شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

درباره سید محمدرضا حسینی بهشتی


درباره سید محمدرضا حسینی بهشتی

در درك مفهوم حقیقت كه از كهن ترین مفاهیم فلسفه محسوب میشود با پهنه ای از معانی و موضوع ها روبرو هستیم كه در خور توجه اند و بررسی همه جانب های را می طلبند كه بدون تردید در فهم و ارزیابی ادعای حقیقت طرف های منازعات و همچنین درك مفهوم صلحی كه باید بر حقیقت استوار گردد, مؤثر است

▪ متولد ۱۳۳۶ قم

▪ تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاه

▪ تحصیلات نیمه تمام در رشته پزشكی

▪ دریافت كارشناسی فلسفه از دانشگاه تهران

▪ دریافت كارشناسی ارشد فلسفه از دانشگاه تهران

▪ عزیمت به آلمان برای ادامه تحصیل

▪ دریافت دكترای فلسفه از دانشگاه هامبورگ آلمان

▪ آشنایی با زبان های عربی، آلمانی، انگلیسی و اندكی یونانی و لاتینی

▪ مدیر مؤسسه مطالعاتی تاریخ خاورمیانه از ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹

▪ مدیر مؤسسه پژوهشی فرهنگی «نوارغنون» از ۱۳۷۷تاكنون

▪ عضو پیوسته فرهنگستان هنر

▪ مسئول گروه فلسفه فرهنگستان هنر

▪ عضو هیأت امنای مؤسسه مطالعات اجتماعی (وزارت علوم و تحقیقات و فناوری)

▪ عضو هیأت امنای پژوهشگاه علوم انسانی

▪ عضو هیأت امنای مؤسسه انجمن و حكمت

▪ برخی از آثار او عبارتند از:

ـ شرحی بر تمهیدات كانت، اثر: ماكس آپل ؛ ۱۳۷۶ ؛ مركز نشر دانشگاهی

ـ انسان شناسی فلسفی، اثر: هانس دیركس ؛ ۱۳۸۰ ؛ انتشارات هرمس

ـ سرآغازهای فلسفه در یونان، انتشارات هرمس

ـ متون برگزیده در هرمنوتیك ؛ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی

ـ گزیده مقالات گادامر ؛ انتشارات هرمس

ـ دروس گفتارهای فلسفی ؛ ۱۳۸۳ ؛ مؤسسه دانش و توسعه علوم انسانی

ـ Methodologische Ueberlegungen Zum Wandel des Naturbegriffs Techno VerlagY ۱۹۹۷.

«مفهوم صلح به عنوان یك مفهوم اضافی وسلبی در مقابل جنگ مطرح می شود. نفس روی آوردن به چنین برداشتی از صلح و بویژه تقدیس آن حاكی از تفاوتی است كه در ارزشگذاری نسبت به جنگ پدید آمده است. مفهوم صلح به معنای فراگیرتری نیز مطرح است و بیانگر نظامی از زندگی است كه در آن فرد انسانی و به تبع آن جامعه انسانی دینی، نه تنها در صلح با افراد و جوامع دیگر، بلكه در درون خود نیز در حالت نوعی آشتی و سازگاری است. مفهوم حقیقت یكی از مفاهیمی است كه از دیر باز با مفهوم صلح گره خورده است.

تمسك به حقیقت از جانب اطراف درگیر در منازعات از یكسو و مسأله مبتنی بودن صلح بر حقیقت به عنوان شرط پایداری آن از سوی دیگر،دو زمینه ای است كه بطور سنتی این مفاهیم را با یكدیگر پیوند می زند. در تمامی درگیریهای گروهی ، قومی، نژادی، ایدئولوژیكی ، دینی و فرقه ای با ادعای حقیقت از جانب طرف های این منازعات روبرو هستیم، افزون بر آن، در تمامی كوششها برای دستیابی به صلح سخن از مشروط بودن شكل گیری و بویژه پایداری آن به بنا شدن آن بر پایه حقیقت است. اما این پرسش جدی مطرح است كه آیا گره خوردن این دو مفهوم با یكدیگر برای فهم و فراتر از آن، برای تحقق صلح ضروری است یا نه؟

