جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چقدر خاطره جاری است


چقدر خاطره جاری است

بررسی مجموعه شعر «تو سیب و گندم تو خود حوا» سروده محمد مرادی

«تو سیب و گندم...» از دیگر انتشارات مرکز آفرینش های ادبی است که توسط محمد مرادی سروده شده و چاپ اول آن در شمارگان ۲۵۰۰ نسخه، در قطع رقعی و با قیمت ۴۵۰۰ تومان روانه بازار کتاب گردیده است.

مرادی در این دفتر در قالب های مختلف غزل، قصیده، رباعی و دوبیتی طبع آزمایی نموده است و بحر طویل نیز محملی برای سروده های این شاعر بوده است. مضامین و آموزه های آیینی، پایداری، عامیانه و عارفانه در اشعار این دفتر حضوری چشم گیر دارند. اما در این میان یکی از ویژگی های برجسته شعر مرادی تلفیق و ترکیب مضامین عاشقانه و عارفانه یا اجتماعی و آیینی با طنز و تراژدی است. در سروده های این دفتر شاهد نگاه عمیق و معنابخشی شاعر به انسان و زندگی انسان امروزی هستیم. ویژگی برجسته این نگاه شاعرانه، جامع بودن و آکنده بودن آن با آلام و دردها و رنج های انسان امروزی است که گاه با رویاها و آرزوهای او ترکیب شده است. از سویی دیگر شاعر علاوه بر نگاه ماورائی و عارفانه به انسان و ارتباط او با خالق هستی و پرداختن ادبی به این مسئله، نگاهی عامیانه و اجتماعی که گاه مایه های طنز و تراژدی نیز به خود می گیرد، به انسان، زندگی و اجتماع دارد که این حاکی از آگاهی، بینش و نگاه عمیق و شاعرانه وی است که در سروده های: «چای»، «خاطره»، «قطار» و «کوچ» نمودی آشکار یافته است.

مردای در سروده های روایی خویش به لحظه هایی از زندگی روزمره که با خاطرات تلخ و شیرین عجین شده است، می پردازد، این سروده ها برخوردار از تجربیات عینی و ملموس زندگی است که شرح و توصیف های ادبی شاعر نقاط تاریک و روشن آن را به نمایش می گذارد. از طرفی شاعر با عنایت به ریشه های عاطفی و آهنگین سخن، از شاخ و برگ دادن صوری به کلام هم غافل نبوده، و از ابزارهای بیانی و تصویری لازم برای روشن سازی بیان خویش استفاده نموده است. وی در سروده «آلبوم» که نوعی پیوند نیز میان دیروز و امروز ایجاد نموده است، جوهره کلام و هنر خویش را به خوبی نمایان ساخته است:

چقدر خاطره جاری است در حوالی تان

گذشته ها که چه سبز است جای خالی تان

هنوز هم ای گل دسته های مسجد دور

دلم خوش است به بانگ خوش بلالی تان

...

سلام مادرهایی که بوی سبزی و نان

هنوز می وزد از سمت بی حوالی تان

...

درود پنجره هایی که می توانم دید

هنوز دنیا را از پس زلالی تان

....

کجا رها شد ای بچه های بازیگوش

حیاط و شیطنت عمر نو نهالی تان؟

...

کجا رها شد ای خانه های پر مهمان

نشاط و جنبش پیوسته اهالی تان؟

اتل متل ها، شش خانه ها کجا رفتید؟

چه شد هیاهو و شور فراغ بالی تان؟

...

دوشنبه ها رها بی خیال برگردید

که دلخوشیم به خوش بودن خیالی تان

سه شنبه ها صف شیر و شور تازه شوید

که راضی ام به همان حس لاابالی تان

ولی نه این منم و سی بهار درد و دریغ

اتاق و آلبوم و... شعر و... جای خالی تان

نگاه فلسفی شاعر به انسان، هستی و خالق هستی و توجه او به مسئله وحدت و کثرت یکی از ابعاد رویکرد ادبی وی را تشکیل می دهد. در این رویکرد خاص ادبی توجه شاعر از پس تمام قیل و قال ها، معطوف به مسئله اصلی، بنیادین و درونی هر انسان یعنی ارتباط او با خالق هستی و سرچشمه آفرینش می شود و صفحه دل را رو به سوی انوار الهی می گشاید و نغمه ای عارفانه با معبود و معشوق الهی سر می دهد:

من: تو

در من مگر تو منعکسی چندی ست که دشمن اند آینه ها باتو

این لاشریک کیست که الا من؟ این لااله کیست که الا تو؟

زل می زنیم خیره به سمت هم، از پشت پرده ای هیجان انگیز

هر عصر در نقاب تقاضا: من، هر صبح در حجاب تماشا: تو

...

دنبال ردپای تو می گشتم، یک عمر در تلاقی مذهب ها

در کفر، در یهود و در اسلام، در اشک، در دعا و مناجات و...

...

عمری است یک تفاوت نامفهوم بین من و تو جنگ به پا کرده است

تو اعتماد می کنی اما من... من اشتباه می کنم اما تو...

از آن جایی که یکی از ویژگی های هر هنرمند آگاه و توانا، تسلط و آگاهی او بر حقایق و مسایل موجود در جامعه وی است انعکاس این مسایل نیز در قالب آثار هنری، از رسالت های هر هنرمند متعهدی است که این شاعر نیز از این اصل مهم غافل نمانده است و رسالت هنری خویش را به خوبی ایفا نموده است.

گاه این نگاه شاعرانه شاعر به وسعت دریا می شود و طوفان و بندر و پدر و دریا را در ساحل چشمان خویش به نظاره می نشیند و خود در مسیر حادثه ها سوار بر قایق خیال شده و تلخ و شیرین زندگی دریایی مردان دریا را به تصویر می کشاند:

خواب

عمری است از عشیره هم هستند، توفان و بندر و پدر و دریا

مردان ما همیشه همین طورند پهلو به پهلوی خطر و دریا

مردان ما به وسعت یک تاریخ، جغرافیای درد زمین هستند

رودند و در مسیر جاری از اوج قله تا کمر و... دریا

...

هر صبح شال حادثه می پوشند با تور می روند به جایی دور

ول می کنند خاطره هاشان را در موج موج دردسر و دریا

...

بابا که رفت دریا ساکت بود آن قدر لنج رفت که کوچک شد

کم کم شبیه نقطه ریزی شد از دور عرشه و پدر و دریا

...

بابا که رفت دریا ساکت بود تا چند لحظه بعد خروشان شد

نزدیک های عصر لب ساحل مادر دلش شکست و توفان شد

یک تور پاره پاره در این خانه هر عصر خواب دلهره می بیند

بیدار شو: چه خواب بدی، یک لنج از دور دست موج نمایان شد

یکی دیگر از مضامین اصلی این دفتر را آموزه ها و معانی دینی و مذهبی تشکیل می دهند. چنانچه شاعر با بیانی روشن، دلنشین و تازه از زوایای مختلف به زندگی، امامت، شهادت و ارادت قلبی خویش به ائمه معصوم(ع) پرداخته است. در این سروده ها شاعر با اشراف بر زندگی، آثار و دوران تاریخی این معصومین، ارزش ادبی سروده خویش را دوچندان نموده است و صورتی کاربردی به آن بخشیده است که سروده «سوره سوره شکوفه» شاهد مثالی بر این ادعاست:

روزگاری شراب های جهان مست چشمان عاشقت بودند

رودهای زلال دشت به دشت سالکان مناطقت بودند

نام تو را ز هشتمین خنده ششمین ماهتاب تابنده

روح نورانی ای که مغرب ها سایه بوس مشارقت بودند

...

ناکثینی که عهد کین بستند ناکسانی که مارقت بودند

پیش رو یا امام می گفتند پست سر با تو تیغ و خون بودند

...

تو همان نجم ثابتی که هنوز شب تاریک مست هیبت توست

جبل الطارقی که طوفانی ها، خیره در برق طارقت بودند

نه فقط حنبل از تو فقه آموخت از صحیح، از ابو حنیفه بپرس

سال ها شافعی و مالک هم جزوه خوان حقایقت بودند.

فهیمه بافنده