شنبه, ۹ تیر, ۱۴۰۳ / 29 June, 2024
مجله ویستا

پوپر , وبر و رویكرد عقل گرایی درتبیین اجتماعی


پوپر , وبر و رویكرد عقل گرایی درتبیین اجتماعی

نظریه مطلوبیت نهایی به عنوان بخشی از علم اقتصاد نئوكلاسیك, در ربع آخر سده نوزدهم به طور مستقل توسط كارل منجر در وین, لئون در لوزان و ویلیام استنلی ژیونز در لندن گسترش یافت

دكترین اصل روش شناسی كارل پوپر برای علوم اجتماعی به نام منطق موقعیتی آشكارا امری مبهم است . مقاله حاضر با توجه به این دكترین سه وظیفه را دنبال می كند: نخست، ضمن سیری در تاریخ فكری شرحی بر پس زمینه این دكترین و منابعی كه پوپر بر اساس آن به تنظیم دكترین خود می پردازد،می آورد. در اینجا بحث بر این است كه روش عقل گرایانه ماكس وبر خواه به واسطه یا به گونه ای دیگر تأثیر عمده ای بر آن داشته است. وظیفه دوم عبارت است از تصریح دكترین پوپر از طریق تفسیر نقل قول های مهم او در آثارش درباره فلسفه علم و فلسفه علوم اجتماعی و در نهایت به كاستی های «منطق موقعیتی» و نظریه سازی های پوپر در این باب توجه می شود.

دكترین اصلی روش شناسی ساختی كارل پوپر درباره علوم اجتماعی- تحت عنوان تحلیل یا منطق موقعیتی- گنگ ترین بخش از نظریات او به شمار می رود. مبحث ذیل از چند لحاظ به توضیح این دكترین، تشریح برخی كاستی های آن و تصریح همسانی نزدیك آن با شیوه تبیین اجتماعی ماكس وبر می پردازد. پوپر در شرح حال نویسی فكری خود مدعی است كه با تعمیم روش نظریه مطلوبیت نهایی به تحلیل موقعیتی دست می یابد. نظریه مطلوبیت نهایی به عنوان بخشی از علم اقتصاد نئوكلاسیك، در ربع آخر سده نوزدهم به طور مستقل توسط كارل منجر در وین، لئون در لوزان و ویلیام استنلی ژیونز در لندن گسترش یافت. این نظریه پیش از هر چیز مطابق با زندگی اقتصادی برای تقاضا و مصرف در برابر تولید و عرضه است و ارزش را در قالب اصطلاحات ذهنی تئوریزه می كند. از این نظر در جایی كه سطوح و ارزشهای قیمت از اولویت های ذهنی عوامل ناشی شوند، اقتصاددانان كلاسیك به طور عینی، ارزش را به عنوان كاركرد حجم كار تشریح می كنند.

نظریه اتریشی مطلوبیت نهایی كه به وسیله منجر تنظیم شد، توانست به وسیله امثال فون وایزر بوهم باورك، فون میزس و هایك گسترش یابد. نظریه اثباتی علوم اجتماعی در نظر پوپر مرهون هایك است، كسی كه پوپر او را در ۱۹۳۵ در مدرسه علوم اقتصادی لندن ملاقات كردو در سمینار خودش در ۱۹۳۶، افكاری را معرفی كرد كه بعدها در كتاب «فقر تاریخیگری» نمایان گشت. آشكارترین این وام گیری عبارت است از فردگرایی روش شناختی كه به وسیله «هایك» در نوشته هایی همچون «ضد انقلاب علم» تشریح شده است. ولی روش اصلی پوپر «منطق موقعیتی»، هیچ نشانه متقاعدكننده ای را نه در كار «هایك»، بلكه در كار هیچ نهایی باور اتریشی دیگری نخواهد یافت.

اگراستدلال شود كه در آثار منجر یا فون وایزر یا نظر هایك درباره «منطق ناب انتخاب» نشانه هایی از این روش وجود دارد، در واقع تنها رگه های ضعیفی بیش نخواهد بود. به اعتقاد من ماكس وبر منشأ اثرات جدی بر دكترین پوپر می باشد و این پیوستگی- با وجودی كه نمی تواند با هیچ مصداقی از پوپر، اثبات شود- در بین امور دیگر، از طریق تشابهات دكترین ها و همگرایی پوپر با كار وبر تأیید می شود. روش عقلانیت وبر مفسران بسیاری گفته اند كه وبر، روش شناسی اش را در بطن «نزاع روش های بین منجر و گوستاو اشمولر» و هوادارانشان مطرح ساخت كه در ۱۸۸۳ با انتقاد منجر از تاریخی گرایی در كتاب «تفحصاتی در روش علوم اجتماعی» تشریح شد...