در درك مفهوم حقیقت كه از كهن ترین مفاهیم فلسفه محسوب میشود با پهنه ای از معانی و موضوع ها روبرو هستیم كه در خور توجه اند و بررسی همه جانب های را می طلبند كه بدون تردید در فهم و ارزیابی ادعای حقیقت طرف های منازعات و همچنین درك مفهوم صلحی كه باید بر حقیقت استوار گردد، مؤثر است.

در سنت اسلامی با توجه به این كه سلام از جمله اسماء بزرگ خداوندی به شمار می رود كه خود عین وجود و عین حقیقت است و اسماء او نه یك نام صرف، بلكه چیزی جز بروزهای ذات او نیستند، پیوند میان حقیقت و سلام (صلح) نه یك پیوند عرضی، بلكه پیوندی ذاتی است كه فراتر از بنیان معرفت شناختی و فلسفی، بنیانی هستی شناختی در اصل و مبدأ تمامی هست ها و شناخت ها، یعنی در مبدأ تمامی حقایق دارد و هر آنچه حقیقت است در انتساب به او حقیقت می شود.»

این یادداشت بخش هایی از مقاله صلح و حقیقت در گفت وگوی ادیان نوشته دكتر محمدرضا حسینی بهشتی استاد فلسفه دانشگاه تهران بود و به دنبال برگزاری سه نشست گفت وگوی ادیان كه به همت مركز گفت وگویی ادیان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و كلیسای كاتولیك واتیكان هماهنگ شده بود، نشستی با عنوان «حقیقت، عدالت، عشق و آزادی به عنوان اركان صلح» در رم برگزار شد كه او مقاله بلند خود را در آنجا قرائت كرد.

محمدرضا بهشتی متولد ۱۳۳۶ در قم است. بعد از دوره دبیرستان به تهران آمده وبه تحصیل پزشكی پرداخته است. پس از سه سال و نیم تحصیل پزشكی و گذراندن دوره علوم پایه آن رشته را رها می كند. به علت علاقه اش به علوم اسلامی، از دوره دبیرستان با مقدمات ادبیات و منطق آشنا می شود.

بعد از پیروزی انقلاب به انجام فعالیت های اجتماعی می پردازد، مطالعات خود را بر علوم اسلامی متمركز می كند، با فقه و اصول آشنا می شود و مدتی در این رشته تحصیل می كند. با بازگشایی دانشگاه ها تغییر رشته می دهد و به سراغ رشته فلسفه غرب می رود. در دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دوره كارشناسی و كارشناسی ارشد را می گذراند. پایان نامه كارشناسی ارشد را در مورد مونادولوژی لایب نیتس می نویسد. برای دوره دكترا به آلمان می رود و از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۶ در آلمان تحصیل می كند.

در سال ۱۳۶۶ به ایران بازمی گردد و از همان سال در گروه فلسفه دانشگاه تهران تدریس فلسفه را آغاز می كند. بهشتی در طول این مدت به كارهای پژوهشی نیز پرداخته است. بعد از بازگشت از آلمان فعالیت های پژوهشی اش را روی فلسفه متمركز می كند. پس از مدتی با همكاری دوستانش مؤسسه پژوهشی نو ارغنون را تأسیس می كند. به غیر از مقالات مختلفی كه در مجله های تخصصی یا در مطبوعات منتشر كرده، گاه شمار تاریخ معاصر خاورمیانه با همكاری او منتشر شده است.

آخرین ترجمه منتشر شده از او كتاب انسان شناسی فلسفی از هانس دیركس است: از زمانی كه «انسان شناسی » به عنوان یك رشته و شاخه مستقل معرفتی شناخته شده، به یك اعتبار زمان اندكی می گذرد، درست است كه شناخت انسان و آگاهی به موقعیت و وضع متافیزیكی او از ابتدای ظهور و تكوین فلسفه، محل توجه فیلسوفان بوده است اما وضع یك شاخه جدید علمی با عنوان انسان شناسی، بیشتر به قرن های هجده و نوزده باز می گردد.

به گمان برخی از اهل نظر ، این منظومه فكری و فلسفی كانت بود كه سنگ بنای استقرار علم انسان شناسی را نهاد. از آن پس این رشته نوظهور علمی با گرایش ها و رهیافت های گونه گون ، جلوه های مختلفی یافته است. برخی با التزام به نگرش جامعه شناختی، برخی دیگر با بهره گیری از گرایش مردم شناختی، برخی دیگر با اتخاذ موضع روان شناختی و سرانجام برخی هم با تمركز بر رهیافت فلسفی به تدوین انسان شناسی همت كرده اند. كتاب انسان شناسی فلسفی، با رویكردی آموزشی و نه تنها فلسفی، متن هایی از متفكران غربی را متناسب با مسائل بنیادی زندگی گرد آورده است.

مطالعه این كتاب در راستای سرفصل های درس انسان شناسی برای استادان محترم معارف پیشنهاد شده است.بررسی تطورات تاریخی قواعد كلی فلسفی با تأكید بر فلسفه اسلامی عنوان یكی از گزارش های بهشتی دردانشگاه تهران است. تدوین و تألیف چند جزوه درسی مربوط به آموزش زبان از جمله آموزش مقدماتی زبان یونانی و آموزش مقدماتی زبان لاتین نیز از دیگر آثار بهشتی در فضای آموزشی دانشگاه تهران بوده است.او علاوه بر حضور مستمر در فضاهای آكادمیك، در سالیان گذشته با نگارش مقالات متعدد نظری دیدگاه های خویش را به فضاهای عمومی تر اندیشه نیز كشانده است. برخی از مقالات او عبارتند از:نگرشی تاریخی به تحول مفهوم آرخه از پیش سقراطیان تا ارسطو ؛ سقراط، پس كار تو چیست؟ ؛ فلسفه و بحران محیط زیست ؛ زیباترین مثلث ها ؛ دو نظریه در زیباشناسی طبیعت ؛صلح و عدالت در بستر دینی ؛ جایگاه نقد سوم در نظام استعلایی كانت و ...

بهشتی همچنین با دانشنامه جهان اسلام نیز ارتباط دارد و برخی مدخل های فلسفی آن را می نگارد،از آن جمله است مدخل تاریخ قرآن كریم «تئودور نولدكه و مدخل ثامسطیوس» محمدرضا بهشتی مباحث نظری گفت وگوی ادیان را به جد دنبال می كند و خود صاحب نظر و دیدگاه ویژه ای در این باره است: «از جمله رهیافت هایی كه به گمان من تاكنون در گفت وگوهای میان ادیان سه گانه ابراهیمی در زمینه صلح كمتر مورد توجه قرار گرفته است، بستر مشتركی است كه در هر سه سنت دینی، نه به لحاظ علم كلام و حقوق دینی، بلكه به لحاظ نگرش عرفانی در قبال آن وجود دارد. در سنت عرفانی یهود شالوم (shalom) علاوه بر معنای حقوقی و اخلاقی عنوان اصل و مبدأ وجود، مترادف با آفرینش و یكی از سه پایه ای است كه عالم بر آن استوار است و حتی نزد برخی از عارفان با خود یهوه یكی شمرده می شود. به علاوه، در پیش بینی های مربوط به رخدادهای آخرالزمان، انتظار حاكمیت آن در كنار عدالت می رود، آن هم حاكمیتی كه نه به تدبیر ما انسان ها، بلكه به مشیت یهوه .

