یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
به دور از جیغ و فریاد تماشاگر
«دهلیز» نخستین تجربهکارگردانی «بهروز شعیبی» یکی دیگر از فیلمهای چندسال اخیر سینمای ایران درباره قصاص است که این بار نگاه شریف و انسانی به قصاص دارد. بهترین مزیت فیلمی مانند «دهلیز» این است که قصد ندارد با جیغ و فریاد اشک تماشاگر را دربیاورد. با اینکه موضوع و ژانر فیلم پتانسیل چنین کارهایی را دارد. فیلم «دهلیز» میکوشد از راههای دیگری مثل نشاندادن رابطه پدر و پسر خلأهای احساسی فیلم را پر و تماشاگر را درگیر کند. در اصل فیلمساز تلاش کرده پاشنه ملودرام فیلم را روی پسربچهای شیرین و برانگیختن حس ترحم نسبت به پسری که پدرش در آستانه اعدام است بچرخاند تا گریه و زاریکردن مادرش جلوی خانواده مقتول برای گرفتن رضایت!
«عطاران» که در فیلمهای اخیرش مانند «اسب حیوان نجیبی است» و «بیخود و بیجهت» از نقشهای کمدی بهصورت نصفهونیمه فاصله گرفته بود، در «دهلیز» نقش کاملا جدیای بازی کرده است و دیگر از آن بیحواسی و بیخیالیاش خبری نیست. نمیتوان گفت عطاران در اولین تجربه غیرکمدیاش باموفقیت عمل کرده است زیرا بهنظرم تنها تغییری که در نقش آفرینی او ایجاد شده است، یک اخم و بیحوصلگی سنگین روی صورتش است و هیچ تلاش دیگری نکرده. برخلاف او هانیه توسلی بازی خیلی خوبی در نقش یک مادر ایرانی ارایه کرده است. هانیه توسلی توانسته است تمام مشکلات و احساسات یک مادر که همسرش در آستانه اعدام است و باید از پسرش نگهداری کند، در نقشش بروز دهد و نقش یک زن معمولی را خیلی خوب بازی میکند. شیوای فیلم «دهلیز»، با وجود همه مشکلاتی که برای او پیش آمده است، صبورانه سعی در حفظ کانون خانواده خود دارد؛ شکیبایی تحسینبرانگیز و فداکاری دوستداشتنیای که باعث میشود عمیقا از دیدگاه تماشاگر ستایش شود.
ولی از هردو اینها بهتر بازی محمدرضا شیرخانلو است که عالی از عهده کار برآمده است و بدون احساساتگرایی و لوسشدن کار خودش را به بهترین نحو ممکن پیش میبرد. مخاطب در تمام مدت اثر در خیالات و فضای ذهنی کودکانه پسربچه سیر میکند و از این زاویه با او ماجرا را دنبال میکند به او حق میدهد با او ناراحت میشود، میخندد و نمونه خارجی این نوع بازی را البته در سطحی بالاتر داکوتا فانینگ در «من سم هستم» و بقیه نقشآفرینیهایش انجام داده است. بزرگترین مشکل فیلم «دهلیز» کممایگی داستان اصلی آن است.
این داستان تکخطی پتانسیل کش دادهشدن به مدت ۹۰دقیقه را ندارد و حوصله تماشاگر را سرمیبرد. فیلم میتوانست با اضافهکردن چندین داستان فرعی از کسالتبارشدن فیلم بکاهد. معمولا در فیلمهایی اینچنینی که فیلم داستان تکخطی را روایت میکند، فیلمساز سعی میکند ملودرام را با کار روی شخصیتهای فیلم انجام دهد و از جزء بهکل برسد. ولی فیلم نتوانسته، نه اینکه نخواسته است همچین کاری انجام دهد. فیلم بهقدری در انجام این کار دستوپا میزند که قصه نتوانسته بهخوبی گسترش پیدا کند و حوصله تماشاگر را در بعضی از سکانسهابهکلی سر میبرد! همچنین «دهلیز» متاسفانه هیچگاه از زاویه دید مقتول و خانوادهاش نگاه نمیکند. مادر و خواهر مقتول و لجاجتش در فیلم در حد یک سایه باقی میمانند. اگر داستان بهروایت زندگی خانواده مقتول و صاحب دَم بپردازد و کشمکشهای درونی صاحب دَم را بر سر دوراهی عفو یا قصاص نمایش دهد، از سویی با سوژه جدیدتری روبهرو میشد و از طرفی خلاهای فیلم را تا حدودی پر میکرد. علت قتل هم که گویی بهدلیل دعوا برای پارککردن ماشین است و فقط اشاره کوتاهی در فیلم به آن میشود.
در فیلم به اسباببازیهای کودک هم میپردازد. حتی اسب چوبیای که پدرش به او میدهد برخلاف پیشنهاد مادرش که میگوید «رخش» است، ولی پسربچه میگوید «اسب زورو قویتره.» آنجا هم که امیرعلی میخواهد پُز پدرش را به یونس بدهد که میگوید: «البته بابای من (غیر از این اسب) چیزای دیگه هم بلده؛ سفینه بنتن، سفینه مرد عنکبوتی و... » مادر نیز برای خوشحالکردن امیرعلی بهجای کوکو (نماد غذای ایرانی)، به او وعده ماکارونی و پیتزا (غذاهای فرنگی) میدهد. اینجور تحقیرکردن نمادهای ایرانی و ارزشدادن به نمادهای غربی در فیلم از دیگر سوالاتی است که در فیلم هیچ پاسخی برای آن داده نمیشود و جای سوال برای بیننده باقی میگذارد.
فیلم متاسفانه مانند سایر فیلمهایی درباره قصاص با مشکل حقوقی روبهرو است. در فیلم بهزاد مرتکب قتل غیرعمد شده است (چون او در فیلم معلم و فردی آبرودار است پس حتما با چاقو و... به مقتول حملهور نشده است و آنطور که از فحوای کلام برمیآید، قتل میتواند غیرعمد باشد! ) مسلما مجازات قتل غیرعمد پرداخت دیه و حبس با نظر قاضی دادگاه است ولی در فیلم مدام بر قصاص تاکید میکنند! ضمن اینکه وقتی کسی قتل عمد مرتکب شده و قرار است قصاص شود، آیا مرخصیدادن به چنین فردی عملی مطابق با قانون است و در جامعه اتفاق میافتد؟
بااینحال، فیلم «دهلیز» نشاندهنده معضلی بهنام خشنونت پنهان در زیر پوست جامعه امروز ایران است که وقتی اتفاق میافتد، انتظار بخشش در پیامد آن، راهی طولانی در پیش دارد.
پایانبندی فیلم با نقش کودک منطقی است، اما با این چیدمان، نتوانسته است فضای حسی تاثیرگذاری را ایجاد کند. از شخصیتها هیچگونه کنشی را در اینجا نمیبینیم، انگار همهچیز بهصورت تصنعی چیده شده تا کودک بیاید آن حرفها را بزند و بعد برود پی کارش.
مفهوم دهلیز نیز در دیالوگی میان امیرعلی و پدرش گنجانده شده است. امیرعلی از تاریکی میترسد. پدر هم در کودکی از تاریکی میترسیده. پدر برای امیرعلی تعریف میکند که خانه پدریاش که یک خانه قدیمی بوده، راهروی تاریکی داشت که درِ ورودی را به حیاط وصل میکرده است و به آن «دهلیز» میگفتند. پدر در کودکی همیشه هنگام عبور از دهلیز چشمانش را میبسته و تمام طول دهلیز را میدویده است. دهلیز مفهومی است که در زندگی همه ما وجود دارد. هرچند بهروز به خاطر صداقت کودکش توانست از این دهلیز عبور کند و اعدام نشود. ولی فیلم نمیتواند از این دهلیز عبور کند. هرچند بارقهای از نور در فیلم دیده میشود ولی راه زیادی باقی مانده است که فیلم «دهلیز» بتواند از دهلیزی که برای خودش ساخته است، عبور کند!
موحد منتقم
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس مجلس شورای اسلامی ایران حجاب شورای نگهبان دولت سیزدهم دولت جمهوری اسلامی ایران جنگ رئیسی گشت ارشاد رئیس جمهور
هواشناسی تهران تصادف پلیس شهرداری تهران دستگیری سیل قتل وزارت بهداشت کنکور سلامت سازمان هواشناسی
قیمت دلار مالیات قیمت خودرو خودرو بانک مرکزی دلار بازار خودرو قیمت طلا سایپا مسکن ارز ایران خودرو
زنان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محمدرضا گلزار سریال سینمای ایران تلویزیون سینما سریال پایتخت موسیقی فیلم ترانه علیدوستی قرآن کریم
کنکور ۱۴۰۳ خورشید
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال بازی سپاهان جام حذفی آلومینیوم اراک تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا
تبلیغات اپل ایرانسل فناوری سامسونگ ناسا آیفون بنیاد ملی نخبگان ربات
سرطان خواب بارداری دندانپزشکی مالاریا