پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

معلول یا علت


معلول یا علت

روزی دانشجوی جوانی به من مراجعه کرد که از حالاتی چون بی خوابی, دلشوره, ناتوانی در تمرکز در مطالب درسی و کاهش علاقه نسبت به فعالیت هایی که به طور معمول برای او شادی بخش بوده اند, شکایت داشت

روزی دانشجوی جوانی به من مراجعه کرد که از حالاتی چون بی‌خوابی، دلشوره، ناتوانی در تمرکز در مطالب درسی و کاهش علاقه نسبت به فعالیت‌هایی که به طور معمول برای او شادی بخش بوده‌اند، شکایت داشت. او شروع این مشکل را از حدود یک ماه قبل می‌دانست و تأکید می‌کرد که به دنبال کسب نتایج ضعیف در امتحانات ترم قبلی بوده است.

معدل وی به نحو بارزی نسبت به قبل افت کرده بود و به گفته خودش ترم جدید را با روحیه‌ای ضعیف و نامطمئن و احساس خجالت در مواجهه با دوستانش شروع کرده بود. وی تأکید داشت که هر چه قدر می‌خواهد با اطمینان بخشی به خود از این حالت روحی خلاص شود، فایده‌ای نداشته و به قول خودش از «نصیحت شدن» خسته شده است!

تابلوی فوق به عنوان یک حالت شایع از طرف بسیاری از مراجعه کنندگان به مراکز بهداشتی و روانپزشکی دیده می‌شود. در این موارد آنچه که معمولاً به عنوان دلیل بروز این وضعیت عنوان می‌گردد، بروز یک «استرس» نظیر، رد شدن در کنکور، بیکار شدن، ازدواج، طلاق، آگاهی از اعتیاد همسر و نظایر آن عنوان می‌شود.

هر چند که این فرضیه که استرس می‌تواند منجر به اختلال روحی-روانی و مشکلات رفتاری گردد، فرضیه‌ای کاملاً جاافتاده و پذیرفته شده است، ولی بررسی‌های مکرر با روش شناختی علمی دقیق نتوانسته‌اند به صراحت این رابطه علت و معلولی را اثبات کنند!

بگذارید تا با همین مورد فوق این مسئله را توضیح دهیم. در سوالات تکمیلی که از این فرد پرسیدم، مشخص شد که وی حدود سه ماه قبل در اواسط پاییز دچار مختصری کج خلقی شده و از دید اطرافیان، کم حوصله و تحریک پذیر به نظر رسیده است. چنانچه مکرراً با نامزد خود، دعوا و مرافعه داشته و حتی کار به بزرگترهای فامیل هم کشیده بوده است!

در آن زمان اشتهای وی بیش از معمول و صبح‌ها به سختی از خواب بیدار می‌شده است. او می‌گفت تا آنجایی که به یاد دارد همیشه با کوتاه شدن روزها از اواسط پاییز هر سال چنین حالاتی کم و بیش به وی دست می‌داده است، اما امسال این حالات به تدریج زیاد شده و نهایتاً منجر به افت تحصیلی او گردیده که ادامه داستان را در ابتدای مطلب آورده ام.

حال با این اطلاعات اضافی، آیا این تغییرات خلقی سالیانه که از سه ماه پیش شروع شده و از درون خود این فرد جوشیده و بروز کرده است منجر به نتایج ضعیف و بعداً افسردگی فعلی او شده است یا نمرات بدش به تنهایی سبب ساز مشکل شدید حال حاضر وی می‌باشد؟ از این دست مثال‌ها مکرراً دیده می‌شود: زنی که به دلیل خلق افسرده‌اش دچار مشکلاتی با همسرش می‌گردد که نهایتاً به طلاق منجر می‌شود و بعد از طلاق دچار یک افسردگی واضح می‌شود.

مردی که به دلیل کج خلقیش کار خود را به درستی انجام نمی‌دهد و بعد از این که از کار اخراج شد، کاملاً مضطرب و مستأصل می‌شود و ... . در این مثالها آنچه که از دید مردم عادی استرس اصلی انگاشته می‌شود-نظیر طلاق، بیکاری و غیره- از دید ما خود معلول یک حالت بد روحی است که به صورت خودجوش و تدریجی از درون فرد سر برآورده است و نهایتاً آن استرس را باعث گردیده است.

من برخود جوش بودن این تغییرات تأکید فراوان کرده ام، چون افراد همواره انتظار دارند که برای مشکلات دلایل واضحی داشته باشند و وقتی مشکلات هست- هر چند کوچک- ولی دلیلی برای آن ندارند و آن را به چیزی نمی‌انگارند. این مطلب را می‌توانم با یک مثال دیگر واضح کنم.

واقعاً عصر جمعه یا یکشنبه در کشورهای غیر مسلمان چه تفاوتی با عصر روزهای دیگر دارد که ما در آن احساس غمگینی می‌کنیم. آیا غیر از این است که این احساس از درون ما می‌آید؟ پس هر وقت دیدید که چندین روز متوالی احساس شما مانند عصرهای جمعه است یا چند روزی است که توانایی عملکرد شما مثل وضعیت قبلی خودتان نیست فوراً احساس خطر کنید و به فکر چاره جویی باشید چرا که:

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