در سنت مسیحیت، صلح به عنوان جوهره پیام رستگاری و نجات (salvation) و بشارت مسیح شمرده می شود. به گونه ای كه نوعی این همانی میان مسیح و عمل اصلی او در این عالم و صلح دیده می شود و ظهور او در پایان تاریخ نیز به منزله حاكمیت صلح بر جهان بشری است. به همین سبب، صلح نخستین پیام حواری و بالاترین وظیفه اوست و برپاكنندگان صلح فرزندان خدا شمرده می شوند. در تفسیر پاولوس قدیس از سخنان مسیح، همانگونه كه صلح در بشارت عهد عتیق حاكم مطلق آخرالزمان است، در بشارت عیسی حاكم بر روح و قلب تك تك افراد است. البته در این نگرش تأكید بر جنبه فردی صلح بیشتر از جنبه اجتماعی آن است افزون بر این، در مقایسه با عهد عتیق كه عدالت را بستر صلح میداند، در اندیشه مسیحی، صلح بستر عدالت می شود.

در سنت اسلامی نیز با توجه به این كه «سلام» از جمله اسمای بزرگ خداوندی به شمار می رود كه خود عین وجود و عین حقیقت است و اسمای او نه یك نام صرف، بلكه چیزی جز بروزهای ذات او نیستند، پیوند میان حقیقت و اسلام (صلح) نه یك پیوند عرضی، بلكه پیوندی ذاتی است كه فراتر از بنیان معرفت شناختی و فلسفی، بنیانی هستی شناختی در اصل و مبدأ تمامی هست ها و شناخت ها، یعنی در مبدأ تمامی حقایق دارد و هر آنچه حقیقت است در انتساب به او حقیقت می شود.

به گونه ای كه در ادعیه اسلامی خطاب به خداوند آمده است: «الهی انت السلام و منك السلام و الیك السلام» خدایا تو سلامی، و سلام از توست و به سوی توست. بدین ترتیب مبدأ سلم و سلام و منتهای آن، بلكه خود آن، خداوند است. این در حالی است كه ذات حق تعالی عین وجود است كه در عین این كه كل اشیا است، هیچ یك از آنها نیست. گره خوردن حق و وجود و سلام در ذات خداوند در هر سه سنت عرفانی دینی دیده می شود. پیداست كه این بستر مشترك پایه ای بس عمیق تر برای پیوند میان مفهوم صلح و حقیقت فراهم می كند، كه بررسی ابعاد گوناگون آن نیازمند كاوشی مشترك و تطبیقی در هر سه دین از منظر عرفان است و چه بسا بتواند در مقایسه با بستر كلام یا حقوق دینی، زمینه گفت وگوی مؤثرتری میان آنان باشد.»

بهشتی با اشاره به این كه مفهوم طبیعت به عنوان نرم و جهت دهنده در عرصه زندگی اجتماعی و فردی است اعتقاد دارد:« مفهوم طبیعت در پیوند با دو مفهوم خدا و انسان قرار دارد كه هر سه این مفاهیم نقش مؤثری در تلقی ما از خود و موجودات پیرامون ما دارد . اگر ما به مواجهه انسان و طبیعت نگاه كنیم. ما پیش از سه دهه اخیر با سه نوع مواجهه روبرو بودیم یكی مواجهه نظری با طبیعت كه انسان كنجكاو می خواهد به شناخت طبیعت بپردازد و نظر به طبیعت كند . در آغاز این نگاه به طبیعت و عالم ممكن است با این هدف صورت بگیرد كه خود نگرش طبیعت به عنوان بالاترین ارزش تلقی می شود یعنی نظر به خاطر نظر صورت می گرفت و ایده آل دانش نظری در یونان باستان نظر برای نظر بود .

در سده های میانه نظر به عنوان نظر دیگر ارزش ندارد و اگر نظر در خدمت ایمان قرار می گرفت ارزش داشت و شیخ بهایی نیز می گفت از صفحه دل هر علمی را كه در جهت رستگاری نیست پاك كنید كه این همان نگاه ارسطویی است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید