چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
سرزنش ناصر الدین شاه از طرف رجال سیاسی
● سرزنش ناصرالدینشاه از طرف رجال سیاسی و محافل بینالمللی و مردم
امضای قرارداد ننگین آخال گرچه از طرف متملقین دربار به ناصرالدینشاه تهنیت گفته شد ولی ناصرالدینشاه، با موافقت با این قرارداد و فروش مملکت ترکمن به کفار وحشی روس در بین رجال سیاسی و محافل بین المللی و مردم عادی مورد سرزنش قرار گرفت. البته آنهایی که در نزد ناصرالدینشاه تملق مینمودند بنا بنوشته امین الدوله «قومی بیاطلاع و بیخبر ]بودند[ که نه تاریخ ولادت خود را میدانستند و نه نقشه خانه خودشانرا میشناختند» .
در سال ۱۳۰۰ ه .ق که ناصرالدینشاه که برای دومین بار از طریق بجنورد به خراسان آمده بود، در جریان مستقیم اعتراضات ترکمنها و کردهای شادلو - رانده شده از نواحی فیروزه و عشق آباد قرار گرفت. آنان با فریادهای خود اینگونه دادخواهی کردند: «جمعی از اهالی گرماب که یکی از دهات بجنورد است و به خواهش روسها به آنها داده شده، دیده شد که فریاد و گریه و ناله میکنندکه مسجدهای ما و قبور پدران ما را چرا به روسها دادهاید؟ که در مسجد اسب بستهاند».
بسیاری از ترکمنها در اثر اشغال ترکمنستان از مناطق تحت نفوذ روسیه گریخته، در ترکمنصحرای ایران ساکن شدند.
در این بین انگلستان، بیش از دیگر کشورها به ایران نیش و کنایه میزد. آنها به سفیر ایران در لندن گفته بودند که خوب شد ما هرات را از دست شما گرفتیم وگرنه شما آن را هم به روسیه میبخشیدید. میرزا ملکم خان وزیر مختار ایران در لندن، در تلگراف رمزی که برای وزیر خارجه مخابره میکند، سرزنشهای دولتمردان بریتانیا را یاد آور میشود. او در این تلگراف رمزی پرده از وقایعی برمیدارد که ضعف و زبونی دولتمردان قاجار و بویژه بیکفایتی وزیر امور خارجه را برملا میسازد. متن این تلگراف چنین است: «استخراج تلگراف رمز از لندن به: جناب مستطاب وزیر امور خارجه.
محرمانه عرض میکنم، میگویند شما از روی منتهای غفلت سد استقلال ایران را شکستید. آنچه داشتید تسلیم روس کردید و الآن شما خواه ناخواه نوکر روس هستید. خدا رحم کرد که هرات را به شما ندادیم، آن را هم به روس میدادید. آنچه از سیستان بدهیم آخر عاید روس خواهد شد. شما خوب میتوانستید خراسان را موافق قاعده نگاه بدارید. سوء درک شما ایران را فقیر و ضعیف و تمام کرد. با این ضعف شما، دوستی شما دیگر چه معنی خواهد داشت با این اداره، شما هیچ چیز را حفظ نخواهید کرد. بعد از این خاک ایران خاک روس محسوب خواهد بود. بنده از این وضعی که بدون عداوت و با کمال جلالت بیان میکنند و از این نتایج آینده که مجسم میبینم به درجهای ملول هستم که واقعاً دیگر از زندگی خود متنفر شدهام. واضح است که در اصلاح این عقاید نه خواب دارم و نه آرام. نمیدانم این حالت را به چه زبان در خاکپای اقدس همایون شاهنشاهی روحنا فدا بروز خواهید داد. چه فرصتها از دست دادیم. ملکم، نمرة ۴۳، سلخ رجب ۱۳۰۱» .
در این تلگراف معلوم است که انگلستان بینهایت در نزد وزیر مختار ایران، ایران را زبون و خوار معرفی کرده و ابراز داشتهاند که مملکتی که اینقدر ضعیف و خوار و زبون است به درد دوستی و اتحاد با بریتانیای کبیر قدرتمند نمیخورد و ناصرالدینشاه هم در پاسخ تلگراف ملکم حقایقی را ذکر کرده است که ذلت و زبونی حکومت قاجار را در مقابل «استعمارگر روس و انگلیس بیش از پیش آشکار می سازد. ناصرالدینشاه که از قبل به جای جلب دوستی ترکمنها و تحبیب قلوب آنها هر از چند گاهی به بهانههای مختلف به منظور غارت آنها به سرزمینشان حمله میکرد و آنها را ضعیف و ناتوان کرده بود در جنگ با روس هم به جای کمک به ترکمنها، روسها را یاری کرده بود و وسیله معیشت و آذوقة آنها را به وسیله حکام محلی تامین مینمود. اینبار در جواب تلگراف ملکمخان انگلستان را مقصر این حوادث میداند و در حقیقت میخواسته است که با این سخنان بیلیاقتی و بیعرضگی خودش را توجیه نموده و بر آن سرپوش بگذارد.
و اما پاسخ ناصرالدین شاه به تلگراف میرزا ملکم خان: «باید جواب نوشت ما چیزی به روس ندادیم. شما که انگلیس هستید در حقیقت دادهاید. اگر از اول روس را از این همه پیش آمدن به سمت آخال و ترکمان رسماً و قویاً مانع میشدند، البته روسها میدان جولان بازی خودشان را کمتر میگرفتند، بلکه هیچ نمیتوانستند داخل شوند. وقتی که مثل شما دولتی قوی نتواند سد راه و خیال روسها را بکند ما به طریق اولی نمیتوانستیم. روس آمد آخال را گرفت. ما چه میکردیم اگر قبول نمیکردیم سرخباثت خودش همان طور که آخال را تصرف کرد، سرحد طبیعی ترکمان را هم با خراسان به زور تصرف میکرد. آن وقت آیا ما باید با روسها جنگ بکنیم. آیا شما به ما امداد قشونی و پولی و اسلحه میکردید یا نه؟ روس که آخال گرفت بالطبیعه مرو را تصاحب میکرد، ما چطور میتوانستیم بگوییم به مرو نرو، تصرف نکن؟ یعنی اگر این ممانعتها را میکردیم جز اینکه روس را با خودمان دشمن بکنیم هیچ فایدهای نداشت و او هم کار خود را میکرد.
پس در این صورت تقصیری به اولیای ایران وادر نیست و ما خود به استقبال روس نرفتهایم و او را نیارودهایم وهرگز مایل به این اتفاقات نبودهایم. البته هر وزیری به شما این صحبت محرمانه را کرده است، همین جواب را بدهید و باز هم باید حالا دولت انگلیس به اتفاق ایران برای سد راه روسها که از این بیشتر هم نروند بعد از این حرف زده و اتفاق کرده، یک فکر و تدبیری بکنند که از این بیشتر به مشکلات دچار نشوند، جواب بخواهند» .
ناصرالدین شاه که خود را بی تقصیر میداند وانگلیسها را مقصر میشناسد بعد از اینکه گوگتپه سقوط کرد و سرزمین ترکمنها کاملاً تحت استیلای روسها درآمد با کمال بیغیرتی و بیچشم و رویی برای تهنیت و تبریک سفیری را به روسیه میفرستد تا مراتب خوشحالی خود را از این اقدام به اطلاع امپراتور روس برساند . از یک نظر دیگر توجه بکنیم ناصرالدین شاه حق داشت که از سقوط ترکمنها خوشحال شود چرا که بعد از این ماجرا طبق قرارداد آخال جنوب اترک به ایران واگذار شد و ناصرالدین شاه که خوب می دانست از دیر باز ایرانیها نمی توانستند ترکمنها را مطیع نمایند و بارها به ترکمنهای حوالی استراباد حمله کردند ولی هرگز موفق به تصرف سرزمین آنها نشدند اکنون براحتی میتوانستند ترکمنهای ضعیف و ناتوان جنوب اترک را مطیع خود نمایند و سرزمین آنها را به معنای واقعی تحت انقیاد خویش قرار دهند.
اسکوبلف بعد از تسخیر گوگ تپه بالافاصله از راه عشقآباد به مشهد و از آنجا به تهران آمده بود تا شرایط جدید بعد از پیروزی بر ترکمنها را برای حکام ایران توجیه نماید.
در این شرایط در روزنامههای فارسی زبان چاپ خارج مطالبی در انتقاد به سیاست ناصرالدینشاه درج میشد. از جمله در روزنامة اختر (چهار شنبه ۱۷ ذیالقعده ه .ق)، شرحی نوشته شده بود مبنی بر اینکه دولت ایران میخواهد سواحل شرق جنوبی بحر خزر یعنی حوالی استرآباد را به دولت روس بفروشد. شاه از این مطلب برآشفته بود.
این قبیل انتقادات حتی به نویسندگان و کاتبان مخصوص شاه نیز سرایت کرده و آنها این خیانت را به شکلی تقبیح نمودند. از آن جمله حکیم الممالک ناصرالدین شاه را با شعری سرزنش کرده است که تمام علل خرابی مملکت را از بیعرضگی و هوسبازی شاه قاجار و عشق به غلامبچهای به نام ملیجک میداند که عشق به این غلامبچه دربار را آشفته ساخته بود و شاه بخاطر دلبستگی که به این بچه داشت تمام امور را در اختیار بستگان این غلامبچه گذاشته بود. حکیم الممالک در این شعر گفته است:
شاه اگر عشقی کند سر پیری
عشق ملیجک بس است و آل ملیجک
مرو و سرخس ار باد رفت عجیب نیست
عشق ملیجک بس است و آل ملیجک
هر چه جواهر بود خزانه سلطان
حق ملیجک بود و مال ملیجک
هر چه سمند است در طویلة شاهی
باب ملیجک بود و مال ملیجک
اعتماد السلطنه که این ابیات را در روزنامة خاطرات خود نوشته است، یادآور میشود که «اگر چه انشای این اشعار نمک بحرامی است زیرا که در هجو ولی نعمت است، اما چون حقیقت دارد به ان جهت من هم نقل قول کردم» . بهرحال عقد این قرارداد ترکمنها را در تنگنا قرار داد و ترکمنها را به دو قسمت ترکمنهای تحت قیومیت حکومت روس و تکمنهای تحت قیومیت ایران تقسیم کرده بود و چاروادارهاری کوچرو باید به دو مملکت مالیات میدادندو بدین ترتیب ترکمنهای بیچاره آخر الامر در ممکلت خود که حق استفاده از آن را داشتند بیگانه شده و به بیگانگان مالیات میدادند
بر گرفته از :پایان نامه کارشناسی ارشد رشته تاریخ
طاهر سارلی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست