پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا

معنای زندگی و پرسش های پایه


معنای زندگی و پرسش های پایه

حضور انسان در هستی و آشنایی او با خود و جهان پیرامونش با پرسش هایی بنیادین درباره چیستی حقیقت آدمی, نسبتش با جهان اطراف, هدف از پیدایش حیات و خلقت و همراه بوده كه سبب شكل گیری مكاتب مختلف با آرایی متنوع گردیده است

● نگاهی تطبیقی به آرای مطهری، فرانكل و هایدگر

وضعیت بحران زده و آشفته انسان عصر حاضر بر هیچ كس پوشیده نیست. اما، آنچه در جست وجوی علل این بحران بخصوص از چشم افراد غیر متخصص مغفول می ماند، مبانی و اصول نظام یا نظام های فكری موجود در جامعه است كه گاه آثار و نتایج آنها در واقع موجب بروز چنین تنش ها و ناآرامی هایی گردیده است.

هر فردی به طور طبیعی نگران آینده و سعادت خویش است و همین دغدغه انسانی همواره مدخلی برای گرمی بازار مكاتب و نظامهای اندیشه متعدد و متنوع بوده است. كسانی هم كه جذب چنین اندیشه هایی می شوند با دل سپردن به روشها و الگوهای سلوكی آن مكاتب عملاً گام در مسیری می گذارند كه نمی دانند از كدام مبدأ سرچشمه گرفته و مبتنی بر كدام تصویر از تعریف انسان و ملاك سعادت وی است. نتیجه هم می شود همین بی سامانی و پریشانی كه گریبانگیر عصر ما است.

در این فرصت كوشیده ایم در حد بضاعت خود چند تعریف از چیستی حقیقت انسان را مقایسه و آثار و لوازم هر یك را روشن سازیم. دو متفكر از مشرب اگزیستانسیالیسم: یك روانشناس و روانپزشك: دكتر ویكتور فرانكل؛ یك فیلسوف: مارتین هایدگر و یك فیلسوف متكلم از اسلام: استاد شهید مرتضی مطهری(ره).

دكتر ویكتور. ا. فرانكل (۱۹۹۸-۱۹۰۵)(۱) مؤسس مكتب سوم وین و پایه گذار معنی درمانی(۲) در روان درمانی و از پیشگامان روانشناسی هستی گرا(۳) است. این یكی از وجوه اهمیت او است. جهت دیگر در پرداختن به امر دین و روانشناسی دین است،(۴) خصوصاً كه وی ناظر به آرا ی بزرگانی در روانشناسی از قبیل زیگموند فروید و كارل گوستاویونگ بوده است. وی همچنین ماكرو تئوریسین است، یعنی از جمله كسانی است كه از طریق بنیادگذاری تئوریهای عام فراتجربی، به تحلیل دین می پردازد(۵).

مارتین هایدگر(۶)(۱۹۷۶-۱۸۸۹) از جمله بزرگ ترین و مبتكرترین فیلسوفان قرن بیستم است كه نفوذ او از سطح رشته علمی اش فراتر رفته و الهیات، روانشناسی و... را هم تحت تأثیر خود قرار داده است. وجه دیگر اهمیت وی در پرداختن به نظام فلسفی بر خلاف اكثر فیلسوفان اگزیستانسیال است تا از طریق آن بتواند سؤالات مختلف درباره جهان را پاسخ دهد(۷).

مرتضی مطهری (۱۳۵۸-۱۲۹۸) بدون شك یكی از برجسته ترین متفكران جهان اسلام است. اهمیت مطهری (ره) در جامع الاطراف بودن، روشمند بودن، نظام فكری داشتن و پرداختن به مسائل و مشكلات روز است. وی با غنای فكری كه از قبل تحصیل در حوزه های بزرگ علمیه و تلفیق آن با علوم روز از جمله فلسفه های معاصر، كلام جدید و... حاصل كرده بود و در پرتو توجه به سؤالات فكری نسل جوان پیرامون این مسائل، حیات نورانی فكری و علمی خویش را در دوره پر تلاطم و آشوب زده اجتماعی سیاسی دهه های چهل و پنجاه آغاز كرد و با ارائه اندیشه های ناب اسلامی در حوزه های مختلفی چون فلسفه، فقه، اخلاق و خصوصاً كلام به تنویر افكار عمومی جامعه و جوانان به طور خاص پرداخت. حفظ روشمندی در تمام سازمان و نظام فكری وی را در جهت یافتن رخنه ها و خلل ها و حركت منطقی به سمت پاسخ توانمندی فوق العاده ای بخشیده كه ضمن پاسخ دادن به مسأله، ذهن مخاطب را نیز به سوی روشمند بودن سوق می دهد.

مطلب آخر آنكه انگیزه شكل گیری مقاله بدین شكل علاوه بر اهمیت علمی و فكری این متفكران یافتن پاسخی برای سؤالی است كه از مدتها پیش ذهن نگارنده را به خود مشغول كرده است. اینكه اگر از حوزه دین (اسلام) خارج شویم، «دیگران در مثبت ترین حالت چه تصویری از انسان ارائه می دهند».

بر این اساس، پس از پرداختن به ضرورت طرح مسأله انسان شناسی ابتدا آرا ی فرانكل و هایدگر و سپس رأی شهید مطهری (ره) به عنوان نماینده حوزه دینی طرح گردیده تا در پرتو مقایسه و تطبیق، تفاوتها و شباهتها آشكار گردند. سومین بخش هم به تحلیل و ارزیابی اختصاص یافته است.

۱- ضرورت انسان شناسی

حضور انسان در هستی و آشنایی او با خود و جهان پیرامونش با پرسش هایی بنیادین درباره چیستی حقیقت آدمی، نسبتش با جهان اطراف، هدف از پیدایش حیات و خلقت و... همراه بوده كه سبب شكل گیری مكاتب مختلف با آرایی متنوع گردیده است. بدون تردید، یكی از مهمترین اهداف مكاتب فلسفی، كلامی، اخلاقی و... یافتن پاسخی برای این پرسشهای اساسی و جاودانه بشر است چرا كه این پرسشها سراسر زندگی ما را به خود مشغول می دارند، در هر مرحله ای پاسخی نو می طلبند ، عمده ترین دغدغه طول زندگی بشمار می روند و برخاسته از عمق وجودند. پرسشهایی كه پاسخشان به منزله روحی در كالبد این زندگی است و به آن حیات، نشاط، شادابی، عشق و حركت می دهد.

مهم ترین و به تعبیری اساسی ترین این پرسشها شناخت حقیقت خودمان و جایگاهی است كه در عالم هستی از آن برخورداریم. در واقع، اینكه آدمی دارای موقعیت ویژه ای در عالم هستی است، چندان برای كسی جای انكار ندارد. فهم تفاوت انسان از سایر موجودات پیچیدگی خاصی ندارد كه آن را دشوار نماید. اما، آنچه عموماً محل تردید و موجب اختلاف دیدگاه ها نسبت به حقیقت انسان شده تحلیل منشأ و خاستگاه این تفاوت، آثار و لوازم آن و نیز بازشناسی موقعیت انسان در مجموعه آفرینش و جهان هستی است.

جدا افتادگی جریان اندیشه و تفكر از هم در غرب و شرق، رشد روند جدایی مسیر تفكر از دین در غرب طی چندین قرن متوالی تا سر حد انكار آن و نیز تفاوت زاویه دید(۸) انسان غربی و انسان شرقی از جمله مهمترین عواملی است كه به اختلاف پاسخها با فاصله ای گاه طی نشدنی دامن زده است.

روشن است كه حاصل چنین تحلیلهایی جز تولید بی هویتی و سردرگمی در عالم رهاورد دیگری نداشته و ارمغانی غیر از ترویج اضطراب و احساس پوچی و بی هدفی در بر نخواهد داشت.

اگزیستانسیالیسم در اوایل قرن بیستم، فریاد بلند و اعتراض آمیزی به این اوضاع آشفته به منظور بازیابی هویت انسانی بود كه اتفاقاً نگاه های بسیاری را به سمت خود جلب كرد و تأثیرات فراوانی را در عرصه های مختلف معارف بشری بر جای گذارد و سر منشأ بازنگری هایی در علوم از جمله فلسفه و روانشناسی شد. ژرفای این تغییر نگرش هم چنان كه در خود غرب آثار بسیاری به همراه داشت، به عمق جوامع شرقی و اسلامی از جمله ایران نیز نفوذ كرد و با در انداختن طرحی نو در ذهن و زبان مخاطب مسلمانی كه علیرغم غنای فرهنگی و دینی خود به دلایل متعدد از آن غافل شده و در هاله ای از خود باختگی فرهنگی و سر در گریبانی به سر می برد، جاذبه هایی ایجاد كرد كه جوانان و حتی اندیشمندانی را با خود همراه و هماهنگ نمود.

روح حیات پرور و درد دین آشنای شهید مطهری (ره) او را بر آن داشت تا با كنكاش در اضلاع مختلف دین و در قالب بحث های گوناگون به ارائه تصویر اسلام از چیستی حقیقت آدمی، موقعیت و جایگاه وی در عالم و نیز تبیین اوصاف انسان كامل كه نمونه تمام عیار رشد انسانی در مكتب دینی است، بپردازد و از این رهگذر عطش اندیشه های حق طلب را به سرچشمه زلال و گوارایی رهنمون سازد كه هیچ سرابی در پی آن نباشد. او انسانی را برای ما تعریف می كند كه تفاوتهای اساسی و بنیادین با سایر دیدگاه ها دارد و لذا آثار و نتایجی بر زندگی و نگاه چنین انسانی به عالم مترتب است كه جای دیگر قابل تصور نیست.

۲ -تحلیل چیستی حقیقت انسان

سخن از حقیقت انسان، سخن از اوصاف و ویژگیهای ذاتی موجودی است كه پیچیدگی های فراوان و اضلاع متعدد دارد. بنابراین، به یك تعریف كوتاه یا عبارتی مختصر نمی توان اكتفا نمود.

بدین ترتیب، باید به سراغ وجود آدمی رفت و بخشهای مختلف وجود او را كاوید، لایه های ظاهری را كنار زد و از زوایای گوناگون به ابعاد ناپیدای او نگریست تا آنچه فرا چنگ محقق می آید از خطا و اشتباه كلی مصون بماند و دست كم بخشی از آن حقیقت گسترده را منعكس نماید. این نگاه تطبیقی با توجه به این نكته به طرح و بررسی آرا پرداخته است.

۱-۲- تفاوت اساسی با سایر موجودات

شباهت انسان در پاره ای از امور و احوال خود به دیگر موجودات خصوصاً حیوانات بسیاری را به این خطا انداخته كه انسان هم گونه ای در عرض سایر حیوانات است بی هیچ تفاوت اساسی؛ فقط تكامل یافته تر است. با ظهور تئوری تكامل داروین در عرصه زیست شناسی، این نظریه قوت بیشتری گرفت و تلاشهای وافری برای نشان دادن این همسانی صورت پذیرفت. یونگ با تكیه بر همین تئوری، بخش ناهشیار را امری بر آمده از اجداد مادون انسانی تلقی كرد و با جهد بسیار كوشید حضور این خاطرات حیوانی را در ناهشیار نشان دهد(۹).

فرانكل اگرچه این سخن را می پذیرد و با تئوری تكاملی داروینی توافق دارد، اما معتقد است «انسان پس از تكامل و جدایی از حیوانات پست تر» (فرانكل، ،۱۳۶۸ ص ۱۵۹) و بالا آمدن از مرتبه حیوانی است كه به مرتبه انسانی دست می یابد. اساساً، آدمی «در گذرگاه تاریخی خود برای رسیدن به مقام انسانیت» (همو، ص ۱۶۰) تا از این مرتبه عبور نكند، انسان نیست. بنابراین، گرچه انسان بر آمده از حیوان است ولی اختصاصات و ویژگیهای خاصی پیدا كرده كه او را به كلی متمایز از حیوانات می كند و بر اساس آن اوصاف اختصاصی است كه انسان نامیده می شود و نه به دلیل وجوه مشتركش با حیوانات.

فرانكل با اشاره به «موقعیت ممتاز انسان در عالم هستی، یعنی كیفیت ویژه شیوه وجودی او» (همو، ،۱۳۷۲ ص ۱۴۶)، توضیح می دهد كسانی كه «با ارائه مفاهیم تجزیه گرایانه از انسان مثل تعریف انسان به میمون انسان نمای عریان یا مكانیسم پیچیده زیست شناسانه » منكر هر گونه تفاوت اساسی میان رفتار انسان و رفتار حیوان شده و «وجود هر گونه پدیدار انسانی منحصر به فرد را انكار می كنند و البته این انكار را نه بر اساس زمینه های تجربی كه مبتنی بر «انكار از قبل»(۱۰) انجام می دهند» (فرانكل، ،۱۳۷۵ ص ۱۴۵؛ همو، ،۱۳۶۸ ص۱۶۰؛همو، ،۱۳۷۱ ص ۱۵)، هرگز نخواهد توانست از انسان تصویر درستی ارائه دهند. هایدگر بی آنكه نسبت به تئوری تكامل موضع خاصی بگیرد این تفاوت را ناشی از آن می داند كه انسان «نه فقط هست، بلكه فهمی دارد از آنكه كیست و بدین معنا فقط او است كه «وجود دارد»(۱۱) (هایدگر، ،۱۳۷۶ ص ۴۱). همچنین «انسان یگانه هستنده ای است روی زمین كه درباره هستی می پرسد» (احمدی، ،۱۳۸۲ ص ۲۵۰). «دازاین(۱۲) به عنوان هستنده ای كه هستی اش معضل و مسأله او است، دارای فهمی از هستی است. نه فقط از هستی خودش بل از هستی به معنایی كلی» (همو، ص ۴۰۹). بنابراین، «او فقط قلمی دیگر از جمله اقلام این جهان نیست» (همو، ص ۵۲). بلكه نوع هستی دازاین (انسان) به طور كامل تفاوت دارد با تمامی هستندگان دیگر(۱۳) (همو، ص ۲۴۷). «ما نه فقط مواظب، مراقب و تیماردار خودمان و چیزها... هستیم، بل مراقب آن كسی كه می توانیم (ممكن است) تبدیل به آن شویم نیز هستیم. ما درست به خاطر همین تیمارداری با چیزها و حیوانات تفاوت داریم» (همو، ص ۲۵۳).

شهید مطهری (ره) به استناد آیات هفتم تا نهم سوره «الم سجده» انسان را موجودی مركب از «طبیعت و ماوراء طبیعت، از ماده و معنی، از جسم و جان» می شناسد (مطهری ،۱۳۷۲ ج ،۲ ص ۲۶۹). حاصل این تركیب، آن است كه «انسان با همه وجوه مشتركی كه با سایر جاندارها دارد، فاصله عظیمی با آنها پیدا كرده... و یك سلسله تفاوتهای اصیل و عمیق با آنها دارد» (مطهری، ،۱۳۷۲ ج ،۲ ص ۲۷۴). گرچه وی در جای دیگر توضیح می دهد كه قول به تئوری تكامل چه از نوع داروینی آن و چه از نوع تكامل دفعی اثبات شود یا منتفی گردد، در هر صورت بیان قرآن از آن فارغ است و نسبت به آن موضع خاصی ندارد و اساساً زبان قرآن در این باره زبانی «سمبلیك» است (همو، ج ،۱ ص۵۱۴) و نه علمی؛ اما آنچه در خور توجه و اهمیت است، آنكه نوع تفاوتها در انسان به گونه ای است كه ریشه در ابعاد وجودی آدمی دارند و از همین رو منشأ «چند بعدی بودن» وی می گردند. به طوری كه «هر یك از آنها بعدی جداگانه به او می بخشد و رشته ای جداگانه در بافت هستی او بشمار می آید» (همو، ج ،۲ ص ۲۷۴). از منظر مطهری (ره) «تفاوت عمده و اساسی انسان با جانداران دیگر كه ملاك «انسانیت» او است و انسانیت وابسته به آن است، علم و ایمان است» (همو، ص ۲۴). به نحوی كه سایر ویژگیهای انسانی كه بر خواهیم شمرد، پای در همین تفاوتهای اصیل دارند.

پی نوشت ها:

۱‎/Victor Emil Frankl

۲‎/Logo therapy

۳‎/Existentialism

۴- برای آشنایی بیشتر با آرای فرانكل در زمینه رواشناسی دین رجوع كنید به: (ذاكر، ،۱۳۷۷ ص ۱-۱۶۲).

۵- برای آشنایی بیشتر با دسته بندی رواشناسان و سؤالات عمده آنان در مواجهه با دین رجوع كنید به: (قراملكی،۱۳۷۶، ش،۱ ص۱۳۲-۱۴۷).

۶‎/Martin Heidegger

۷- برای آشنایی بیشتر با ویژگیهای پرسشهای جاودانه ر. ك: ( ذاكر، ،۱۳۸۲ ش ،۲۳ ص ۵-۱۳).

۸‎/Paradyme

۹- رك: (یونگ ،۱۳۷۶ ص۶۲- ۸۸)

۱۰‎/apriori

۱۱‎/exist

۱۲‎/dasien

۱۳- زبان فلسفی هایدگر واجد اصطلاحات خاصی است. او به دلایلی ترجیح می دهد از وجود انسان به « دازاین» و موجودات به « هستندگان» تعبیر كند.

۱۴- البته این یگانه بودن انسان به معنای حكم قطعی مبنی بر اینكه تنها انسان به هستی خود و جهان اطرافش می اندیشد، نیست؛ بلكه اگر همچنان موجوداتی باشند «ما تاكنون از نتایج چنان اندیشه هایی بی خبر مانده ایم و با آن موجودات فرضی هم بر خورد نكرده ایم... ]لذا اگر چه[ نمی توانیم با اطمینان بگوییم كه فقط دازاین وجود دارد، چون فقط دازاین به هستی می اندیشد ]ولی[ چنین گفته هایی سودی هم ندارند. زیرا در عمل دازاین ناگزیر است كه به هستی هستندگان بیندیشد» (احمدی، ،۱۳۸۲ ص ۲۵۳-۲۵۴).

Collective unconscious ۱۵‎/

۱۶-spiritual unconscious؛ واژه روحانی (spiritual) در این جا هیچ معنای ارزشی و مذهبی ندارد و صرفاً برای نشان دادن این است كه ما با یك پدیدار اختصاصاً انسانی سر و كار داریم.

۱۷- thrown - ness :پرتاب شدگی

۱۸- «إجتباه ربه فتاب علیه و هدی» (طه، ۱۲۱).

۱۹- كاستی گرایی یك روند علمی كاذب است كه پدیده های انسانی را از پدیده های مادون انسانی بیرون می كشد یا آنها را تا سطح پدیده های مادون انسانی پایین می آورد.

صدیقه ذاكر


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.