جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

زیبایی شناسی


زیبایی شناسی

اورفیسم یک سبک نقاشی انتزاعی فرانسوی بود که از کوبیسم منشعب گردید, سبکی که برجستگی مهم آن, هارمونی های رنگی بود

● اورفیسم

اورفیسم یک سبک نقاشی انتزاعی فرانسوی بود که از کوبیسم منشعب گردید، سبکی که برجستگی مهم آن، هارمونی‌های رنگی بود. اصطلاح اورفیسم، ماخوذ از نام اورفه (Orphe) شاعر و موسیقیدان اساطیری یونان، نخستین بار در ۱۹۱۳ به وسیله آپولینر، شاعر نورپرداز فرانسوی، برای توصیف ویژگی‌های تخیلی و رازآمیزی به کار رفت که وی در تابلوهای غیربازنمای روبر دولونه مشاهده کرده بود. این سبک نقاشی در پی آن بود که با بهره‌گیری از تعامل رنگ و نور در یک فرم ناب انتزاعی همتایی بصری برای موسیقی پدید آورد. فرانک کوپکا (Frank Kupka) و فرنان لژه دو دیگر نقاش برجسته اورفیست به شمار می‌آیند.

● باوهاوس

باوهاوس (به آلمانی یعنی خانه ساختمان) یک مدرسه معماری و طراحی آلمانی بود که بر معماری، طراحی صنعتی و گرافیک تاثیر عظیمی بر جای گذاشت. این مدرسه را والتر گروپیوس، یک معمار آلمانی در ۱۹۱۹ در وایمار تاسیس کرد. باوهاوس که از ادغام یک آکادمی هنرهای زیبا و یک مدرسه هنرها و پیشه‌ها شکل گرفت، نظریه‌های ویلیام موریس، طراح انگلیسی قرن نوزدهم و جنبش «هنرها و پیشه‌ها» را به عنوان اصول بنیادین خود پذیرا شد، نظریه‌هایی که بر پاسخگویی هنر به نیازهای اجتماع تاکید می‌کردند و هیچ تمایزی بین هنرهای زیبا و مهارت‌های عملی قائل نبودند. می‌گفتند طراحی خوب باید بتواند هم از آزمون معیارهای زیباشناختی بگذرد و هم از معیارهای مهندسی. باوهاوس، با توجه به هدف خود، کلاس‌هایی را در زمینه صنایع دستی، چاپ، طراحی تجاری و صنعتی و نیز مجسمه‌سازی، نقاشی و معماری برقرار کرد. ویژگی سبک باوهاوس که بعدا به سبک بین‌الملل معروف شد، حذف تزئینات و نماهای پرتجمل و نیز تاکید بر هماهنگی بین کارکرد و ملاحظات هنری و فنی بود. باوهاوس در ۱۹۲۵ به مجموعه‌ای از ساختمان‌های مستطیل‌شکل بتون و شیشه در دسائو انتقال یافت که به وسیله گروپیوس، با توجه به فلسفه این مدرسه، طراحی شده بود. با وجود آنکه تاکید این مدرسه بر معماری و طراحی بود استادان اولیه آن اغلب نقاش بودند که از آن میان کاندینسکی و پل کله درخور ذکرند. در ۱۹۳۰ میس وان در روهه مدیریت باوهاوس را به عهده گرفت و آن را در ۱۹۳۲ به برلین منتقل کرد. دیدگاه‌ها و اصول این مدرسه که در ۱۹۳۳ به وسیله نازی‌ها تعطیل گردید، در سراسر جهان شناخته شد و در کشورهای زیادی مورد پذیرش قرار گرفت. بسیاری از استادان آن، بعد از تعطیلی این مدرسه در آلمان، به ایالات متحده مهاجرت کردند که از آن جمله، موهوی ـ نادی، نقاش و طراح مجار در ۱۹۳۷ باوهاوس جدید را در شیکاگو تاسیس کرد. اکثر مدارس معماری و ساختمان‌های کشورهای مختلف جهان از برنامه‌های این مدرسه تاثیر پذیرفتند و در طول چند دهه به عنوان مهم‌ترین نماد معماری مدرن به شمار می‌آمد.

