوان افراطی گری و انقلابی، خود آن انقلاب و افراطی گری را از بین می برند. یعنی اگر ما نعوذبالله نعوذبالله ...

وحید حیدری:همین ساختارشکنی با آن مخالف بودم، این را آقای دکتر اشاره کردند. اینجا بود که با ساختارشکنی کلی، کور تحویل بگیر، کور تحویل بده. به من چه ربطی دارد که این ملت بعد از من...

روشنفکر راد:یادم است اوایل این توده ای ها را می دیدیم آمریکایی ها با اینها رفیق اند. می گفتیم چرا با اینها رفیق اید. می گفتند: ما به این توده ای کمک می کنیم، بیایند در جمع شما با افراط گری شما، شما را به انفجار برسانند. ما انفجار و سقوط شما را می خواهیم.

خانم محمود زاده:همان ها که معتقد بودند اندیشه امام به موزه سپرده شده. از آن طیف.

روشنفکر راد: یعنی می خواهم بگویم که اینها روش است. اینها توی این کار با مائو کردند. دهه ۶۰ و ۷۰ مائوئیست، معادل آمریکایی بود. یعنی ما خودمان می گفتیم که کمونیست های آمریکایی. چرا؟

مائو، آن قدرت استالین در جمع آوری مسائل را نداشت. چون یک متفکر بود. جمعیت زیادی هم داشت. بیچاره یک حرف هایی هم می زد. بعد به نام او یک آموزش هایی هم می داد. اینها می رفتند توی دنیا سیستم های CIA اینها را می خریدند. بعد اینها را ... قلابی می کردند. می فرستادند در کشورهای دیگر. بعد یارو می گفت تو کی هستی؟ می گفت مائوئیست هستم. حرف می زد آمریکایی بود! ولی مارک...بدین طریق مائو آخرسری گفت من غلط کردم. بعد من اصلا صدور انقلاب ندارم.

ببینید. چرا ؟ برای اینکه کمونیست را شکست بدهند. ولی در شوروی ک. گ. ب به شدت مقاومت می کرد. اینها را می زد. واقعا هم می زدها. حالا بد یا خوب کار ندارم ولی کمونیست شوروی با کمونیست مائوئیست فرق می کرد. و بعد آمریکا.....چنان به لجن کشیده بود کمونیست را که معادل الیگارشی در ایران احزاب، گروه هایی بودند که به نام مائوئیست ها مطرح بودند و اینها فقط سه چهار تا جمله و کلمه بلغور می کردند، طالبانیسم یکی از اینهاست. آمریکا از تو همین ها که طلبه اند، اما نخوانده ملا، می آید در مقابل نهضت امام خمینی که کامل ترین است می ایستد و بعد کشت و کشتار و قتل و عام یعنی رعب و وحشت وفلان، آخر سر چه می شود یک طالبانیسم (همان حرف امام ) برای سرکوبی اسلام بالا آمده. به نام اسلام با شکل و شمایل اسلام.

حالا جمع بندی داشته باشیم. ما در مورد انقلاب، تحولات، اصلاح، گشایش، همه اینها تاریخی دارد و امثله ای دارد برای هر موضوعی. ولی ما وقتی می گوییم آقا، " گشا" یعنی همان دولوپ، این به طور نهادینه در طراحی نظام پیش بینی شده. یعنی شما وقتی کارخانه ای باز می کنید، یک سیلو آن بغل می زنید. می گویید چی هست؟ می گویید وقتی این را راه انداختم دولوپ من این است. بعد می بینی متقاضی زیاد می شود. مجبوری ۱۰ تا سیلو هم اضافه کنی. پیش بینی گشایش را داری. حد گشایش دومی می شود. ما هم همینطور.

متوجهید! یعنی ماهم وقتی یک نظام فکری را طراحی می کنیم می گوییم الان هفتاد میلیون جمعیت ایران را پوشش می دهد ، اگر برسیم به شیعیان که ۲۵۰ میلیون نفر در دنیا هستند چه دیوولوپی باید صورت بدهیم ما ؟ چه توسعه ای صورت دهیم ؟ در توسعه ممکن است تفکرات قبیله گرایی را سرکوب کنیم. امکان دارد مقدار زیادی زبان و ادبیات سایر کشور های شیعه را بیاوریم داخل خودمان، آموزش بدهیم می گویید چرا؟ می گوییم روحانی تو می خواهی بروی آنجا باید زبان انگلیسی را بلد باشی. در حوزه ، انگلیسی یاد بگیر ببینم . شیعیان مالزی نیاز به تو دارند. آنها فارسی بلد نیستند. برو زبان و کامپیوتر یاد بگیر. در اینترنت می آید روی شبکه ، از تو سؤال دارند تو باید پاسخ بدهی . برنامه ریزی می کنیم . ظرفیت سازی می کنیم.

وحید حیدری: برخی از روشنفکران و صاحب نظران در زمان اصلاحات ، چه آنان که داخل نظام بودند و چه آنان که فقط روز نامه نگار بودند، مسأله نوستالژی را مطرح کردند گفتند " گذشته پسندی مشکل ماست".

در مقاله خودم گفتم در ارتباط با بحث ساختارگشایی، گذشته پسندی با در گذشته مانده فرق می کند. ما می توانیم"گذشته پسند" باشیم . ما با "در گذشته مانده" مشکل داریم.همان طالبان که شما فرمودید.

سعید یاری : این نگاه است . برای گذشته ، ما عبرت پیشینیان را داریم. ولی توقف نه.

احمد روشنفکر راد: می دانید قبل از اصلاح گرایی به ما چه می گفتند؟! بنیاد گرایی .

قبل از بنیاد گرایی می دانید به ما چه می گفتند؟! ببینید ما یک پدیده تاریخی داریم. به دلیل اینکه ۱۰۰سال حوزه های علمیه ما وارد جریان نبودند. ( بیانات حضرت امام هست ها) و صد و صد وپنجاه سال اخیر هم که مستقیما لشکریان استعمار وارد کشور شدند مقداری گذشته های خوب ما را زیر سؤال بردند. در نتیجه جامعه یک برگشت دارد به طرف گذشته برای اینکه فقط ببیند چه چیز هایی به ناحق حذف شده احیا کند و چه چیز هایی را دیوولوپ کند . ولی آن لعنتی ها برای سرکوب ما ، ما را به عنوان ارتجاعیون می شناسند.

رجوع کردیم به گذشته که مثلا آن موقع "شتر"بود! ببینید آن تبلیغات، آن است. در این رجوع مقدار زیادی که در آن جاسوس امریکایی نبوده ، گذشته ای که در آن افتخارات دینی و مذهبی و ملی بوده که بیاورد برای سازندگی نسل جوان آموزش بدهیم و دیوولوپ کنیم. پس یک مقطع رجوع به گذشته وجود داشته اما به قول ایشان نه توقف در آنجا.

مثلا معماری ما ، معماری ما بزرگترین آسیب را در قاجار دید. قبل از قاجار ما معماری مکتب اصفهان داشتیم که کاملا ایرانی بود. الان معماری ما فراموش شده .خب اینها می روند معماری اصفهان را یاد بگیرند که درآینده بتوانند معماری اصیل ایرانی اصفهان که بین المللی است زایش ایجاد کنند آیا این رجوع غلط است؟! ولی آنها می گویند چی؟ اینها می خواهند برگردند.

حیدری: نشست های ساختار گشایی را که تکنیک بومی است برای گرفتن نتیجه ادامه خواهیم داد.

خبر خبرنگار