جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
از فلسفه چه می توان آموخت دیدگاه لوین Levin
● نگاهی به فرق عمل و نظر
معرفتی كه آدمیان در زندگی روزانه بدان راه یافتهاند اغلب از نوع عملی است. قسمت مهمی از این معرفت مبتنی است بر مسموعات، و حكم و امثال یا تعالیم گذشته؛ و قسمت مهم دیگر از تجربه و انفعالات و امیال و آمال فرد رنگ گرفته است. این قسم معرفت معمولاً برای حاجات روزانه و برای بحث در مسائل متداول بسنده است.
لیكن وقتی رشتهی عادیِ زندگی را چیزی غیرمتعارف یا معماگونه، بگسلد عدم كفایت این معرفت عملی آشكار میگردد.
مثلاً كسی ممكن است چیزی دربارهی تندرستی و ناتندرستی بداند، و حتی ممكن است خوب قادر به معالجهی ناخوشیهای كوچك باشد، اما وقتی وی جدّاً مریض شد، باید با كسی كه دارای شناسایی عمیقتری در زمینهی اندامهای بدن و اعمال و وظایف آنهاست مشورت كند. یك راننده ممكن است تصوری سطحی و خام در باب اینكه موتور چگونه اتومبیل را میكشد داشته باشد، اما برای تعمیر باید نزد كسی برود كه دربارهی اصول و قواعد مكانیكی بیشتر میداند. همین امر دربارهی چیزهایی نظیر لولهكشی، گاز یا برق درست است.
در مسائل و امور پیچیدهتر، همین اختلاف و فاصله بین شناسایی عادی و معرفت تخصصی وجود دارد. كدبانو و مؤدّی مالیاتی عملاً چیزی دربارهی اقتصاد میدانند، ولی تنها دانشجو و پژوهندهی علم اقتصاد اصول و قوانین آن را میفهمد؛ همگان میتوانند با شگفتی آسمان پر ستاره را نظاره كنند، اما فقط ستاره شناس است كه حركات و هیئت ستارگان را میشناسد، و هركس میتواند از تصور منظرهی یك جنگ اتمی مشمئز شود و به وحشت افتد، لیكن تنها دانشمندانی معدود هستند كه مسائل مربوط به شكافتن اتمها را میدانند.
پس معرفت نظری شناسایی قوانین و اصول است. فعلاً ما میتوانیم نظریه و علم و فلسفه را به معنای واحد در نظر بگیریم یعنی معرفتی كه به عمق اشیاء میرود و بیان میكند كه چرا اشیاء چنانند كه هستند.
این معرفت عمیقتر را «نظریه» نامیدن به معنای گمان و ظن نیست. نظریهی تبیینی است كه مورد آزمایش قرار گرفته و مطابق با واقعیات یافت شده است و به عبارت دیگر به مرحلهی اثبات و تصدیق و تأیید رسیده است، و انسان را قادر میسازد كه آینده را پیشبینی كند. این شناسایی است كه به آدمیان میآموزد كه چگونه پل و هواپیما بسازند، چگونه امراض را معالجه كنند، كسوف و خسوف را پیشبینی نمایند، و بهطور كلی منابع طبیعت را برای نیازهای انسانی مورد استفاده قرار دهند.
● آغاز پیدایش نظریه
این رسم معرفت وقتی آغاز شد كه آدمیان دریافتند كه بسیاری چیزها در جهان با نظم تخلّفناپذیر رخ میدهد، مانند گردش ماه و خورشید، حركات جزء و مدّ، تغییرات فصول، و جریان تولد و انحطاط و مرگ. نیروهای طبیعت باید به افراد انسانی نظری ابتدایی راجع به علت و معلول، یا حتی دربارهی قانون القاء كرده باشد. در این موقع آدمیان شروع كردند كه به اندازهگیری دست بزنند، و آنچه را مشاهده كرده بودند گزارش دهند، و به طریقی ابتدایی و ناقص تجربه و آزمایش كنند، و حتی اصولی را كه حاكم بر ساختمان و طرز كار جهان است حدس بزنند. لیكن این امر كه از آن حالت روحی و وضع تحقیق و استدلال، كه مبدأ ظهور و رشد علم و فلسفه است، حكایت میكند تا حدود ۶۰۰ ق.م.، در شهرهای یونان قدیم، صورت نگرفته بود.