وبر بر فردگرایی هستی شناختی و روش شناختی صحه نهاده و معتقد بود« اجتماعات باید به عنوان نتایج صرف كنش های خاص افراد قلمداد شوند.» او ارگانیسم گرایی یا تشبیه اندامواره مرتبط با الزاماتی را كه با منجر مشترك (و شایدملهم) بود- با روش تركیبی مفاهیم ساختی جمعی و الگوهای مفاهیم فردگرایانه- مردود شناخت. با وجودی كه وبر وجود قوانین تاریخی را انكار كرد ولی با تمایلات اشمولر در توجه به قوانین همسانی هایی كه دوره ای بودند، موافق بود. اگرچه اثر هاینریش ریكرت تحت عنوان «محدودیت های تشكیل مفاهیم در علوم اجتماعی» عموما به عنوان اثری كه اندیشه وبر درباره گونه ایده آل را شكل داده، شناخته می شود، منجر نیز شاید در شكل گیری آن اندیشه نقش داشته است.

منجر در كتاب «تفحصات» خود دارای دكترینی درباره مفاهیم «واقعی» است كه موضوع «نزدیك به واقعیت» وبر را از پیش طرح می كند ولی هیچ گاه میان گونه های مفهومی فاصله نمی اندازد چرا كه مصادیق جهان واقعی همواره با پدیده های دیگر در هم تنییده می شوند. «بوهم باورك» نیز در این زمینه از «روش تجزیه» مطالبی گفته است. ولی در جایی كه مفاهیم واقعی منجر به گونه هایی اشاره دارند كه همه گیر هستند(یعنی در همه جوامع به وقوع می پیوندند) و با روابط ضروری به یكدیگر می پیوندند، وبر از مكتب تاریخی كه بانمایش پدیده های زودگذر،مفاهیم را به مثابه مفاهیمی كه از لحاظ تاریخی محدود هستند، در نظر می گیرد حمایت و جانبداریمی كند. با وجود توجه بدون تردید وبر به دكترین اقتصادی نهاییون، این تلقی اشتباه خواهد بود كه تبیین اجتماعی او (بسیار كمتر از پوپر) به عنوان تقلیدیكوركورانه از آن دكترین تلقی شود. هر چند وبر برای تشریح منظور خود از اندیشه نهاییون استفاده می كند ولی شواهدی دال بر این وجود ندارد كه او روش خود را از نظریه مطلوبیت نهایی برگرفته باشد.

نهاییون و وبر دو جهت گیری متفاوت را نشان می دهند. تحلیل نهاییون یك بار ذهنی از ارزش های (منابع، دارایی ها، صنایع دستی و غیره) به دست داده و معمولا به منزله رویكردی روانشناختی یا درون نگر مطرح است، ولی وبر- بر خلاف تفسیرهای عمومی از او- از یك روش عینی برای بازیابی معانی عوامل هواداری می كندو چنانكه خواهیم دید این عینی گرایی حتی در رویكرد پوپر بیشتر مطرح می شود.

تصور ما از روش وبر اصولا مبتنی بر «مسئله غیرعقلانیت» خواهد بود(۶-۱۹۰۵) كه یك اثر برجسته است، چرا كه روش غیرعقلانی او اساسا در اثر «اقتصاد جامعه»(۱۹۲۱) مجددا مورد تأكید قرار گرفته و در مقاله «عینیت در علوم اجتماعی» او در سال ۱۹۰۴ پیشاپیش مطرح شده بود. وبر، محور اصلی جامعه شناسی را بر حسب طرز رفتار معناداری تصریح می كند كه به لحاظ ذهنی در جهت رفتارهای دیگر است. معنای ذهنی یك كنش، انگیزه عامل(دلیل، هدف، نیت یا ارزش) است. كنش اجتماعی به ناچار باید از لحاظ عقلانی در پرتو طرحهایی تفسیر شود كه اهداف یا ارزش های عوامل را در ارتباط با كنش هایی تصریح می كند كه وسایل سودمندی هستند. تفسیر عقلانی، شكلی از تبیین علی است، هر چند كه علل در این مورد (انگیزه ها، دلایل یا هر چیز دیگر) در نوع خودمتفاوت از علل در علوم طبیعی اند.

دانشمند علوم اجتماعی به چه طریق معانی ذهنی را باز می یابد؟ به قول اكثر مفسران وبر، از طریق تفهم یا درون فهمی. اصطلاح تفهم برای وبر، نشان دهنده یك برآیند است تا روش. وبر در مقالاتش به كرات و صراحت، روش فرافكنی همدلانه یا بازسازی فرایندهای اندیشه افراد دیگر را مردود شناخته و در افكار، خودمان به آزمایش می پردازد. دانشمند علوم اجتماعی نمی تواند انگیزه ها را از طریق شهود یا تحلیل روانشناختی شخصیت بازیابد. روش مورد نیاز، تفسیر عقلانی است كه به توصیف وضعیت عینی در برابر یك عامل پرداخته و ابعاد كوچك وضعیتی را برجسته می سازد كه او را وامی دارد تا چنانكه عمل كرده، به كنش بپردازد.

وبر، تفسیر عقلانی را به عنوان «فرضیه ای» یا «سازه ای ایده آل گونه» از موقعیت یك عامل وصف می كند. دانشمند علوم اجتماعی در مدل خود، آن ویژگی هایی از موقعیت را به هم می آمیزد كه معتقد است برای فهم یك عامل مهم هستند، بدون اینكه به ابعاد غیرلازم توجه كند. فرض حاضر این است كه عامل گونه وار یا تیپیك به طور عقلانی رفتار كرده و به طور مؤثر اهدافی را كه كاملا بر آنها واقف است دنبال كند و وظیفه دانشمند اجتماعی توصیف مقصود یا انگیزه ای است كه یك كنش را برای گونه عامل در درون گونه وضعیتی اش، عقلانی یا كاملا غیرعقلانی می سازد. در یك معنای قابل توجه، مقصود یا معنای كنش به واسطه موقعیت آن ساخته شده و از آن استنباط می شود. وبر طرح هایش را به قوانین علم اقتصاد و به طور خاص اصل مطلوبیت نهایی تشبیه می كند كه رابطه معكوس بین كمیت یا تعداد واحدهای برخی اجناس و ارزش منسوب به هر واحد خاص راتصدیق می كند. او این اصل را به عنوان یك سازه یا طرح هایی قلمداد می كند كه در گونه خاصی از یك موقعیت عینی- اقتصادی پولی- كنش عقلانی تلقی می شود، موقعیتی كه شیوه های احتمالی كنش را تحمیل می كنند.

قانون مطلوبیت نهایی و طرحهای مشابه دیگر كنش اقتصادی عقلانی از طریق تحلیل روانشناسانه افراد به دست نمی آیند بلكه از طریق: «بازسازی ایده آل گونه مكانیزم نرخ رقابتی یك موقعیت عینی كه توسط این نظریه تصریح شده به دست می آیند. تجلی «ناب» این موقعیت، به فردی كه به درون بازار پرتاب شده، قوه انتخاب بین دوشق جایگزین را اعطا می كند: همسازی فرجامین با بازار یا تباهی اقتصادی.» وبر می گوید ساخت وساز موقعیت اجتماعی برای انجام یك تبیین، امری حیاتی است چرا كه این موقعیت از مقاصد گونه وار(typical ) خبر می دهد. در نگاه اول، حال و هوای راز گونه ای كه اندیشه وبر را احاطه كرده این است كه دسترسی به مقاصد یا انگیزه های یك عامل از طریق موقعیت های اجتماعی صورت می گیرد تا از طریق روانشناسی. ولی این مقاصد باید چگونه درك شوند؟

ما در تأكید بر موقعیت های ماورای روانشناسی، این معنا را مستفاد می كنیم كه كنشگر اجتماعی به دنبال مقاصد خصوصی نیست بلكه در پی ارزش های پایدار و اجتماعی است كه در نهادها، جنبش ها و موارد مشابه دیگر تجلی یافته است. توبی هاف می گوید كنشگران وبر در جهانی جای دارند كه از نظر فرهنگی اشكال هستی را شكل داده و از نظر زبانشناختی و منطقی تفكر درباره جهان یا پاسخگویی و تفسیر آن را شكل می بخشند.» لازم است در این زمینه بین فرایند ساخت وساز اینطرحهای ذهنی یا گونه ها و كاربرد آنها در تفاسیر و تبیین های علی تمایزی داده شود(اگرچه وبر اغلب این تمایز را قائل نیست.) این فرایند كاربرد شامل مقایسهكنش های واقعی با كنش های طرح ذهنی است كه به صورت عقلانی درمی آید. وبرمی گوید: «از طریق این كاربرد، ما یكی از دو نتایج را مستدل می سازیم: اگر كنش و موقعیت یك عامل با طرح ذهنی مرتبط باشد ما می توانیم حدس بزنیم كه عمل او در تعقیب هدف یا ارزش ترسیم شده در مدل، عقلانی است.

انگیزه استنباط شده نمایانگر تبیین علی كنش در موضوع بحث است. به بیان دیگر در موقعیتی كه نزدیك به طرح ذهنی است، عامل ممكن است به روش متفاوتی ازروش های ترسیم شده در طرح عمل كند. آیا طرح های ذهنی در چنین حالتی بیهوده و نامربوط هستند؟ وبر در «اقتصاد و جامعه» توضیح می دهد كه طرحذهنی،دارای شایستگی فهم پذیری روشن و بدون ابهام است. در مقایسه با این، فهم شیوه هایی امكانپذیر است كه در آن عمل واقعی تحت تأثیر عوامل غیر عقلانی كل مجموعه همچون تمایلات و اشتباهات است و در آن عوامل انحراف از مسیر رفتاری را توضیح می دهند كه انتظار می رفت براساس فرضیه این كنش ها به طور محض عقلانی باشند.

در چنین مواردی ما تصور می كنیم وبر مدعی است كه طرح ذهنی نمی تواند به حد كافی به تبیین بپردازد چرا كه موضوع تبیین یا مبین هایش (كنش) كمكی نمی كنند.

آشكار است كه طرح ذهنی خصلت اكتشافی دارد كه نشان می دهد، تبیین در دسته وسیعی از عوامل غیرعقلانی جا می گیرد.در قالب این نقش اكتشافی، طرح های عقلانی وبر به طور مشترك تحت عنوان «مثالی كردن» مطرح می شوند. او خود مفهوم گونه مثالی یا آرمانی را تحت عنوان «یك مفهوم ذاتا محدود مثالی» توصیف می كند. آرمانی كردن یا مثالی كردن، ابزار مشترك علوم طبیعی و اجتماعی است كه در آن پدیده ها تحت شرایط آرمانی یا مثالی مورد توجه واقع می شوند و در واقعیت قابل تولید نیستند (همچون رقابت تام و تمام یا بوروكراسی عقلانی). انتزاع كه برای هر شكل بندی مفهومی و فكری ضروری است، عبارت از مثالی كردن در استخراج ویژگی های معین و طرد جزئیات متنوع هر مفهوم است.

ولی آرمانی سازی كه دقیقا موردنظر است، عبارت از فرآیند انتخاب و بزرگ نمایی است. پدیده آرمانی یا مثالی شده، غیرواقعی بوده و وجود خارجی ندارد.مشهورترین نمونه قانون آرمانی یا مثالی شده در علوم طبیعی، قانون اول حركت نیوتن یعنی قانون اینرسی یا بی حركتی است كه تأیید می كند همه اجسام در یك موقعیت سكون یا حركت یكنواخت و یكراست حفظ می شوند مگر اینكه به وسیله نیرویی به حركت در آیند. ما هیچگاه، اجسام را در حركت اینرسی یكراست بدون اینكه در معرض نیرویی باشند، نمی بینیم .حركت سیارات بهترین نمونه نزدیك است كه در واقع تركیبی از حركت اینرسی ناشی از شتاب سیارات و حركت جاذبه ای بطرف خورشید در گوشه سمت راست تا جای است.

اگرچه وبر طرح های ذهنی كنش عقلانی را با قوانین عام علوم طبیعی كه او آن را با یك نمونه خاص متضاد قابل ابطال می داند، مقابله می كند ولی اذعان دارد كه طرح های ذهنی نیز قابل رد هستند و این تفاوت برای او نیز آشكار است كه ابطال كردن یك طرح ذهنی برای توجیه رد آن كافی نیست. «تشكیل یك موقعیت ملموس و مشخص كه دارای تغییر معتبری نیست، با مسأله ارزش نظری طرح تفسیری بی ارتباط است.»

نویسنده:استروان جاکوبس-مترجم:علی طایفی

Poper & Weber :Rationalism in Social Explanation

Basic methodological doctrine of K.Poper in social science ,as called situation logic, is very ambiguous. This article (in ۲ section) will follow three goals: ۱. review of mental history & backgrounds of this doctrine & resources (specially M.Weber) that have effected Poper ; ۲. expose of his doctrine through interpretation of his citations in his works on philosophy of science & social science ; ۳. Study on defects of "situation logic " & theorization of Poper


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.