چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

موانع عبرت آموزی از رخدادها


موانع عبرت آموزی از رخدادها

انسان موجودی مختار و مسئول است او فرصتی برای انتخاب دارد تا به اختیار و آزادی, مسیر بازگشت خویش به سوی خداوند را برگزیند

انسان موجودی مختار و مسئول است. او فرصتی برای انتخاب دارد تا به اختیار و آزادی، مسیر بازگشت خویش به سوی خداوند را برگزیند. از آن جایی که موانع جدی در برابر انتخاب راه درست وجود دارد، در هر مرحله انتخاب آدمی، نشانه هایی از سوی خداوند به عنوان نشانه های هدایتی و علایم راهنمایی قرار داده شده است.

انسان با استفاده از این نشانه ها می تواند راه درست را برگزیند و به کمال رسیدن را تجربه کند. با این همه گاه در انتخاب راه درست به هر دلیلی اشتباه می کند و به خطا می رود. در این جاست که برخی از رخدادها به شکل رخدادهای هشداری ظاهر می شود تا آدمی را به گونه ای متنبه ساخته و در مسیر درست قرار دهد. این ها رخدادهای عبرت آموزی است که در سراسر زندگی هر شخص و جامعه وجود دارد.

نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی پاسخ این پرسش را می دهد که چرا انسان ها از این رخدادهای عبرت آموز برای تصحیح و اصلاح راه خود استفاده نمی کند؟ با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● فرصتی برای عبرت

دنیا برای انسان، فرصتی برای شدن های کمالی است. از این رو خداوند در هنگام آفرینش آدم(ع) از آفریدن جانشینی در زمین سخن می گوید؛ زیرا خلافت انسانی تنها در ظرف زمانی و مکانی دنیا شدنی است و انسان در این فرصت کوتاهی که از آن به عمر یاد می شود، از قرارگاه زمین می تواند به چنان شدن کمالی دست یابد که خلافت الهی را عهده دار شود و در مقام مظهریت تمام و کمال الهی بنشیند.

با این همه دو مانع بزرگ: خواسته های نفسانی و وسوسه های شیطانی، سد راه شدن های کمالی انسان است و زندگی در دنیا همان گونه که بزرگ ترین و تنها فرصت انسان است، بدترین بخش زندگی بشر را نیز شکل می بخشد؛ زیرا در این فرصت زیستن در دنیاست که باید یکی از دو راه بازگشت به سوی خدای جمال یا خدای جلال را برگزیند و به بهشت جمال یا دوزخ جلال درآید و خود را به یکی از دو شکل اصلی برای ابدیت چنان بسازد که تکراری در آن نیست.

پس دنیا برای آدمی همه چیز است؛ و اگر انتخاب درستی انجام ندهد، ابدیتی شوم و شقاوتی جاودانه را برای خود رقم زده است. دو مانع بازدارنده از رشد کمالی و شدن خدایی، امتحان بزرگ بشر است. با این همه خداوند به اشکال مختلف می کوشد تا دم آخر، آدمی را به راه آورد. این جاست که نقش رخدادهای عبرت آموز خود را در زندگی بشر به روشنی نشان می دهد و آدمی را به سوی حقیقت رهنمون می سازد که کمال شدن و خدایی گشتن در آن است.

عبرت که در اصل به معنای گذشتن از حالی به حالی دیگر است، به حالتی گفته می شود که با آن از شناخت محسوس به شناخت غیرمحسوس می توان دست یافت (مفردات الفاظ القرآن الکریم، راغب اصفهانی، ص ۵۴۳)

هرگاه انسان با دقت و توجه در رخدادها و رویدادهای جزیی، به یک سلسله تعالیم و آموزه های کلی رهنمون شود و از امری به امری دیگر برسد، از آن به اعتبار و عبرت یاد می شود؛ زیرا به شخص کمک می کند تا حقایقی را درک کند که در پی رخدادهای جزیی قرار دارد و به سادگی به چشم نمی آید. این گونه است که از زلزله ای که به ظاهر پدیده ای طبیعی است، به عنوان نشانه ای از آفریدگار و پروردگاری وی توجه می یابد و نسبت به هدف و فلسفه آفرینش درکی دیگر پیدا می کند؛ زیرا این زلزله طبیعی همانند هشدار و تلنگری است که وی را بیدار می کند و از غفلت بیرون می آورد و به او می فهماند که مرگ و زندگی چنان به مویی بند است که هر آن چه ساخته شده در یک آن فرو می پاشد و از میان می رود لذا نمی توان به ساخته ها و سازه های دنیایی دل بست و به آن چنگ انداخت؛ زیرا به کوچک ترین حرکتی از میان می رود.

همین نقش را مرگ دوستان و آشنایان بازی می کند. به این معنی که هر مرگی به انسان هشدار می دهد که این شتری است که در هر خانه ای از جمله خانه شمامی خوابد. بنابراین نباید چنان به دنیا آویخت که گویی هرگز آن را ترک نمی کند و زندگی جاودانه دارد؛ بلکه همواره باید آگاه و هوشیار باشد که دنیا جای ماندن نیست بلکه جایی برای رفتن است و گذرگاهی است که هیچ کس در آن منزل نمی کند و خانه ای بر روی پل زندگی دنیا نمی سازد.

با این همه انسان ها، هرگز به درستی از این هشدارها استفاده نمی کنند و واکنش درستی به آن ها نشان نمی دهند. پرسش این نوشتار آن است که چرا آدمی از رخدادها برای شدن کمالی و خدایی گشتن بهره نمی گیرد و از خواب غفلت بیدار نمی شود؟ چرا ما از رخدادهایی که به شکل نشانه های راهنمای زندگی، هر دم در برابر ما ظهور می کنند، بهره نمی گیریم و عبرت نمی آموزیم؟

به سخن دیگر، چرا آدمی از رخدادها و حوادثی که هر روزه با آن روبه رو می شود، درس و عبرت نمی گیرد و پندی نمی آموزد و هم چنان در خواب غفلت می ماند و بیدار نمی شود؟ چه علل و عواملی موجب می شود که آدمی این گونه با نشانه ها و هشدارهای پیاپی خداوندی برخوردی نادرست داشته باشد؟

● موانع عبرت آموزی

هر انسانی بر پایه فطرت سالم و عقل سلیم خویش، مسیر کمالی را طی می کند و از نقص گریزان است، لذا نسبت به امور باطل ضدکمالی بیزاری می جوید و واکنش سرد و منفی نسبت به آن بروز می دهد. اما به عللی چند این حالت طبیعی در آدمی از میان می رود و آدمی به جای آن که به سوی کمال و کمالیات گرایش یابد به نواقص و امور ضدکمالی گرایش یافته و به آن عادت می کند و تلاشی برای شدن کمالی از خود بروز نمی دهد.

از جمله این علل می توان به تغییر و تبدیل در فطرت آدمی اشاره کرد که خداوند در آیاتی چند به آن پرداخته و علل و عوامل آن را معرفی نموده است. از جمله این که پیروی از هواهای نفسانی و خواسته های بی حد و اندازه نفس اماره به سوء، موجب می شود تا آدمی راه اعتدال و تعادل را کنار گذارد و به سوی افراط کشیده شود و تنها به خواسته های نفسانی پاسخ مثبت داده و آن را ارضا نماید. این گونه است که سایر قوای بشری از جمله عقل از عنایت خاص انسان محروم می شود و در یک فرآیند، ابزارهای شناختی و منابع آن، تحلیل می رود و از حالت طبیعی خارج می شود. در این حالت بر گوش و چشم پرده افکنده می شود و قلب از ادراک درست حقایق هستی باز می ماند و قدرت تشخیص حق از باطل را از دست می دهد.

در آموزه های قرآنی به مسئله تقوا به عنوان محوری ترین صفت انسانی، بسیار تاکید شده است؛ زیرا تقوا به عنوان پرهیز و اجتناب طبیعی انسان از پلیدی ها، زشتی ها و بدی هاست؛ زیرا فطرت سالم وعقل سلیم، به آدمی اجازه نمی دهد به اموری از این دست کشیده شود که مانع جدی در برابر کمال خواهی اوبه شمار می آید. اما کسانی که به هر علتی، به فطرت سالم و عقل سلیم خویش آسیب رسانیده اند، گرایشی به تقوا ندارند از پلیدی و زشتی های عقلانی و عقلایی پرهیز نمی کنند، از این رو نسبت به زشتی های شرعی نیز واکنش درست بروز نمی دهند؛ زیرا فطرت مخدوش و عقل بیمارشان، ناتوان از تشخیص حق از باطل و درست از نادرست می شود. بنابراین نسبت به رخدادهای هشدار دهنده نیز واکنش های درست و مناسبی بروز نمی دهند.

اما اگر انسان فطرت سالم وعقل سلیم خویش را هم بواسطه مبارزه با خواسته های نفسانی و وسوسه های شیطانی همچنان حفظ کند، می تواند درمسیرکمالی عقل گام بردارد. از این رو خداوند یکی از شروط اصلی ایمان را داشتن تقوای عقلانی و فطری دانسته است. (بقره آیه ۲) به این معنا که انسانی که دارای تقوای عقلانی و فطری است، می تواند در مسیر تقوای شرعی گام بردارد و از رهنمودهای شرعی و الهی بهره مندگردد. اما اگر از چنین تقوای ابتدایی و طبیعی برخوردار نباشد، نمی تواند این گونه واکنش های مثبت و سالم و مناسبی از خود نشان دهد.

بنابراین می توان گفت که یکی از موانع جدی برای عبرت آموزی بشر از رخدادها و آیات الهی، فقدان تقوای طبیعی و فطری است. این معنا را می توان از آیات ۴۳ و ۴۸ سوره حاقه و نیز ۴۸ و ۴۹ سوره انبیاء به دست آورد؛ زیرا در این آیات شرط بهره مندی از آیات عبرت آموز الهی را داشتن تقوای فطری و عقلانی دانسته است. پس کسانی که از آیات و آموزه های و حیانی بهره ای نمی گیرند و عبرتی نمی آموزند کسانی هستند که تقوای فطری و عقلانی خود را از دست داده اند.

خداوند در معرفی کسانی که توانایی عبرت پذیری از رخدادهای جهان را دارند، به حق شنوایان اشاره می کند؛ زیرا آنان به سبب محافظت از فطرت و عقل سالم خویش، این امکان را یافته اند که از حوادث ورخدادها برای دست یابی به مسیر کمالی و اصلاح خطاها و اشتباهات بهره گیرند. (ق آیات ۳۶ و ۳۷ و نیز حاقه آیات ۴ تا ۱۲) این درحالی است که برخی با مخالفت با فطرت سالم و عقل سلیم، به هواهای نفسانی و خواسته های افراطی و بی پایان آن پاسخ مثبت داده و راه شناخت و منابع شناختی و معرفی خود را بسته اند. بنابر این نمی توانند از رخدادهای جهان درس و عبرت بگیرند و با اموری چون زلزله و توفان و مانند آن به عنوان رخدادهای و پدیده های جهان مادی برخورد می کنند و از آن هیچ عبرتی نمی آموزند.

خداوند در آیه ۱۲۸ سوره طه و نیز ۳۱ و ۳۵ سوره عنکبوت و ۳۶ و ۳۷

سوره ق، شرط خردمندی را برای عبرت آموزی مطرح می کند؛ زیرا کسی که عقل و خرد داشته باشد ولی از آن برای تحلیل رخدادها و انتخاب راه حق از باطل استفاده نکند، نمی تواند انسانی متعادل باشد، بنابر این کسانی که از عقل خویش به درستی استفاده می کنند، کسانی هستند که در انتخاب راه درست و نیز اصلاح خطا و اشتباه با بهره گیری از رخدادها و حوادث در طول زندگی، گام های درستی برمی دارند. در مقابل کسانی که از عقل خویش استفاده نمی کنند، ناتوان از عبرت آموزی از حوادث پیاپی هستند که همواره در زندگی ایشان به عنوان هشدار عمل می کند.

● جهل، مانع اساسی

از دیگر موانع اساسی در عبرت آموزی، می توان به جهل آدمی اشاره کرد؛ زیرا جهل، آدمی را وادی گمراهی قرار می دهد و اجازه یادگیری و پندگیری را از وی سلب می کند. از این رو خداوند در بیان امت هایی که از رخدادهای تاریخی پند می گیرند و آن را درسی برای تصحیح رفتار و اصلاح کارهای خویش قرار می دهند، به عالمان اشاره می کند، زیرا این عالمان هستند که از فرجام امت های گذشته و رخدادهایی از این دست پند و عبرت می گیرند و به اصلاح کارهای خویش و جامعه اقدام می کنند. (نمل آیات ۵۰ تا ۵۲)

خداوند نشانه شناسی را از عوامل مهم عبرت آموزی بشر می شمارد و از کسانی که از چنین توانایی برخوردار نمی باشند، به عنوان افرادی یاد می کند که از رخدادهای تاریخی و غیرتاریخی پند نمی گیرند و آنها را درس زندگی و اصلاح و تصحیح خطاها و اشتباهات خویش قرار نمی دهند.

خداوند در آیات ۷۴ و ۷۵ سوره حجر به هوشمندانی اشاره می کند که با نشانه شناسی، راه خویش را می یابند و به درستی از رخدادها برای حرکت درست در مسیر کمالی شدن سود می برند. خداوند از این دسته انسان ها به عنوان متوسمین یاد می کند که به معنای کسانی است که در علامت ها و نشانه ها به دقت می نگرند و هوشمندانه در رخدادهای پیرامونی خویش توجه و دقت می کنند تا با تحلیل درست، تبیین واقع بینانه ای نیز ارایه داده و توصیه های حکیمانه برای زندگی خود و دیگران بیان کنند. (مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۵ و ۶، ص ۵۲۷)

بنابراین کسانی که از هوشمندی برخوردار نیستند و یا به نشانه های گوناگونی که خداوند در زندگی ایشان نشان می دهد توجه و دقتی ندارند، کسانی هستند که از رخدادها عبرت نمی آموزند و درس نمی گیرند.

درحقیقت کسانی که از فقدان بصیرت رنج می برند، کسانی هستند که همواره از کنار هشدارهای الهی بی توجه می گذرند و از آن ها درس زندگی نمی آموزند. خداوند در آیه ۲ سوره حشر به اهل بصیرتی اشاره می کند که از تخریب خانه های کافران اهل کتاب مدینه، عبرت می گیرند. (مجمع البیان، ج ۹ و ۱۰، ص ۳۸۶)

درحقیقت اهل بصیرت با انوار الهی و چشم خدایی از فرجام زندگی دیگران عبرت می آموزند و می کوشند تا راه نادرست خویش را اصلاح کرده و در مسیر باطل گام برندارند و اشتباهات خویش را جبران کنند. اهل بصیرت از همه رخدادهای بزرگ و کوچک و حتی مسایل به ظاهر طبیعی مانند گردش شب و روز، به عنوان یک آیه روشن و نشانه ای آشکار بهره می گیرند و رفتار و کردار خویش را براساس حکمت و هدفمندی آفرینش تنظیم کرده و سامان می دهند. (نور آیه ۴۴)

آنان همان گونه که به رخدادهای غیرطبیعی همانند پیروزی اندک سپاهیان بر لشکر بزرگ و تا بن دندان مسلح (آل عمران آیه ۱۳) توجه می یابند و از آن عبرت می گیرند، به رخدادهای طبیعی کوچک و بزرگ چون گردش شب و روز و زلزله و توفان و مانند آن نیز به عنوان آموزه های عبرت آموز توجه می یابند و سعی می کنند از هر نشانه ای برای اصلاح و تصحیح کارها و رفتار خویش استفاده نمایند.

از نظر قرآن، کسانی که شناخت درستی از حقیقت هستی، خدا و خود یافته اند، انسان های دارای خشیت و خوف (ق آیه ۴۵ و عبس آیات ۴ و ۹ و آیات دیگر) مومن (اعراف آیه ۲) و عابد (انبیا آیات ۸۳ و ۸۴) و انابه کننده ای (غافر آیه ۱۳) هستند که از هر چیزی پند می گیرند و بی توجه و دقت از کنار مسایل کوچک و بزرگ نمی گذرند و می کوشند تا تحلیل معناداری از آن ها و تبیین درستی را ارایه داده و در اصلاح زندگی و راه خویش از آن کمک گیرند؛ زیرا آنان جایگاه خداوند را به درستی می شناسند و به ربوبیت و پروردگاری خداوند ایمان داشته و به این باور رسیده اند که هیچ پر کاهی بی دلیل در چاهی حرکت نمی کند و برگی بی اذن او بر زمین نمی افتد؛ چنان که هیچ حرکتی در جهان بی هدف و مقصد و مقصود نمی باشد. بنابراین می دانند که هر چیزی در جهان معنا و مفهومی دارد که باید آن را شناخت و از آن عبرت گرفت. پس در برابر سختی ها صبر پیشه می کنند و از هر چیزی پندی و درسی می آموزند. (ابراهیم آیه ۵ و لقمان آیه ۳۱ و سبا آیه ۱۹ و شوری آیه ۳۳)

در مقابل، هر کسی که اهل شناخت، خشیت در برابر خداوند نیست، بی توجه از کنار رخدادها می گذرد و هیچ گونه تأثیری از آن ها نمی پذیرد.

● کفرورزی

از دیگر موانع عبرت آموزی می توان به کفرورزی بشر اشاره کرد که در آیاتی چون ۱۰۱ و ۱۰۲ سوره یونس و ۳۳ و ۴۱ سوره حاقه به آن پرداخته شده است؛ زیرا کفر به انسان اجازه نمی دهد تا نسبت منطقی میان حوادث و رخدادها برقرار کند و امور جهان را یا پدیده های محض طبیعی برمی شمارد و یا آن که براساس تصادف هیچ گونه ارتباطی علی و معلولی میان آن ها نمی بیند که در این صورت عبرت و پندآموزی را امری لغو می شمارد.

کسانی که نسبت به آفرینش این گونه دیدگاهی دارند یا آن که برای جهان هدف و غایتی نمی بینند، نسبت به رخدادها این گونه واکنش نشان می دهند. از این رو خداوند یکی دیگر از موانع عبرت آموزی را عدم باور به آخرت و رستاخیز برمی شمارد، زیرا امیدی به زندگی اخروی ندارند تا نسبت به رخدادهای آن به عنوان رخدادهای هدفمند توجه کرده و دقت نمایند و از آن برای زندگی برتر و بهتر سود برند. در این راستا خداوند در آیه ۴۰ سوره فرقان عدم باور به آخرت و نومیدی از حیات اخروی را مانع جدی در سر راه پندگیری بشر از رخدادها و سرنوشت اقوام پیشینی می داند که به غضب و خشم الهی گرفتار آمده اند. (مجمع البیان، ج ۷ و ۸، ص ۲۶۷)به هر حال این امور و امور دیگر، از موانع جدی عبرت آموزی بشر از رخدادها و نشانه های الهی است که در زندگی بشر به وفور یافت می شود. اگر کسی این موانع جدی را از سر راه خویش بردارد، به هر چیزی به عنوان نشانه ای برای عبرت می نگرد و از آن برای تصحیح کار و اصلاح امور خویش سود می برد.

در پایان و برای حسن ختام جا دارد به جمله ای نورانی از امام علی(ع) اشاره کنیم که درباره فراوانی عبرت ها و کمی عبرت گیرندگان فرمود: «ما اکثرالعبر و اقل الاعتبار عبرت ها چقدر فراوانند و عبرت گیرندگان چه اندک!» (نهج البلاغه دشتی/ حکمت ۲۹۷)

علی اکبر بهشتی



همچنین مشاهده کنید