● پریمیتیویسم (بدوی‌گری)

اصطلاح هنر بدوی به معانی مختلفی در تاریخ و نقد هنرها به کار رفته است. هنر بدوی، به وسیع‌ترین مفهوم آن، به هنر جوامع جدا از تمدن‌های بزرگ غربی و شرقی اطلاق می‌شود، برای مثال، هنر آمریکایی پیشا ـ کلمبیایی از جمله مصداق‌های هنر بدوی است هرچند که بخش بزرگی از آن به وسیله انسان‌های بسیار فرهیخته ساخته شده است. اصطلاح هنر بدوی همچنین زمانی در مورد نقاشی‌های ماقبل رنسانس، به خصوص نقاشی‌های ایتالیایی و هلندی نیز به کار می‌رفت ولی این کاربرد اکنون بسیار محدود شده است. اصطلاح بدوی‌گری، به مفهوم خاص در هنر مدرن، به تاثیرگذاری هنر بومیان آفریقایی، استرالیایی، آمریکایی و هنر عامه غربی بر نقاشان مدرن همچون کرشنر، پیکاسو، گوگن و ... اطلاق می‌شود.

● پاپ آرت (هنر همگانی)

پاپ آرت، یکی از جنبش‌های هنر بصری دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، اساسا در انگلستان و ایالات متحده بنیان گرفت. تصاویر و سوژه‌های پاپ آرت از فرهنگ همگانی برگرفته می‌شد. برخی از هنرمندان این شیوه از قوطی‌های نوشابه، قوطی‌های کنسرو، فکاهی‌پردازی‌های مصور، تابلوهای خیابانی و چیزهای مشابه در نقاشی‌ها، تکه‌چسبانی‌ها و مجسمه‌سازی‌های خود شبیه‌سازی می‌کردند و برخی دیگر خود آنها را به کار می‌بردند. مواد صنایع جدید مانند پلاستیک، فوم و رنگ آکریلیک اغلب مورد استفاده آنها قرار می‌گرفت. پاپ آرت که یکی از مهم‌ترین جنبش‌های هنری قرن بیستم بود، نه‌تنها بر هنرمندان پس از خود تاثیر گذاشت، بلکه به‌طور گسترده‌ای بر طرح‌های تبلیغاتی، گرافیک و مد اثرگذار بود. پاپ آرت در واقع به عنوان واکنشی در برابر اکسپرسیونیسم انتزاعی دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ پیدایش یافت.

● پست امپرسیونیسم

این اصطلاح درباره گرایش‌های مختلفی در نقاشی، به‌ویژه در فرانسه که در ادامه امپرسیونیسم یا به عنوان واکنشی در برابر آن، در فاصله زمانی حدود ۱۸۸۰ تا ۱۹۰۵ وجود داشت، به کار رفته است. این اصطلاح را نخستین‌بار راجر فرای، نقاش و منتقد انگلیسی (۱۸۶۶ - ۱۹۳۴) در عنوان نمایشگاهی به کار برد که در( ۱۹۱۰ - ۱۹۱۱ )در گالری‌های گرافتن در لندن برپا شد و فرای آن را نمایشگاه مانه و پست امپرسیونیست‌ها نامید. در این نمایشگاه عمدتا آثار سزان، گوگن و ونگوگ که سه شخصیت محوری پست امپرسیونیسم به شمار می‌آیند به نمایش گذاشته شد. پست امپرسیونیست‌ها به گونه‌های کاملا متفاوتی از یکدیگر در برابر ناتورالیسم بازتابیده در کار امپرسیونیست‌ها و تاثیرگیری‌های لحظه‌ای آنها از طبیعت واکنش نشان دادند. برای مثال سورا و نئوامپرسیونیست‌ها

بر تحلیل هرچه علمی‌تر رنگ تاکید کردند، سزان که می‌خواست «از امپرسیونیسم چیزی استوار و پایدار همچون هنر موزه‌ها بسازد» دل‌مشغول ساختار تصویری بود، گوگن از «خطای شنیع ناتورالیسم» احتراز می‌کرد تا بتواند کارکرد نمادین رنگ و خط را کشف کند و ونگوک سرچشمه و منبع الهام اصلی اکسپرسیونیسم بود.

● کلاژ (تکه چسبانی)

اسلوبی که در آن عکس‌ها، بریده روزنامه‌ها و دیگر اشیا مناسب را بر سطحی صاف، گاه بوم نقاشی می‌چسباندند و اغلب با حرکت‌های قلم در هم می‌آمیزند. کوبیست‌ها اولین گروه از هنرمندان حرفه‌ای بودند که اشیا حقیقی مانند تکه‌های روزنامه‌ها را بر تابلوهایشان چسباندند و به آنها کارکردی دوگانه (هم شی واقعی و هم عنصر تصویری) بخشیدند. فوتوریست‌ها از کلاژ برای نیات اجتماعی و ایدئولوژیک استفاده کردند و دادائیست‌ها برای غایات آنارشیستی خود از آن بهره گرفتند. سوررئالیست‌ها که در کارهایشان بر همجواری نقش‌مایه‌های نامربوط و ناهمخوان تاکید می‌کردند اسلوب تکه چسبانی را نیز به کار گرفتند.