ابتدا تمامی معرفتی كه در این جهت حاصل گردید به عنوان فلسفه شناخته شد، كلمهای كه برای یونانیان دوستی و جستجوی حكمت معنی میداد. منظور از حكمت، معرفت به چیزها و امور بود بهگونهای كه از ادراك سطحی و عادی فراتر میرفت. فیلسوف درصدد فهمیدن ماهیت و حقیقت حیات و جهان و ساختمان عالم طبیعت و مقام و موقعیت انسان در جهان و مقصد هستی انسان و رابطهی انسان با خدایان بود. بدین قرار فلسفه در ابتدا بسیار كلی و جامع بود. فقط بعدها و به تدریج، فلسفه به رشتههای مخصوص معرفت كه به نام علوم شناخته میشوند منشعب گشت.
حتی اكنون كلمهی «فلسفه» با خود چیزی از معنای اولی و اصلیش را دارد: هنوز هم فلسفه مجموعهای از پاسخها به كلیترین و مشكلترین پرسشهای انسان است. آیا حیات انسانی را غرضی و مقصدی است، یا حیات انسانی امری هیچ و پوچ درمیان چیزهای هیچ و پوچ است؟ آیا آدمی در تعیین سرنوشت خود آزاد و مختار است، یا هر چه هست محكوم جبر و ضرورت است؟ آیا افعال و امیال آدمیان فقط ناشی از تغیّرات فیزیكی و شیمیایی و الكتریكی مغز است؟ یا انسان را جان جاوید و مستقل از این تغیرات است؟
همچنین، حدود معرفت انسانی چیست؟ آیا آنچه ما به حواس درمییابیم تصویر واقعیت است؟ یا اینكه فقط ظاهر و نمودی از آن است؟ دربارهی چه چیز یقین داریم؟ آیا ما میتوانیم وجود خدا را «اثبات كنیم»؟ آیا حقیقت و خیر و جمال، «ارزشهای مطلق»اند، چنان كه بعضی بر آن رفتهاند، یا ارزش آنها نسبت به استعدادها و حوایج ما نسبی است؟
اینها و سؤالات مشابه، مطالب و مسائل فلسفه است. براتراندراس (۱) در كتاب خود به نام «تاریخ فلسفهی غرب» (۲) اشاره میكند كه چنین مسائلی تا اندازهای در قلمروی بین الهیات (۳) و علم قرار دارد. آنها به الهیات نزدیك است، زیرا همان مسائل نظری را كه مربوط و وابسته به دین است مورد بحث قرار میدهد. همچنین با علم نزدیك است، زیرا فلسفه میكوشد با روشهای علم، به آن مسائل پاسخ گوید: یعنی به وسیلهی تجزیه و تحلیل صبورانه و تفكر انتقادی و با به كار بردن استدلال دقیق.
● وجوه تمایز فلسفه و علم
چون علایق و تجارب آدمیان گسترش یافت، و به معرفت آنان دربارهی جهان افزوده شد، هر چه بیشتر متمایل شدند كه توجه خود را به جنبههای خصوصی و جزئی جهان معطوف دارند، و چنین یافتند كه بدین وسیله خواهند توانست نتایج مفید مستقیم و بیشتری حاصل كنند. بدینسان فلسفه به قسمتهای جداگانه منقسم گشت، و چون هر قسمت پیشرفت نمود وضع و موقعیتِ «علم» مستقلی، به معنای معرفت دقیق و منظم، را به دست آورد. به این ترتیب علوم خصوصی از معرفتی كه اصولاً كلّی بود منشعب گشت، و مطالعاتی تحت عنوان ریاضیات و فیزیك و شیمی و زیستشناسی و اخلاق و سیاست و اقتصاد پدید آمد.
● فلسفه عمومی و كلی است، و علم اختصاصی و تخصصی
در واقع، امر تخصص در معرفت هنوز هم ادامه دارد، و هیچ كس نمیتواند بر بیش از یك قسمتِ «علم» تسلط و احاطه حاصل كند. فهرست علوم به سرعت توسعه مییابد، و رشتههای فیزیك و شیمی و گیاهشناسی و سایر موضوعات و مباحث اصلی، دائماً به شعب و مطالعات خصوصیتر و جزئیتر منشعب و منقسم میگردد. امروزه غالباً اشاره میشود كه آدمیان هر چه بیشتر دربارهی هر چه كمتر میآموزند.
اما فلسفه، برخلاف هر یك از علوم، میكوشد تا از لحاظ غرض كلی و جامع باقی بماند. سؤالهایی كه در فلسفه میشود مستلزم آن است كه فیلسوف به جهان، همچون یك كلّ بنگرد، علاوه بر مشاهدهی درختان بیشه را مطالعه كند، و تصویری از اشیاء كه مبتنی بر نتایج تمام علوم است پدید آورد. كار فیلسوف آن است كه هرچیز را در نظام عام و شامل و با اهمیت نسبی آن به لحاظ آورد و آن را از افق بالا ببیند. همان طور كه افلاطون اشاره كرده است فیلسوف ناظر و تماشاگر سراسر زمانها و همهی هستی است. عمر خیام شاعر ایرانی این كوشش را «به دست آوردن تصویر غمناك اشیاء بتمامی» تعبیر میكند، و این همان چیزی است كه فیلسوف میكوشد تا بدان واصل شود، هرچند البته وی تصویر اشیاء را آن طور كه این شاعر سرخورده میگوید چندان «غمناك» نمییابد.
وقتی بیكن (۴) مردی جوان بود نوشت كه آرزوی او آن است كه تمام دانش و معرفت را در قلمرو خود درآورد. بدینگونه فیلسوف بر آن سر است كه آنچه را علوم میآموزند فرا گیرد و جذب نماید، لیكن در حالی كه علوم متوقف میشوند او باز هم راه خویش را ادامه میدهد. وی میخواهد تا آنجا كه به وسیلهی تفكر دائم و پیگیر میسّر است حوزهی معرفت را گسترش دهد.
كلمهی «فلسفه» آن طور كه معمولاً به كار میرود، هنوز هم تقریباً مفید همان معنی است. وقتی میگوییم فلان شخص فیلسوف است این جمله این معنی را به ذهن میآورد كه او اشیاء را بدانگونه كه مینمایند در نظر نمیگیرد، بلكه میخواهد علل را به دست آورد و معنای عمیقتر ظواهر و عوارض را بفهمد.
همچنین اگر دربارهی شخصی به این عنوان كه اشیاء را «از لحاظ فلسفی» در نظر میگیرد صحبت میكنیم، قصد ما احتمالاً این است كه او میكوشد تا اشیاء و حوادث را بهطور كلی و در نظام عام و شامل ببیند، نه اینكه مستغرق در یك مصیبت یا بلیّهی ناگهانی گردد، بلكه به آن وضع و حالت بهطور كلی و از دیدگاه بالاتر مینگرد، و جای آن را در تصویر كلّی اشیاء معیّن میكند.
پس، چیزی از همین معنی به فلسفه، به معنای اصطلاحی آن، تعلق میگیرد. فیلسوف میكوشد به ورای اینجا و اكنون و محدود و سطحی و شخصی و یك طرفه برود. او در جستجوی منظرهی كلی است، و آرزومند است كه آنچه را كه در این جهان میتوان شناخت، و مورد تجربه قرار میگیرد و از تاریخ انسان و پیشرفتهای او میتوان گردآورد، همچون یك كل در نظر آورد.
در علم، واقعیات مطالعه میشود و در فلسفه، واقعیات و ارزشها
دیگر آنكه عالِم به مشاهده و آزمایش میپردازد، گزارش میدهد، اندازه میگیرد و باصبر و شكیبایی ساخت و كار (۵) اشیاء را كشف میكند. وی میكوشد تا گردش ستارگان و خواص ماده را بفهمد، و دریابد كه چگونه گیاهان رشد میكنند یا پژمرده و فاسد میشوند، اشیاء مختلف چگونه كنش و واكنش دارند و اشكال و صور پیچیدهتر موجودات جاندار، چگونه از مخلوقات سادهتر، متطوّر و متكامل شدهاند. فرض اصلی و مستمرّ او كشف صفات نوعی اشیاء برای آشكار كردن نظم و ترتیب و حتی قانون طبیعت است. او هرچیز را تجزیه و تحلیل میكند تا بیابد كه چگونه ساخته شده است و چطور كار میكند. مختصر، وی دربارهی واقعیتها میاندیشد. واقعیّات مبدأ و مقصد پژوهشهای اوست.
لیكن آنچه مورد توجه و علاقهی اولی و اصلی عالِم است ارزش یا معنای این واقعیات نیست. مثلاً در اوت ۱۹۴۵ یك بمب اتمی در هیروشیما (۶) افتاد كه مرگ و ویرانی را در بیش از پنج میل مربع در ظرف چند ثانیه بهبار آورد. مورد توجه و علاقهی عالِم در این واقعه تجزیه و تحلیل و شكافته شدن هستهی اتمی و سایر مسائل فنی مربوط به فیزیك اتمی است. اما معنای این حادثه در مقیاسهای اخلاقی انسان، در روابط بینالملل و در تمدن، هرچند به وضوح دارای اهمیت بسیار است، نمیتواند با واقعیات محض و روشهای تجزیه و تحلیل علمی، ارزیابی شود. برای فهم جنبههای ارزشی واقعیات باید به ورای علم رفت.
مثالی دیگر، روانشناس نیز فقط با واقعیتها سروكار دارد. وی آثار مثلاً یك نبوغ دینی یا عرفانی را به همان علاقهای كه به رؤیا یا اعمال ذهنی یك بیمار عصبی دارد مطالعه میكند. به عنوان یك روانشناس، تنها غرض او فهمیدن این است كه ذهن انسانی چگونه كار میكند، خواه این واقعیتهای روانی، از افعال اشخاص سالم باشد یا از اعمال جنایتكاران یا دیوانگان. معذلك، بدیهی است كه پارهای از این واقعیتها معنایی عمیق برای حیات و ترقی انسانی دارد، در حالی كه پارهای دیگر ممكن است مبتذل و عامیانه و بیارزش باشد.
پس فیلسوف به گردآوری واقعیات و توصیف یا گزارشهای آماری اكتفا نمیكند. او باید واقعیاتی داشته باشد كه دربارهی آنها تفكر كند، اما این تفكر تنها راجع به ساخت و كار اشیاء، كه علاقهی ابتدایی وی بود، نیست. ارزش یا معنای آنها برای عقاید مربوط به جهان بهطور كلی مورد علاقهی اوست. این واقعیات چه قسم جهانی را ایجاب میكند؟ آیا نمونهی علمی اشیاء طرح و نقشهای نشان میدهد، و به یك خالق دلالت میكند، یا فقط ضرورت كور در كار است؟
پانوشتها
۱. Bertrand Russell
۲. History of Western Philosophy
۳. Theology (كلام، الهیات خاص، علم لاهوت)
۴. Bacon
۵. mechanism
۶. Hiroshima
۷. Terminology
۸. Syllogism (یا قیاص صوری)
۹. deductive
۱۰. induction
۱۱. hypothesis
۱۲. analogy
۱۳. postulates
۱۴. unformity of nature
۱۵. logical positivism
۱۶. ideals
۱۷. aesthetics (زیباییشناسی یا جمال شناسی یا علم استحسان)
۱۸. ideals
۱۹. institutions (نهادها یا مؤسسات)
۲۰. citizen
۲۱. metaphysics
۲۲. ontology
۲۳. existence
۲۴. systems
۲۵. idealits (یا صورتانگار)
۲۶. realist (یا واقعانگار)
۲۷. monist (یا یكیانگار)
۲۸. pluralist (یا چندانگار)
۲۹. epistemology
۳۰. Ethics
۳۱. Spinoza
۳۲. Kant
۳۳. Critique of Practical Reason
۳۴. concrete (یا انضمامی)
۳۵. Tragedy
۳۶. Schopenhaver
۳۷. drama (شبیهسازی، داستان نمایشی) (در فارسی معمولاً محاكا به كار رفته است. سعدی گوید:گر به میدان محاكای تو جولان یابم - گوی دل در خم چوگان زمان اندازم)
۳۸. این لحن كلام تورات در شرح حال ایوب است. در كتاب ایوب باب دهم (۱ تا ۸) نیز چنین آمده است: «جانم از حیاب بیزار است. پس نالهی خود را روان میسازم. و در تلخی جان خود سخن میرانم. و به خدا میگویم مرا ملزم مساز. و مرا بفهمان كه از چه سبب با من منازعت میكنی. آیا برای تو نیكوست كه ظلم نمایی. و عمل دست خود را حقیر شماری. و بر مشورت شریران بتابی. آیا ترا چشمان بشر است. یا مثل دیدن انسان میبینی... كه معصیت مرا تفحص میكنی. و برای گناهانم تجسس مینمایی. اگرچه میدانی كه شریر نیستم».
چقدر این سخن با بیان قرآن دربارهی ایوب فرق دارد! در قرآن هم مذكور است كه ایوب به درد و رنج و محنت دچار شد اما او اینها را به خداوند نسبت نداد. خدا ایوب را به عنوان بندهی خاص خود كه روش وی مایهی تسلّی خاطر و شایستهی پیروی پیامبران است یاد میكند: «واذكر عبدنا ایوب اذنادی ربه انّی مسّنی الشیطان بنصب و عذاب ?? و بندهی ما ایوب را یاد كن، وقتی پروردگار خود را ندا كرد كه شیطان رنج و عذابی به من رسانید. تا آنجا كه میگوید: «... انا وجدنا صابر انعم انه اواب» ?? ما او را صبور یافتیم، چه نیكو بندهای بود كه وی توبهگر بود. (سورهی ص آیات ۴۱ و ۴۴).
بهطور كلی روش بیان قرآن و تورات دربارهی پیامبران تفاوت بسیار دارد. در تورات حاضر گناهانی بس عظیم به انبیا نسبت داده شده است ولی قرآن ساحت ایشان را از ارتكاب معاصی و مناهی مبرّی و مقدس میداند.(م.)
۳۹. «جهان و كار جهان جمله هیچ در هیچ است»- حافظ
۴۰. James Shirley
۴۱. شكوه و سلطنت و حكم، كی ثباتی داشت- زتخت جم سخنی مانده است و افسر كی «حافظ»
۴۲. Marcus Aurelius
۴۳. Berkeley
۴۴. Hume
۴۵. Voltaire
۴۶. atheist
۴۷. Auguste Comte
۴۸. Darwin
۴۹. Homo Sapiens
۵۰. Old and New Testament
۵۱. tradition (یا سنّت)
۵۲. materialism (یا مادهانگاری)
۵۳. tradition
۵۴. quantum
۵۵. determinism (ضرورت، حتمیت)
۵۶. hypoth sis
۵۷. mechanistic
۵۸. explanation
۵۹. Marx
۶۰. proletariat
۶۱. Hegel
۶۲. Bonn
۶۳. feudalism
۶۴. synthesis
۶۵. dialectical materialism (یا مادهانگاری جدالی)
۶۶. لوین، فلسفه یا پژوهش حقیقت ، ترجمه سیدجلالالدین مجتبوی، حمرال، حكمت، ۱۳۷۰،
منبع:كانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حكمت http://www.iptra.ir
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست