یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
وقتی اسراییل سودان را تقسیم می کند
در حالی که نتایج نهایی همه پرسی هفت روزه سودان تا چندی بعد اعلان خواهد شد، نقش صهیونیست ها در فرایند تجزیه این کشور و به وجود آوردن پایگاهی به مثابه مستعمره ای نوین در قاره سیاه برای تامین و حفاظت از منافع این رژیم، قابل تامل است.
برگزاری رفراندوم جدایی سرزمین های جنوبی سودان، تحولی مهم در منطقه شاخ آفریقا است که در میان متغیرهای داخلی، منطقه ای و بین المللی دخیل در آن، نقش واشنگتن و تل آویو پر رنگ ترین و موثرترین متغیر به شمار می رود. برنامه ریزی بلند مدت رژیم صهیونیستی در برهم زدن ترتیبات جغرافیای سیاسی قاره سیاه به نفع این رژیم به واسطه منافع چند سویه و متعددی است که زنده شدن استعمار در آفریقا را تداعی می کند.
● صهیونیزم در آفریقا از آغاز تا اکنون
در روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای آفریقایی نقاط عطف متعددی وجود دارد. در سال ۱۳۵۲ ه.ش که جنگ های چهارگانه اعراب و اسراییل به پایان رسید، بیشتر کشورهای آفریقایی به روابط دیپلماتیک خود با تل آویو پایان دادند و سیر رو به رشد نفوذ رژیم صهیونیستی در آفریقا که از دهه شصت میلادی آغاز شده بود، به پایان رسید. در چارچوب دکترین تماس و تعامل با کشورهای پیرامونی دشمنان، رژیم صهیونیستی در دهه هشتاد میلادی تلاش کرد تا تعاملات خود را به سطح حضور پیشین در آفریقا برساند اما تا زمان امضای معاهده صلح «اسلو» (در سال ۱۳۷۲ ه.ش) و برقراری صلح با کشورهایی مانند مصر و اردن نتوانست به اهداف خود دست یابد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و افزایش حوزه سیطره آمریکا در جهان نیز باعث شد تا برخی از دولت های آفریقایی به واسطه نقش تل آویو در دستگاه سیاستگذاری کاخ سفید برای نزدیک شدن به واشنگتن به استفاده از کانال رژیم صهیونیستی گرایش یابند. از سوی دیگر تمایل صهیونیست ها به تجدید نفوذ پیشین خود در قاره سیاه نیز باعث شد تا در پایان دهه نود میلادی شمار دولت های مرتبط با تل آویو به چهل دولت افرایش یابد.
با وجود فراز و فرود های فراوان در تعاملات کشورهای آفریقایی با رژیم صهیونیستی، پای صهیونیزم جهانی هرگز از این قاره بریده نشد. از همان ابتدای شکل گیری صهیونیزم کشورهای اوگاندا و کنیا سرزمین هایی بودند که در نگاه رهبران یهودیت انحرافی، مقاصدی مهم برای تاسیس رژیم صهیونیستی به شمار می رفتند.
بر خلاف موضع گیری ها و رفتارهای دوگانه رهبران یهودی صهیونیست با نظام نژادپرست آفریقای جنوبی، اتحاد صهیونیزم و آپارتاید نفوذ شدید یهودیت انحرافی در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی-فرهنگی جنوبی ترین کشور آفریقا را به دنبال داشت.
از همان ابتدای تشکیل رژیم صهیونیستی، تعداد بی شماری از موسسات و نهادهای نظامی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و بنیادهای دینی در راستای منافع این رژیم در جنوب آفریقا شروع به فعالیت کردند. گستره و نفوذ این فعالیت ها تا بدان جا پیش رفت که در جنگ های اعراب و اسراییل، زبده ترین و کارآمدترین سربازان یهودی از جنوب آفریقا به میدان های جنگ اعزام می شدند. میزان و نحوه فعالیت های صهیونیستی در جنوب آفریقا مشخص می کرد که رژیم اشغالگر قدس دارای برنامه های بلندمدت و با گستره وسیعتری در آفریقا است. پس از آن نواحی گسترده ای مانند شرق آفریقا و حوزه رود نیل و مناطق غربی قاره سیاه به ویژه کمربند اسلامی غرب آفریقا به عرصه فعالیت های صهیونیست ها تبدیل شد. به جز ملاحظات مربوط به جغرافیای سیاسی و راهبردی، متغیرهای اقتصادی نیز توجیه کننده رخنه رژیم صهیونیستی در آفریقا است. آفریقا با منابع زیرزمینی غنی و ثروت های طبیعی اهمیت خاصی برای این رژیم دارد، همچنان که یک بازار بسیار مهم برای کالاهای این کشور به شمار می رود. رژیم صهیونیستی در پایان دوره استعمار در آفریقا برای برقراری روابط با جریان ها و نخبگان سیاسی این قاره وارد عمل شد تا بتواند خلا وجود استعمارگران را در جهت منافع خود پرکند.
و اما در زمینه دیپلماسی عمومی اشغالگران قدس در جامعه بین الملل، اتکا به آرای کشورهای پرشمار قاره سیاه در مجامع جهانی مانند سازمان ملل متحد در رویارویی با دشمنان عربی-اسلامی مورد توجه اسراییل بوده است. از این رو کانال آفریقا برای صهیونیست ها به عنوان یکی از مهمترین معابر برای گذار از انزوا و انحصار مطرح بوده است.
● اشغالگران قدس و رسوخ به شرق آفریقا
در زمینه نقش آفرینی رژیم اشغالگر قدس در منطقه استراتژیک شرق آفریقا گفتنی است که در عرصه دیپلماتیک اولین بار و پس از اقدام اتیوپی نسبت به شناسایی اسراییل، پای صهیونیزم به شرق قاره سیاه باز شد. موقعیت فوق راهبردی دریای سرخ در جهان عرب و شاخ آفریقا که اصلی ترین مسیر انتقال نفت خاورمیانه به غرب و تنها معبر شمالی میان اقیانوس هند و مدیترانه است، از ابتدای تشکیل رژیم صهیونیستی مورد توجه رهبران این رژیم بوده است. آنچه بر اهمیت این دریا می افزاید وجود کانال سوئز در شمال و تنگه باب المندب در جنوب آن است و سیطره بر این مناطق به معنای کنترل کشتیرانی و ارتباطات دریایی تجاری و نظامی است. وجود جزایر متعدد و پرشمار در سواحل آفریقایی دریای سرخ (نزدیک به ۳۸۰ جزیره) امکان بهره برداری به صورت پایانه ها و پایگاه های اقتصادی و نیز نظامی را فراهم می آورد. برای تل آویو تبدیل دریای سرخ به یک آبراه عربی-ضد اسراییلی به معنای انحصار و انزوای بیشتر سرزمینی رژیم صهیونیستی است، در صورتی که اتصال این رژیم از طریق «بندر عقبه» به دریای سرخ به معنای گشایش راه تنفس در میان دشمنان عربی-اسلامی است.
تسلط بر دریای سرخ تنها دلیل ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک حضور رژیم صهیونیستی در شرق آفریقا نیست. رودخانه نیل به عنوان شریان حیاتی شاخ آفریقا، منشای بسیاری از تحولات مربوط به این منطقه است. حضور ۱۰ کشور آفریقایی در دو سوی نیل و تاثیرات اقتصادی-سیاسی این رود در شرق قاره موجب شده تا تل آویو به لحاظ سیاسی در فشردن گلوگاه آبی مصر و سودان و فشار بر این کشورها اهمیت ویژه ای برای این رود و حوزه آبی آن قایل باشد و در برنامه های اقتصادی مانند آبیاری زمین های کشاورزی و پروژه های صنعتی صهیونیست ها، نیل جایگاه ویژه ای یابد.
در راستای بیشینه سازی منافع تل آویو در شرق آفریقا، دولت های این منطقه به مقاصدی مهم در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی بدل گشتند. در این راستا اوگاندا، کنیا و به خصوص اتیوپی به عرصه فعالیت ماموران و نهادهای صهیونیست تبدیل شدند. ایجاد شبکه های اطلاعاتی، اجرای طرح های صنعتی و کشاورزی و به وجود آوردن پایگاه های نظامی در قلمرو این کشورها در کنار جلب برخی حمایت های سیاسی و دیپلماتیک از سوی دولت های شرق آفریقا، این منطقه را به یکی از جولانگاه های رژیم صهیونیستی تبدیل کرد. در این میان کشورهای مصر و سودان به عنوان تهدید کنندگان منافع و دشمنان راهبردی این رژیم شناخته می شوند. با وجود انعقاد قرارداد صلح بین مصر و رژیم اشغالگر قدس در سال ۱۳۵۸ ه.ش، قانون اساسی مصر همچنان این رژیم را به عنوان دشمن اصلی مردم و کشور معرفی می کند و تعارضات و اختلافات راهبردی اساسی قاهره-تل آویو همچنان باقی مانده است.
از سوی دیگر سودان بزرگترین کشور عربی آفریقا در زمره دشمنان رژیم صهیونیستی قرار داشته و دارد. خارطوم سال ها است که به صورت علنی و عملی بر دشمنی و مخالفت خود با این رژیم تاکید دارد و حتی گاهی میزبان اجلاس نمایندگان گروه های مقاومت ضد صهیونیستی بوده است. اگرچه این موضوعات در نقش آفرینی آشکار تل آویو در روند تجزیه سودان بی تاثیر نبوده است اما اهداف، دلایل و نحوه دخالت رژیم صهیونیستی در فرایندهای کنونی این کشور بسیار پیچیده تر از اختلافات ایدئولوژیک و راهبردی است.
● رژیم صهیونیستی و تجزیه سودان
باید گفت که مداخله رژیم صهیونیستی در امور سودان برای همگان محرز و آشکار است. «آوی دیختر» وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونیستی به طور علنی بر دخالت های رژیم متبوعش در امور داخلی سودان صحه می گذارد. به نوشته روزنامه «القدس العربی» چاپ لندن از اظهارات دیختر، وی سودان را سرزمین وسیع و غنی از نظر طبیعی می داند که اگر در این کشور جنگ داخلی به راه نیفتد مانند عربستان، مصر و عراق به بازیگری مطرح در منطقه تبدیل خواهد شد. به گفته این مقام صهیونیستی به جز جنوب، غرب سودان نیز در جریان بحران «دارفور» از صحنه های مهم فعالیت ماموران و نهاد های صهیونیستی بوده است.
در سال های گذشته درگیر کردن همسایگان سودان با این کشور، تحریک شورشیان شرق، غرب و جنوب، متهم کردن رهبران سودان به نسل کشی در مناطقی چون دارفور و تحریم های اقتصادی از مهمترین ابزارهای آمریکایی-صهیونیستی بر علیه دولت سودان بوده است.
طرح تجزیه سودان، از جمله طرح های ژئواستراتژیک ریشه دار استعمارگر پیشین این کشور یعنی انگلیس به شمار می آید. استعمار پیر انگلیس از سال ۱۹۵۶ میلادی(۱۳۳۵ ه.ش) و به فاصله کوتاهی از استقلال سودان به دلیل وجود منابع گسترده نفتی در جنوب این کشور به دنبال انفصال مناطق جنوبی از سرزمین اصلی سودان بوده است. حضور مداوم جاسوسان و ماموران انگلیسی در جنوب که حتی در قالب هیات های تبلیغی - مذهبی صورت می گرفت نشان از طرح بلند مدت این کشور برای تجزیه سودان داشت و به نظر می رسد با اهدافی مضاعف، اکنون رژیم صهیونیستی راه استعمارگر پیر را ادامه می دهد.
در سال ۱۳۵۲ ه.ش که سودان در کنار ارتش مصر وارد جنگ با این رژیم شد تل آویو رابطه خود را با شورشان سودانی آغاز کرد و تجهیزات نظامی و امکانات مالی هنگفتی را در اختیار مخالفان دولت مرکزی به خصوص شورشیان جنوب سودان قرار داد. در این زمان تعداد زیادی از مستشاران نظامی صهیونیست نیز راهی مناطق جنوبی سودان شدند تا شبه نظامیان موسوم به جنبش مقاومت جنوب را آموزش دهند.
ضعف سیاسی و ساختاری حکومت های مرکزی که از کودتاهای نظامی پی در پی در سودان سرچشمه می گیرد در کنار وجود حکومت های قبیله ای و محلی و ناکامی دولت در ارایه خدمات به واسطه جنگ های طولانی و از همه مهمتر تفاوت های نژادی، زبانی و مذهبی، جنوب سودان را از شمال این کشور جدا می ساخت اما فعالیت گسترده گروه شبه نظامی موسوم به ارتش آزادیبخش سودان به رهبری «جان گارانگ» در کنار دیگر گروه های معارض نیز سال ها سودان را درگیر جنگ های داخلی کرد. تاجایی که از رهگذر این جنگ ها دو میلیون نفر کشته و دو میلیون نفر نیز بی خانمان شدند.
با افزایش استعداد نظامی شورشیان جنوب به ۱۳۰ هزار نفر که با کمک های مالی و نظامی غرب به خصوص رژیم صهیونیستی مجهز شده بودند، زمینه های بین المللی تجزیه سودان مهیا شد تا در سال ۱۳۸۳ ه.ش «عمر البشیر» رییس جمهور سودان در توافقی موسوم به «نواشا» با «سیلواکر میاردیت» رهبر حکومت خودخوانده سودان جنوبی به برگزاری همه پرسی برای انفصال جنوب سودان رضایت دهد.
به ثمر رسیدن یکی از زمانبرترین برنامه های غرب و رژیم صهیونیستی در مورد یکی از کشورهای اسلامی در هنگام رای گیری هفت روزه برای رفراندوم انفصال سودان جنوبی به قدری اهمیت داشت که رسانه های غربی و صهیونیستی تبلیغات فراوانی را در این زمینه به راه انداختند. در کنار صدها رسانه غربی و صهیونیستی ، حتی ابربنگاه تبلیغاتی-رسانه ای مانند هالیوود با استفاده از برخی ستارگان و چهره های سرشناس خود، دیپلماسی هالیوودی آمریکا را به راه انداخت تا در راستای اهداف صهیونیزم به نقش آفرینی بپردازد. جنگ نرم دامنه دار غرب به سرکردگی صهیونیزم، کمک های هنگفت مالی و نظامی و فعالیت های وسیع دیپلماتیک و تا حدی شرایط داخلی سودان از جمله متغیرهایی بود که سرنوشتی جدید را برای این کشور رقم زد، اما در این میان منافع تل آویو را می توان عاملی اصلی در تحولات اخیر سودان به شمار آورد.
● منافع و اهداف تل آویو در سودان
به صورت اعم می توان گفت که غرب همواره از گسترش اسلام ( به ویژه اسلام سیاسی) در آفریقا احساس خطر کرده و تبدیل کشور-ملت هایی مانند سودان به بازیگری مهم در عرصه منطقه ای با منافع غرب در تضاد بوده است. میزان منابع نفت و گاز و موقعیت جغرافیای طبیعی، سیاسی و استراتژیک سودان چنان است که تنها جنگ های مداوم داخلی، ناامنی و بی ثباتی مانع از تبدیل این کشور به قدرتی منطقه ای شده است.
جدا از حساسیت های عربی اسلامی کشور-ملت سودان برای تل آویو، تلاش اشغالگران قدس برای تجزیه این کشور دارای منشایی فرا راهبردی است. طرح قلمرو از «نیل تا فرات» که جایگاهی نمادین و آرمانی در انگاره های صهیونیستی دارد با تجزیه سودان یک گام به واقعیت نزدیک تر خواهد شد. علاوه بر این، تجربه نشان داده که رژیم صهیونیستی همواره از ابزار تجزیه طلبی برای رسیدن به اهداف خود در کشورهای رقیب یا معارض استفاده می کند. به عنوان مثال حمایت از گروه های «پ.ک.ک» و «پژاک» برای اعمال فشار بر دولت های ترکیه و جمهوری اسلامی ایران.
در این زمینه «دیوید بن گورین» بنیانگذار رژیم صهیونیستی یادآور شده است که ما مردمی کوچک با امکانات و منابع محدود هستیم. بنابر این بایستی برای پرکردن شکاف در تعامل با دشمنان عرب از طریق تشخیص نقاط ضعف آن ها به ویژه روابط بین گروه های قومی و اقلیت های طایفه شان تلاش کنیم و در دامن زدن به اختلافات و مشکلات بین آنها سهیم بوده و در نهایت آنها را به معضلاتی غیر قابل حل تبدیل نماییم.
به موازات این مسائل هرچقدر وجود یک سودان متحد و قوی برای رژیم صهیونیستی تهدید محسوب می شود، تشکیل یک دولت کوچک و ضعیف و به قولی زیر کنترل می تواند تامین کننده اهداف این رژیم باشد. پیش از انفصال قانونی جنوب سودان از سرزمین اصلی، مقامات دولت خودخوانده این منطقه به صورت علنی اعلام کرده اند که با تل آویو رابطه رسمی و باثبات برقرار خواهند کرد. حتی همزمان با فرایند انفصال توافق هایی بر سر همکاری های ترانزیتی و ترابری از جمله گشودن فرودگاه های «جوبا» مرکز سودان جنوبی برای پرواز های شرکت صهیونیستی «العال» در جریان بوده است.
ایجاد کشور سودان جنوبی برای رژیم صهیونیستی که خود درگیر مساله آب در خاورمیانه است، می تواند از لحاظ تسلط بر سرچشمه های استراتژیک نیل بنابه دلایلی که پیشتر بدان اشاره شد بسیار حایز اهمیت باشد. علاوه بر آن فعالیت های سدسازی رژیم صهیونیستی در ساحل شرقی رود نیل به واسطه دولت مستقل سودان جنوبی توسعه خواهد یافت.
در میان ذخایر طبیعی، نفت به مهمترین وسوسه شرکت های صهیونیستی بدل گشته است. ذخایر نفتی سودان در دی ماه ۱۳۸۸ پنج تا شش میلیارد بشکه تخمین زده شده است. علاوه بر نفت در سال ۱۳۸۷ اخباری مبنی بر کشف گاز طبیعی در حوزه های جدید سودان منتشر شد. گفتنی است که بیش از هشتاد درصد منابع انرژی سودان در قسمت های جنوبی این کشور قرار دارد و این مساله با وجود رقبایی مانند چین، به معنای اتصال رژیم تشنه انرژی صهیونیستی به منبع غنی نفت و گاز است.
کشف لایه هایی از منیزیم، اورانیوم و مس در این منطقه حساس، کشورهای غربی را به بهره برداری از این منابع امیدوار کرد اما بیش از همه رژیم صهیونیستی برای دستیابی به این منابع امیدوار است.
صهیونیست ها برای توسعه نفوذ خود در آفریقا از راهبردهای گوناگونی استفاده کرده اند که شاید از مهمترین آن ها راهبرد کشاورزی باشد. در این راستا رژیم صهیونیستی با برنامه ای موسوم به «آفریکن مارکت گاردن» به دنبال کشت و کار در مناطقی است که در حاشیه رود نیل از حاصل خیزی قابل توجهی برخوردارند.
منافع اقتصادی-تجاری و بازرگانی تل آویو در تشکیل دولت سودان جنوبی، منافعی گسترده و متعدد است تا جایی که از هم اکنون جمع کثیری از کارشناسان و مستشاران رژیم صهیونیستی در زمینه های کشاورزی، معدن، اقتصاد، هنر، گردشگری، مدیریت و... به سرزمین های جنوبی سودان منتقل شده اند تا آماده کنترل اوضاع این کشور نوپا پس از مرحله جدایی باشند. حتی مراحل ساخت هتل پنج ستاره جوبا نیز به سرعت در حال پیشرفت است اما در کنار این منافع عینی که تداعی گر استعماری دیگر در گوشه ای از قاره سیاه می باشد، سودان جنوبی در نگاه رهبران رژیم اشغالگر قدس می تواند به صورت بالقوه اسراییل کوچکی در آفریقا درآمده یا دستکم از اقمار قابل اطمینان صهیونیزم بین الملل در منطقه باشد.
منبع: خبرگزاری - ایرنا - تاریخ شمسی نشر ۳/۱۱/۱۳۸۹
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست