یکشنبه, ۲۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 16 March, 2025
سرپناه افغان

در این كه چرا شهر كابل هر از گاهی به ویرانهای تبدیل میشود، ممكن است، دیدگاههای متفاوتی وجود داشته باشد.
بنا بر ادبیات مذهبی و ادبیات كلاسیك ما، عامل اصلی شهرهایی كه در طول تاریخ محكوم به فنا شدند، همانا وجود فساد در جامعه بوده است. اگر این نگرش قابل تعمیم بر شهر كابل باشد، قدر مسلم آن كه حضور عوامل اغتشاش گر فراوانی همواره باعث تشدید آن میشده است.
بدیهی است، معماران هر چند در به هم پیوستن عرصههای ناشناخته مهارت دارند، ولی بر خلاف فلاسفه در پی كشف ماهوی مساله نیستند.
آنچه در حیطه صلاحیت معماران و برنامهریزان است، التیامبخشی زخمها و بازسازی خرابیهای برجا مانده و اتخاذ سیاستهای دموكراتتر و لیبرالتر اسكان و مسكن در پهنه سرزمین است. در مقاله حاضر سعی بر آن است، ضمن آنكه سایه روشنهایی از وضع موجود مسكن متاثر از تخریبات ناشی از جنگ و نابسامانیهای باقیمانده پیش از دوره جنگ، تقاضاهای جدید مسكن و دگرگونی در الگوی سكونت در كشور ارائه میشود، پاسخهایی هم به این پرسش بدهد كه مردم افغانستان از نظر تاریخی در سطح ملی در زمینه اسكان و مسكن چه خواستهای دارند و این مطالبات چگونه محقق خواهد شد.
در عین حال به برخی از سیاستهای پیشین همراه با نكاتی درباره تاثیر احتمالی گرایش به دموكراتیزه كردن و سازگار ساختن سیاستگذاریهای جدید با خواستها و تمایلات اجتماعی مردم ارزیابی صورت میگیرد.
● وضع موجود مسكن
اخیرا دگرگونی قابل توجهی در شیوه اسكان در سطح كشورافغانستان پدید آمده است. در دو دهه جنگ روند كوچنشینی تقریبا متوقف شده است. براساس آمارهای تعمیم یافته اخیر درحالحاضر از جمعیت ۲۷میلیونی كشور در حدود ۲۰میلیون نفر در سطح ۱۴۲۰۰روستا و ۷میلیون باقیمانده در بیش از ۱۰۰شهر كوچك و بزرگ كه دارای شهرداریاند، زندگی میكنند. بیش از دو دهه جنگ و ناامنی باعث تخریب بیش از نیمی از مسكن شهری شده است و به همین پیمانه، مسكن روستایی نیز از بین رفته است.
بر مبنای این رقم تقریبی، حدود یكمیلیون مسكن در كشور به نحوی از انحا، چه در اثر تخریب مستقیم جنگ و یا به علت فرسایش تخریب شده كه مستلزم بازسازیاند و برخی هم باید نوسازی شوند.
طی دوره ۲۰سال گذشته در حدود ۱۰۰۰۰تقاضا در سال برای مسكن جدید با توجه به نرخ رشد حدود ۵درصدی جمعیت كشور، روی هم رفته بالغ بر ۲۰۰۰۰۰مسكن جدید بر آن افزوده میشود. به طور كلی تامین ۱۲۰۰۰۰۰ مسكن جدید كه بخش اعظم آن مربوط به شهر كابل میشود، به عنوان معضل بزرگ اجتماعی و بار سنگینی بر دوش دولت است.
بیش از دو دهه جابهجاییهای دستهجمعی و مهاجرت به خارج از كشور، افق دید و تفكرات مردم در مقایسه با گذشته بازتر شده و به تبع آن الگوهای جدیدی در عرصه اسكان و مسكن پدید آمده است. بخش مسكن ناگزیر است در برابر این دگرگونیها واكنش نشان بدهد.
بیشترین دگرگونیهای قابل انتظار ممكن است در عرصه ارتقای كیفیت سكونت، متنوعتر شدن فضاها و همچنان در بهپروری و پایدارسازی مصالح ساختمانی و فناوری ساخت صورت بگیرد. ساختار خانوارهای گسترده و الگوی زندگی جمعی پیشین نیز متعاقب تحولات اخیر دگرگون شده و به تبع آن ممكن است تعدادی از فرزندان ازدواج كرده نتوانند از این پس با والدین خود یكجا زندگی كنند. از این رو ممكن است، خانههای وسیع پیشین، جای خود را به اشكالی از مسكن كوچكتر و آپارتمانی بسپارد. وانگهی بیش از دو دهه جنگ، باعث افزایش قشرهای آسیب دیده و مستمند در جامعه شده است، بنابراین مسكن حمایتی، مسكن جمعی، مسكن استیجاری و سایر موارد، آن را اجتنابناپذیر ساخته است.
از موارد عمده نابسامانیهای باقی مانده پیش از دوره جنگ وجود خانههای غیررسمی است كه نیمی از خانههای موجود شهر كابل را تشكیل میدهد. نظر به اینكه این خانهها به طور خودسر، بدون برنامهریزی و پیشبینیهای اولیه احداث شدهاند، فاقد هرگونه تاسیسات زیربنایی و تسهیلات عمومیاند.
بدیهی است، این بخشی از شهر به صورت پراكنده و با سیمای آشفته و ناموزون است و مشكلات زیادی در امر دسترسی به شبكه ارتباطات موثر، خدمات زیربنایی شامل آب بهداشتی، برق و روشنایی، دفع فاضلاب و سایر تسهیلات عمومی دارد.دستگاه مدیریتی تحول نیافته، سیاستهای تقلیدی مغایر با شرایط اجتماعی فرهنگی و خواستههای ملی، ارزش ناچیز سهم بخش مسكن در مقایسه با بخشهای دیگر و هم در تولید ناخالص ملی و همچنان كمتوان بودن اقتصاد ملی از جمله سایر موارد مشكلات مسكن در گذشته بوده است.
● ضرورت سیاستگذاری در بخش مسكن
هر چند آغاز شهرنشینی با برنامه از ۱۹۲۰ مقارن با گشودن درهای جامعه سنتی افغانستان بر روی غرب مطرح میشود، ولی در این دوره سیاستگذاریهای خاصی به استثنای احداث اقامتگاههایی در حواشی شهر كابل از جمله در دارالامان و پغمان به تقلید از شهرهای اقماری غرب مشاهده نمیشود.
از ۱۹۳۰ به بعد با اعمال سیاستهای جدیتری در جهت برنامهریزی شهری و توسعه مسكن در راستای اهداف تعدیلسازی روابط میان دو بلوك شرق و غرب، مدیریت برنامهریزی و طراحی شهری كشور در اختیار مستشاران شوروی قرار گرفت. سلطه اشتراكی، مدیریت متمركز و هدایت از بالا به شیوه شوروی بر سیاست برنامهریزی و طراحی اكثر شهرهای افغانستان از جمله طرح جامع شهر كابل سایه افكنده است.
سیاست احداث آپارتمانهای مسكونی مرتفع بر مبنای استراتژی فشردهسازی سرمایهگذاری بخش مسكن و سوقدادن سرمایهها به سوی صنایع سنگین به منظور اهداف دفاعی شوروی بود. هر چند این سیاست اهداف اجتماعی دیگری نظیر نابرابریهای كمی و كیفی و خدمات حمایتی یكسان برای شهرها و روستاها را دربرداشت، ولی هیچگاه نمیتوانست شالودهگذاری خوبی برای افغانستان به حساب آید. سیاستهای نابخردانه ترویج سلطهطلبی و ستیزهجویی گروههای قومی ساكن در كشور، موجب انفصال و جدایی مستمر و رویارویی میان آنها شده و در مواردی نظیر تحولات دهههای اخیر بحرانهای جدی در كشور پدید آورده است. اختلاط گروههای قومی حتی در شیوه زندگی شهری نیز محقق نشده است.
هنوز هم هر یك از گروههای مختلف قومی ساكن پایتخت كشور نواحی كاملا مجزایی را برای خود برگزیدهاند. شهرهای دیگری هم كه در مجاورت سرزمین هر گروه قومی ایجاد شده، مملو از ساكنان همان گروه قومی است. حداقل این سیاستگذاری آن است كه آزادی انتخاب محل سكونت مناسب از اختیار آحاد ساكنان این مرز و بوم سلب شده است.
تعدادی در بدترین محل اسكان بازمانده از نیاكان خود به سر میبرند، در حالی كه محلهای اسكان مناسب زیادی در سطح كشور غیرقابل استفاده باقی مانده است.
در حال حاضر به درستی معلوم نیست، دولت كنونی كه ثمره بیش از دو دهه تحولات اجتماعی و سیاسی در كشور است، چه تاثیری بر سیاستهای اسكان و مسكن افغانستان برجا خواهد گذاشت. قدر مسلم آنكه تحولات اخیر جریان هدایتگر خواهد بود. دولتها از این به بعد نه تنها در برابر مطالبات روزافزون مردم نمیتوانند پاسخگو نباشند، بلكه مسوولیت بهكارگیری هوشمندانه همه امكانات و ظرفیتهای موجود در كشور را بر عهده خواهند داشت.
دولتها از این كه چه راهی را برای اجرای توسعه مسكن و برنامهریزی شهری كه پدیده كاملا غربی است و تمایلات سنتی و مذهبی مردم افغانستان برمیگزینند، در برابر آزمایش بزرگی قرار دارند. دولتهایی در كشور موفق خواهند بود كه سیاستهای مسكن خود را نخست، بر مبنای اهداف عدالت اجتماعی و بعد بر شالوده رفاه و آسایش عمومی استوار كنند. از این رو، اتخاذ همزمان سیاست ملی مسكن و سیاست مسكن حداقل اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
● سیاستهای مسكن كشورهای در حال توسعه
كشورهای در حال توسعه، در نیمه دوم قرن گذشته، با رشد شتابان شهرنشینی و كمبود مسكن، سیاستهای گوناگونی را تجربه كردهاند. برنامههای عمده كه قبل از دهه ۱۹۷۰ در اكثر این كشورها اجرا شد، عبارت از نوسازی شهری، ایجاد خانههای ارزانقیمت و اعطای وامهای خانهسازی بود. این برنامه بر پایه این فرضیه استوار بود كه اگر به اندازه كافی واحد مسكونی ایجاد شود، مشكل مسكن حل خواهد شد.
در این راستا تامین سرمایه كافی برای ایجاد مسكن، استفاده از شیوههای ساخت، یافتن مصالح ساختمانی با كیفیت بهتر و قیمت مناسبتر و طراحی نوین مسكن به منظور استفاده مطلوبتر از فضا از جمله راهحلهای عمده مسكن بودند.
از جمله پیشنیازها برای موفقیت این راهحلها نظارت بر كاربرد زمین، جلوگیری از تصرف غیرقانونی مسكن، كنترل مهاجرت و احاطه بر جابهجایی جمعیت و توانایی استانداردهای ساختمانی بودند. خانهسازی فعالیتی منطقی قابل پیشبینی و قابل كنترل شناخته میشد و در سامان دادن این فعالیتها مدیریت كارآ و موثر عامل مهم محسوب میشود. واقعیتهای خلاق این نظریه را ثابت كرد و سیاست كشورهای در حال توسعه یكی پس از دیگری با شكست مواجه شدند.
در دو دهه گذشته كه افغانستان درگیر مشكلات داخلی بود چارچوب اندیشیدن كشورهای در حال توسعه با بهرهگیری از تجربیات گذشته درباره سیاست توسعه مسكن به طور قابل ملاحظهای دگرگون شده است. مدیریت متمركز هدایت از بالا به پایین و تاكید بر،برطرف كردن كمبودها از جمله سرمایه ومهارتها و فناوری جای خود را به راهحلهای مرتبط به بازار و مبتنی بر مشاركت مردم درفرآیند سازی نه محصولگرایی و ایجاد ظرفیتها و نهادها برای موفقسازی این دگرگونی محول كرده است. در اثر این فشارها، سیاست مسكن به قدر قابل توجهی متاثر شده و در فهم و درك بیشتر این مطلب كه چه چیزی از طریق سیاستگذاری قابل دسترسی است و چه چیزی ناممكن كمك شایانی كرده است. هماكنون به وضوح مشاهده میشود كه چگونه كانون توجهات از برنامه فیزیكی و شیوه تامین مسكن دولتی به تدریج ابتدا به سوی سیاست مسكن خودیاری و سپس به طرف سیاست مسكن تواناسازی گرایش پیدا كرده است.
● جامعنگری
در دو دهه جنگ و ناامنی در كشور افغانستان كمتر روستایی از آسیب جنگ در امان مانده است. با وجودی كه روستاها محل اشتغال مولد و درآمد كشور محسوب میشود. اما توجه صرف به شهرها از جمله شهر كابل باعث جذب تعداد كثیری از مهاجران و به جریان افتادن موج عظیم مهاجرت از روستاها به شهرها شده است.
مضافا هیچگونه طرح آمایش سرزمین در سطح ملی در انتخاب روستاها دخالت نداشته است. تعدادی از روستاها استعداد آب و خاك كافی برای ارضا و جوابگویی تلاشهای ساكنان خود را دارد و در برخی دیگر هرگونه ممارست ساكنان نقش بر آب میشود، در حالی كه زمینهای زیادی در سطح كشور بلااستفاده مانده است.
دكتر سلطانحصاری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست