پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

واشنگتن همان تل آویو است


واشنگتن همان تل آویو است

در بحبوحه بحث های انتخاباتی در ایران که هر روز هم شدت بیشتری می گیرد, برخی تحولات استراتژیکی بسیار مهم در محیط منطقه ای و بین المللی که مستقیما به ایران مربوط می شود, مغفول واقع شده است

در بحبوحه بحث های انتخاباتی در ایران که هر روز هم شدت بیشتری می گیرد، برخی تحولات استراتژیکی بسیار مهم در محیط منطقه ای و بین المللی که مستقیما به ایران مربوط می شود، مغفول واقع شده است. امریکایی ها از مدت ها پیش در حال بازنگری سیاست خود درباره ایران هستند و این پروژه همچنان ادامه دارد.

از حدود یک ماه پیش و با قطعی شدن بخش هایی از این استراتژی -که به آنها اشاره خواهیم کرد- امریکایی ها تاکید و تمرکز بر دو موضوع را آغاز کرده اند. اول، اینکه اگرچه مطمئن هستند انتخابات ریاست جمهوری در ایران اصول راهبردی امنیت ملی و سیاست خارجی آن را تغییر نمی دهد، اما تا زمان مشخص شدن نتیجه این انتخابات «تصمیم های بزرگ» نخواهند گرفت و دوم، امریکایی ها اکنون برداشتن اولین گام عملی برای اجرای استراتژی جدید خود درباره ایران را، که خود آن را «جلب اعتماد متحدان» نامیده اند، آغاز کرده اند. رابرت گیتس، وزیر دفاع امریکا و دنیس راس مشاور وزیر خارجه در امور ایران و خلیج فارس هم اکنون در منطقه به سر می برند. هیلاری کلینتون به تازگی خاورمیانه را ترک کرده است و سران برخی کشورهای عربی به همراه روسای جمهور پاکستان، افغانستان و رژیم صهیونیستی به زودی به واشینگتن خواهند رفت. آنگونه که منابع غربی اعلام کرده اند در تمامی این موارد مسئله ایران اصلی ترین دستور کار مذاکرات بوده وخواهد بود. علت این است که امریکا به عنوان یک گام مقدماتی برای نهایی کردن استراتژی آینده خود در مقابل ایران، رفع نگرانی بلوک هایی چون اروپا، روسیه و چین، اعراب و اسراییل را در اولویت کار خود قرار داده است. تمامی این کشورها مکررا نگرانی خود را از اینکه امریکا در استراتژی جدید خود منافع و دغدغه های آنها را لحاظ نکند، ابراز داشته اند. امریکا هم مایل نیست این نگرانی عمق پیدا کند چرا که خوب می داند در آینده به همین متحدان برای ایجاد جبهه ای بر ضد ایران نیاز خواهد داشت. به همین دلیل، امریکایی ها دلداری دادن به متحدان خود را آغاز کرده اند و همانطور که گیتس دیروز در قاهره تاکید کرده سعی می کنند به آنها اطمینان بدهند آنها را در معامله احتمالی با ایران نخواهند فروخت. این قدم اول است.

نگران ترین بلوک در این میان البته رژیم صیهیونیستی است. از ابتدای روی کار آمدن دولت اوباما در امریکا، برخی محافل اسراییلی در این باره که ممکن است برای نخستین بار در طول دهه های گذشته بحرانی در روابط امریکا و رژیم صهیونیستی شکل بگیرد، هشدار داده بودند. بعضی از آنها حتی از دولت اوباما به عنوان یک «تهدید امنیت ملی» علیه اسراییل یاد کردند. رییس جمهور امریکا هم از آنجا که اساسا به لحاظ سیستمی در موقعیتی نیست که بخواهد راه ایالات متحده را از رژیم صهیونیستی جدا کند -والبته اعتقادی هم به این کار ندارد- به سرعت تلاش کرد تا صهیونیست ها را مطمئن کند که اهداف امریکا در مقابل ایران تغییر نکرده و منافع آنها در هرگونه تعامل احتمالی با ایران محفوظ خواهد بود. اکنون که این یادداشت نوشته می شود قرائنی هست که نشان می دهد پس از حدود دو ماه کش وقوس امریکا و اسراییل درباره رئوس یک همگرایی استراتژیک در مقابل ایران توافق کرده اند و بحث و گفت وگو های باقی مانده ناظر به روش ها ست نه اهداف. در حوزه روش ها البته هنوز اختلاف هایی جدی باقی است و اسراییلی ها همچنان برخی روش های اوباما را «خطرناک»می دانند، اما درباره این پیش بینی که اختلاف نظرهایی از این دست به بحران در روابط امریکا و رژیم صهیونیستی منجر شود باید حداکثر احتیاط ممکن را به خرج داد. این نوشته تلاش می کند رفتار منحنی روابط امریکا و اسراییل در دو ماه گذشته را به اختصار مرور کند و نشان دهد که چگونه رژیم صهیونیستی پس از یک دوره لفاظی، نهایتا خود را با اقتضائات سیاست منطقه ای اوباما هماهنگ کرده است.

در هفته های نخست روی کار آمدن اوباما، اسراییلی ها عمدا استفاده از نوعی ادبیات «ضد اوباما» را که از مدت ها قبل از آن توسعه داده بودند، شدت بخشیدند. در این مدت -که تا همین دو هفته پیش ادامه داشت- اسراییل مجموعه ای از نگرانی ها درباره سیاست آینده اوباما در مقابل ایران را روی میز گذاشت و از امریکا خواست یا سیاست جدیدی در مقابل ایران در پیش نگیرد و به همان مشی بوش پای بند بماند یا اگر در بازنگری سیاست امریکا در مقابل ایران جدی است، این موارد را در استراتژی خود لحاظ کند. فهرست فشرده نگرانی های ابراز شده توسط اسراییل در آن مقطع -که البته بحث درباره آنها هنوز هم ادامه دارد- چنین است:

۱) تبدیل نشدن ایران به اولویت اوباما. اسراییلی ها عقیده دارند امریکا مسئله ایران را اولویت خود نمی داند و به جای آن، دو مسئله بحران افغانستان و پاکستان و بحران مالی جهان را در صدر مسائل مورد توجه خود قرار داده است. تصریحات مکرر مقام های اطلاعاتی و دفاعی امریکا به این موضوع، این نگرانی را در اسراییل بوجود آورده است که اگر امریکا برای ایران اولویت قائل نیست پس اولا برای پرداختن به آن هم «فوریت» قائل نخواهد بود و ثانیا از آنجا که برای حل تقریبا همه این مشکلات به ایران نیاز دارد، احتمال دارد از مواضع خود در قبال آن عقب نشینی کند و حاضر به امتیاز دادن شود.

۲) مذاکره بدون پیش شرط با ایران. اسراییلی ها درباره حذف پیش شرط تعلیق از مذاکره با ایران سخت نگرانند و استدلال می کنند چنین اقدامی مستقیما به معنای پذیرش ضمنی و بی سر و صدای غنی سازی در ایران خواهد بود و علاوه بر این، با حذف پیش شرط، ایران این امکان را خواهد یافت که با استفاده از تاکتیک طولانی کردن مذاکرات برنامه غنی سازی خود را به یک پدیده غیر قابل بازگشت تبدیل نماید.این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران مذاکره با آمریکا را به طور جدی نفی کرده و آن را به هیچ وجه با منافع ملی خود سازگار نمی داند.

۳) اوباما در سال ۲۰۰۹ با بمب ایرانی مواجه می شود. نگرانی بعدی ابراز شده توسط اسراییلی ها که البته باید بیشتر آن را نوعی عملیات روانی روی امریکا دانست، این بود که روند توسعه برنامه هسته ای ایران به گونه ای است که جامعه بین المللی همین امسال با پدیده خیالی که اسراییلی ها آن را «بمب ایرانی» می نامند، مواجه خواهد شد و برآورد اطلاعاتی امریکا که می گوید این اتفاق مربوط به زمانی بین سال های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ است، ارزشی ندارد.

۴) بازدارندگی در مقابل ایران موثر نیست. نکته بعدی مورد نظر صهیونیست ها این است که بر خلاف امریکا تصور می کنند الگوی کلاسیک بازدارندگی در مقابل برنامه هسته ای ایران کارآمد نیست و ایران نه فقط سلاح هسته ای خواهد ساخت بلکه «حتما» آن را به کار هم خواهد برد و ضمنا دائما به یاد امریکایی ها می آورند که فقط «یک بمب برای اسراییل کفایت می کند».

بر مبنای این مباحث اسراییلی ها اولا بر شدت لحن خود دراین باره که با یا بدون امریکا به ایران حمله خواهند کرد افزودند و ثانیا از امریکا خواستند حداقل ۴ در خواست آنها را اجابت کند: ۱- پیش شرط تعلیق برای آغاز مذاکرات را حذف نکند ۲- ایران را در اولویت کار خود قرار دهد و به این نکته توجه داشته باشد که مسائلی چون صلح خاورمیانه قبل از حل شدن مسئله ایران حل نخواهد شد ۳- برای گفت وگو های خود با ایران سقف زمانی قائل شود و مذاکرات را زود شروع و زود تمام کند. و ۴- از همین حالا بسته ای از تحریم های تند و تیز را برای زمانی که مذاکرات شکست خورده باشد آماده کند.

اکنون ما در موقعیتی قرار داریم که می توان گفت تکلیف این مباحث تا حدودی روشن شده یا در آستانه روشن شدن است. اندکی بیش از دو هفته است که اسراییلی ها لحن خودرا به کلی درباره ایران تغییر داده و کف بر دهان آوردن را تقریبا متوقف کرده اند. در حالی که تا پیش از این با اطمینان و قاطعیت از ناگزیر بودن درگیری نظامی با ایران سخن می گفتند، در دو هفته گذشته تقریبا تمامی سران رژیم صهیونیستی اظهارات گذشته خود را پس گرفته اند. شیمون پرز دیروز گفت که اطمینان دارد حمله نظامی برنامه هسته ای ایران را متوقف نمی کند. بنیامین بن الیعازر وزیر امور صنعت و تجارت کابینه رژیم اشغالگر قدس که همواره جزو پیشروان لفاظی علیه ایران بوده روز شنبه گذشته تاکید کرد که عقیده دارد مسئله ایران راه حل سیاسی دارد نه راه حل نظامی و اضافه کرد که نظر بنیامین نتانیاهو هم همین است. اویگدور لیبرمن هم که به یک معنا تندروترین عضو کابینه نتانیاهو است هفته پیش گفت اسراییل حتی اگر تحریم ها شکست هم بخورد به ایران حمله نخواهد کرد. رسانه ها و محافل تحلیلی در غرب درباره علت این تغییر لحن ناگهانی عمدتا سکوت کرده اند درحالی که موضوع روشن است. اسراییلی ها در آستانه سفر ۱۸ می نتانیاهو به واشینگتن و پس از آنکه دریافته اند هدف های امریکا با آنچه در ذهن آنهاست تفاوتی نمی کند، در حال «هماهنگ کردن» خود با اوباما هستند. موضوع حذف پیش شرط تقریبا قطعی است و نگرانی امریکایی ها فقط این است که آیا ایران اساسا پیشنهاد گفت وگو با آنها را خواهد پذیرفت یا نه. اسراییل هم با این موضوع همراه شده است چون می داند که خود به تنهایی توان رویارو شدن باایران را ندارد و امریکا هم به مذاکره با ایران نیازمند تر از آن است که با اخم صهیونیست ها از آن صرف نظر کند. این بحث که حل مسئله ایران وابسته به حل مسائل دیگر -مانند پروژه صلح- است یا برعکس نیز همچنان میان امریکا و اسراییل گشوده است، اما احتمالا در باره رسیدگی موازی به آنها توافق خواهند کرد.

دو موضوع هست که البته هنوز حل نشده است. امریکا نپذیرفته که برای مذاکره با ایران سقف زمانی قائل شود. اصل قصه هم به یک منازعه میان سرویس های اطلاعاتی امریکا و اسراییل باز می گردد که میان برآوردهای اطلاعاتی آنها درباره زمان گذر برنامه ایران از نقطه بحرانی -با وجود اینکه به گفته دنیس بلر روی اطلاعاتی مشترک کار کرده اند- شکافی ۵ ساله وجود دارد. امریکایی ها به طعنه می گویند تایمر اسراییل زیاده از حد تند کار می کند. به آماده سازی بسته جدید تحریم ها علیه ایران هم امریکایی ها به دو دلیل چندان روی خوش نشان نداده اند. اول اینکه می دانند تا قبل از امتحان کردن ایده مذاکرات مستقیم روسیه، چین و اروپا به هیچ وجه با یک قطعنامه جدید موافقت نخواهند کرد و علت دوم قوت یافتن این دیدگاه در امریکاست که مذاکره در مقابل ایران بهتر جواب می دهد تا تحریم. درباره دو مسئله بحث ها ادامه خواهد داشت اما چنان که پیش تر گفتیم فرض عدم دستیابی امریکا و صهیونیست ها به موضع مشترک منطقی نیست.

مهدی محمدی