جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

رابطه اخلاق و تربیت چگونه است


پیش از ورود به بحث, لازم است مفهوم «اخلاق » و «تربیت » و نیز موضوع, روش و هدف «علوم تربیتی » و «علم اخلاق » را بررسی كنیم

پیش از ورود به بحث، لازم است مفهوم «اخلاق‏» و «تربیت‏» و نیز موضوع، روش و هدف «علوم تربیتی‏» و «علم اخلاق‏» را بررسی كنیم. از آنجا كه این مفاهیم بر حسب بینشهای مختلفی تعریف شده است و عدم تفكیك حدود و ثغور آنها، سؤالها و مشكلات متعددی را در فضای علمی تعلیم و تربیت و اخلاق ایجاد كرده است، از سوی دیگر، برخی از مؤلفان در مقام تبیین رابطه اخلاق و تربیت، در پی خلط مفاهیم، به استنتاجهای نادرستی رسیده‏اند، پس ایضاح و تبیین مفاهیم می‏تواند برخی از این استنتاجهای نادرست را نشان دهد و راه را بر خطاهای احتمالی آتی ببندد. غالبا در این مقوله‏ها دو خطا رخ می‏دهد; یكی از ناحیه عدم تفكیك و توضیح كامل واژه و مفاهیم، و دیگری در تعیین جایگاه شایسته‏ای كه از آن انتظار پاسخ داریم. در این مختصر می‏كوشیم در هر دو قسمت توضیحاتی دهیم:

مفهوم تربیت

تربیت از ریشه ربو گرفته شده است، و از باب تفعیل است. در این ریشه، معنای زیادت و فزونی لحاظ شده است; بنابراین، واژه تربیت‏با توجه به ریشه آن، به معنای فراهم كردن زمینه فزونی پرورش است. معادل آن (Education) دارای دو ریشه است‏به این شرح: [Educare] كه به معنای «تغذیه‏» یا خوراك دادن است و [Educere] كه به معنای «بیرون كشیدن‏»، «رهنمون به‏» و «پروراندن‏» است. بدین ترتیب، ریشه دو واژه [Education] و «تربیت‏» معنایی كمابیش یكسان دارند.

از تاریخچه معانی این دو واژه و تطور مفهومی آنها كه بگذریم، اكنون Education دارای چهار معنای عمده است. برخی از این معانی، در زبان فارسی كاربرد نداشته است، اما به تبع ترجمه كتابها، در زبان فارسی كاربردی پیدا كرده است و بار معنای تازه‏ای بر آن افزوده شده است.

این چهار معنای عمده عبارتند از:

۱ - تربیت‏به معنی مؤسسه و نهاد آموزشی;

۲ - تربیت‏به معنای محتوا و برنامه آموزشی;

۳ - تربیت‏به معنای عمل و جریانی كه در حیات انسانی به چشم می‏خورد;

۴- تربیت‏به معنای محصول و نتیجه تربیت.

تربیت‏به معنای سوم، فرایندی پیچیده دارد و دارای جنبه‏های گوناگونی است. در واقع، معانی دیگر به یكی از این جنبه‏های گوناگونی است. در واقع، معانی دیگر به یكی از این جنبه اشاره دارد. بدین سبب، این معنای تربیت‏بیشتر محل نقد و نظر بوده است. فلاسفه و متفكران زیادی در تاریخ اندیشه در این باره به طور صریح یا ضمنی اظهار نظر كرده‏اند; بویژه با ورود علوم تربیتی به دانشگاهها، اظهار نظرها درباره مفهوم تربیت رو به فزونی گذاشت. كتابهای زیادی برای تدریس در دانشگاهها تدوین و تالیف گردید كه عمدتا با بحث درباره «مفهوم تربیت‏» آغاز می‏شود. شیوه معمول مؤلفان چنین است كه تعریف صاحبنظران را درباره تربیت‏بیان كنند. آنگاه با نقد و بررسی آن، تعریفی كه با بینشهای از پیش ساخته و پرداخته مؤلف، هماهنگی دارد، مطرح و ابرام می‏گردد. شیوه دیگری كه مؤلفان و عالمان، برای تفسیر تربیت در پیش گرفته‏اند این است كه تربیت را مجموعه اعمالی در نظر می‏گیرند این است كه تربیت را مجموعه اعمالی در نظر می‏گیرند و با نظر به عناصر موجود در آنها و انواع مناسبات و تعاملهای بین عناصر، تلاش می‏كنند آنها را تبیین كنند.

این رویكرد تا كنون موفق شده است كه بعضی از مناسبات و روابط بین عناصر را - كه گریزی از پذیرش آنها نیست - نشان دهد، و مهمترین مشخصه آن این است كه محتوای هیچ مكتب خاصی را همراه ندارد.

بنابراین، می‏توان تفاسیر مختلف درباره تربیت‏به دو دسته كلی تقسیم كنیم: دسته اول رویكردی است كه جهان هستی را در قالب نظم مشخص ریخته و تربیت را هماهنگ با این نظام و قالب تفسیر می‏كند. این رویكرد خود نیز به دو دیدگاه فرعی تقسیم می‏شود: رویكردی كه تربیت را با اسلوب فلسفی مطالعه می‏كند و به طور طبیعی جنبه‏های خاصی از تربیت را (مانند هدف غایی) توضیح می‏دهد. دوم رویكردی كه تربیت را به روش تجربی مطالعه می‏كند. این رویكرد، رشد ذهنی، جسمی، عاطفی و اجتماعی دانش‏آموز و نیز نهاد مدرسه، رابطه جامعه و مدرسه و مسائل از این دست را به گونه‏ای عینی‏تر و ملموستر وجهه همت‏خود قرار می‏دهد و با توجه به آنها، تربیت را توصیف و تبیین می‏كند.

دسته دوم، رویكردی است كه سعی می‏كند تربیت صرف را مطالعه می‏كند. یعنی مطالعه واقعیتهای متناظر با این مفهوم آنچنانكه هست، نه آنچنانكه داوریهای ما ایجاب می‏كند شاید بهترین تعریف از این نوع را «گاستون میالاره‏» به دست داده باشد. وی با تجزیه و تحلیل سه عنصر مربی، متربی و محیط تربیتی، و نیز مناسبات و تعاملهای این سه عنصر با هم، تربیت را چنین تعریف می‏كند: «امر تربیتی عملی است كه روی یك فرد یا گروهی از افراد اعمال می‏شود، یا عملی است كه گروهی از افراد، آن را می‏پذیرند...» او پس از این توصیف ساده، خصایص یك تربیت‏خوب را چنین بیان می‏كند:

«۱ - مجموعه منسجمی فرایندهایی از سوی معلم كه از یك سو با اهداف تعیین شده و از سوی دیگر با قوانین زیست‏شناختی و روان شناختی روان - جامعه شناختی كه بر عمل شاگر حكمفرماست‏برابری كند و هماهنگ باشد;

۳ - منظومه‏ای از «برگردان عمل‏» یا «عمل مؤثر در گذشته‏» (یعنی ارزیابی به وسیعترین معنا) كه به وسیله آن بتوان مسیرها را پیوسته اصلاح كرد و معلم و شاگرد و فرایندهای تربیتی را به نحوی بیش از پیش صریح، با یكدیگر منطبق ساخت و اهداف انتخاب شده و مجموع منظومه را مورد سؤال قرار داد.

پداگوژی (علم تعلیم و تربیت; (Pedagogy در قرن نوزدهم، با پیشرفت علوم انسانی در زمینه‏های روان‏شناسی و جامعه‏شناسی، بعضی از عالمان تعلیم و تربیت درصدد برآمدند تا واقعیتها و موقعیتهای تربیتی را به شیوه علمی مطالعه كنند و برای بررسی مسائل تربیتی، طرحی نو ارائه كنند. از این رو، بین «تربیت‏» كه به عمل اطلاق می‏شود و «دانش تربیت‏» كه به مطالعه آن می‏پردازد فوق گذاشتند و سعی كردند شرایطی را كه دانش تربیت را از عمل تربیت متمایز می‏سازد، برشمارند و واقعیتها و موقعیتهای تربیتی را به شیوه تجربی مطالعه كنند. تاریخچه این كاوشها و كوششها خود بحث مفصلی می‏طلبد. آنچه در اینجا می‏توان گفت این است كه دانش تربیتی تجربی، به عنوان رشته علمی منفردی با معضلات متعددی ثبوتا و اثباتا مواجه است. فعلا مراد ما از علوم تربیتی، علمی تجربی همسنگ و همطراز با دیگر رشته‏های علمی مانند روان‏شناسی و جامعه‏شناسی، نیست; بلكه غرض ما از علوم تربیتی، مجموعه بحثهای رایجی است كه متشكل از مباحث روان‏شناسی تربیتی، جامعه‏شناسی آموزش و پرورش، و حتی تاریخ آموزش و پرورش، تاریخ آرای تربیتی، فلسفه آموزش و پرورش و تفكر درباره آینده آموزش و پرورش است. به این معنا، علوم تربیتی از جنبه‏های مختلف قابل تقسیم است:

۱ - علومی كه رو به گذشته دارند. این علوم، روشهای تربیتی، آرای تربیتی و نهاد تعلیم و تربیت را در آینه گذشته تحقیق و بررسی می‏كند (علوم تاریخی).

۲ - علومی كه به بررسی پدیدهای تربیتی «آنچنان كه هست‏» می‏پردازد. (علوم توصیفی)

۳ - علومی كه روشها و تكنیكهای برای انتقال معلومات و تغییر نگرشها نشان می‏دهد. (علوم تجویزی)

۴ - علومی كه به تفكر درباره آینده تربیت می‏پردازد. در این دسته، مسائلی از این دست مورد بررسی قرار می‏گیرند: تعیین غایات تربیتی دارای انسجام درونی و بیرونی، تجزیه و تحلیل مفاهیم، تعیین پیشفرضهای عمل مربی، تحقیق درباره امكان تربیت، بیان اصول و مبانی تربیت، پیش‏بینی شرایط آینده با توجه به معارف كنونی و با توجه به تغییرات.

با توجه به آنچه بیان شد، موضوع علوم تربیتی، واقعیتها و موقعیتهای تربیتی یعنی معلم، شاگرد، محیط و تعاملهای بین آنهاست و روش تحقیق در علوم تربیتی نیز، چند نوع پژوهش با شیوه‏های خاص هر یك می‏باشد.

صاحبنظران و عالمان تربیت عموما اهداف زیر را برای علوم تربیتی بسر می‏شمارند:

۱ - تجزیه و تحلیل دقیق عامل «مربی‏»، «متربی‏»، «محیط‏» و كشف مناسبات و تعاملهای آنها یا یكدیگر.

۲ - كشف اصول و تعیین پیشفرضها و مبانی تعلیم و تربیت و نیز تعیین غایات تربیتی.

۳ - ارائه الگوها و روشها برای هدایت و راهنمایی عمل به جریان امر تربیت.

حال با دقت در این اهداف می‏توان گفت كه، بالا بردن كیفی و كمی عمل مجریان و دست اندر كاران امر تربیت، هدف غایی علوم تربیتی است.

در باب اخلاق نیز ارائه تعاریف مشخصی از آنچه امروزه به نام اخلاق مطرح است ما را از دام بسیاری مغالطه‏ها می‏رهاند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.