جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نقاشی جنگ و عاطفه


نقاشی جنگ و عاطفه

بعد از انقلاب, تعدادی از جوانهائی که در انقلاب شعار میدادند و تظاهرات میکردند, نقاش هم بودند آنها سعی کردند طی انقلاب و جنگ به رسالت خود عمل کنند

بعد از انقلاب، تعدادی از جوانهائی که در انقلاب شعار میدادند و تظاهرات میکردند، نقاش هم بودند. آنها سعی کردند طی انقلاب و جنگ به رسالت خود عمل کنند و به عبارتی، حرفها و شعارها و ایده‌آلهای مردم را به تصویر بکشند.

در طول تاریخ نیز طی انقلابهای مختلف، نقاشان متعهدی پا به پای مردم در تظاهرات و انقلاب شرکت داشته‌اند که بنوعی قصد داشته‌اند از هنرشان برای برداشتن قدمی در این مسیر استفاده کنند.

همزمان با شروع جنگ، مسئولیت نقاشها هم برای به تصویر کشاندن حماسه‌های پی‌درپی بیشتر شد و در شرایطی که جنگ و انقلاب عواطف و احساسات را به دنبال خود میکشد، هنرمندان نیز به‌عنوان افرادی متعهد و با احساس درگیر این فضا شدند.

میتوان گفت که دور شدن هنرمندان از جریانهای نقاشی مفهومی یا انقلاب یا نقاشی جنگ، تقریباً از زمانی آغاز شد که جنگ تمام شده بود.

عبدالحمید قدیریان ـ طراح و نقاش معاصر ـ درباره دور شدن هنرمندان از هنر انقلاب میگوید: آنها به خاطر عواطف اجتماعی یا انگیزه‌های درونی شخصی و نه تعقلی ایدئولوژیک با پشتوانه معنوی و خدائی، کار می‌کرده‌اند. به همین سبب وقتی استواری کار بر اساس فرد یا جامعه باشد، زمانی که فرد و جامعه از هم جدا میشوند تفکر نیز جابجا میشود؛ اما وقتی پایه تفکر و هنر بر مبنای یک ایده‌آل خیلی برتر شکل گیرد، طبیعتاً همیشه مستحکم و بادوام خواهد بود.

جمشید حقیقت‌شناس ـ ؟؟؟ ـ نیز درباره نقاشی قبل و بعد از انقلاب میگوید: نقاشان قبل از انقلاب با گرایش به جهانی شدن و با این گمان که صورتی از هنر جهان را شروع کرده‌اند و اساتید زیادی در این زمینه‌ها کار کرده‌اند، در زمینه نقاشی و مجسمه‌سازی گرایش قالب و ملاک و میزان را آثاری میدانستند که در هنر جهان غرب تثبیت شده بود.

ما با تقلید از آنها به‌طور مشخص کپی‌برداری میکردیم و به بازآفرینی همان آثار به وسیله خودمان میپرداختیم. بعد از انقلاب قرار شد تصمیم گرفته شود که چه میزان از آثار تولیدی آنها را متعلق به خود بدانیم. در تمام کشورهای توسعه‌نیافته مثل هند، پاکستان و مانند اینها هم این پرسش مطرح بود که چه میزان از نقاشی غالب در جهان می‌تواند متعلق به آنها باشد؟ پیشزمینه مدرنیزم در ایران کمک کرد که به استانداردی در این زمینه برسند و از طریق آن توانستند به مسائل عمومی دست پیدا کنند.

در ایران هم‌چنین اتفاقی افتاد و یکی از اتفاقات اساسی در ایران این بود که هنرمندانی به عرصه آمدند که به یک صورت تازه و زاده همین مکان و فرهنگ رسیدند.

وی ادامه میدهد: نقاشان انقلابی کسانی‌اند که مسائل خود را در شرایط آن زمان مطرح کردند. بعد از انقلاب نیز یک پرسش اساسی درباره ماهیت هنر عنوان شد که نقاشان بعد از انقلاب تلاشی کمتر کرده بودند تا به این موضوع برسند. فرهنگ موضوعی است که زمان میبرد و چنان نیست که به محض انقلاب، نقاشی انقلاب نیز به وجود بیاید. انقلاب در نقاشی اثر میگذارد و بعد هنر انقلاب زاده میشود. مثل هنر اسلامی که تاریخ و تمدنهای مختلفی در آن اثر گذاشتند و بعدها به وجود آمد. امری بسیار پیچیده است مسئول واحد تجسمی فرهنگسرای هنر درباره مستقل بودن نقاشان انقلاب میگوید:

این نقاشان، مستقل نیستند. آنها سریعتر از بقیه به تغییر و تحول در آثارشان پرداختند. برای بهتر انتقال دادنِ فرهنگ انقلاب باید درباره جزئیات و بسترهای مختلف و تمهائی نیز فکر شود که قابلیت این فرهنگ را دارند. رسیدن به این موضوع زمان میبرد، مثلاً کسانی در فیلمهای سینمائی خود آثار اسلامی را میآفرینند؛ نمیتوان فیلمهای آنها را سینمای اسلامی دانست چون یک صورت و قالب نیست که در آن ریخته شود تا بعد، بتوانیم انتقالش دهیم.

نقاشان انقلابی متوجه شدند که باید مسائل مختلفی را با دقت بیشتری در آثارشان بیاورند. از هنر اسلامی از قبل، صورتی برای ما به امانت گذاشته شده که از یک معنی نشأت گرفته است. این معنی بسته به شرایط کنونی باید تغییر کند. صورت تازه‌ای لازم است که بازتاب معنایی داشته باشد. نمیشود صرفاً گفت که از قبل هنر اسلامی بوده و حالا هم باشد. معنا و ماهیت و تفکرش همان است اما مسائل موجود در آن باید انتقال پیدا کند.

مثل این‌که هنر قبل در هر دوره دوباره بازآفرینی شوند البته نه مثل قبل.

هنر بعد از انقلاب هم‌چون گرایش دینی دارد این نکته واقعاً باید در آن جاری شود.

وگرنه همه ترجیح میدهند که پوسته جدید را رها کنند و همان هنر قبل را ادامه دهند.

وی در مورد تأثیرگذاری نقاشان انقلابی بر مخاطبان میگوید که نقاشان انقلابی در دوره خودشان نقاشانی اثرگذار بودند و فرهنگ خاصی به وجود آوردند.

او میافزاید: شاید کاربریهائی که در آن موقع داشتند، حالا تغییر کرده است. آدمها نیز تغییر کرده‌اند و کسانی آمده‌اند که به مسائل بهتر فکر میکنند، تعدادی از نقاشان انقلاب جای خود را به نقاشان انقلابی دیگری داده‌اند و این تغییری است که به‌طور طبیعی اتفاق میافتد.

تعریف رجال گذشته ما از هنر اسلامی تعریف دیرینه بود. آنها سعی کردند به تبلیغ و توسعه آن چیزی بپردازند که باورشان بوده است. بعد از گذشت چند سال متوجه شدند که آن پوسته کافی نیست و باید بازبینی شود. فکر میکنم که درک این موضوع به پیشبرد و امکان ایجاد اتفاقی کمک میکند که همه ما منتظرش هستیم.

ذات هنر از مفهوم و معنا تشکیل میشود و معناست که باعث اعتلا یا عدم اعتلای هنری میشود برای رسیدن این تعالی باید وسائل و ابزاری فراهم شود تا آن اتفاق بیفتد. مفهوم، درواقع، بعد از انقلاب به وجود آمده است و همه در حال انتقال آنند. اکنون هنرمندان تلاشی بسیار میکنند معنائی را انتقال دهند که به دست آورده‌اند.

نقاشان انقلابی در دوره خودشان نقاشانی اثرگذار بودند و فرهنگ خاصی به وجود آوردند، شاید کاربریهائی که در آن موقع داشتند، حالا تغییر کرده است.

سحر طاعتی