دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
فیلمی که خیره کننده نشد
۱) سالها پیش مجذوب تئاتر «یادگار سالهای شن» و نقش آفرینی بازیگرش شده بودم. درباره کارگردان-علی رفیعی- و بازیگر- رضا کیانیان- بسیار کم میدانستم. از سر بیاطلاعی روزگار جوانی. چیزی در آن نمایش وجود داشت که آن را از معدود تئاترهایی که دیده بودم متمایز میکرد. چیزی پیش از طراحی صحنه جذاب، بازیهای قوی و ریتم پرکشش. «یادگار سالهای شن» خیلی سینمایی بود جوری که فکر میکردم تئاتر بر مبنای میزانسنهای سینمایی طراحی شده و صحنه با قاب بندیهای سینمایی شکل گرفته بود. خب، این برای یک شیفته سینما در آن سن و در آن روزها یک دریافت و کشف جذاب بود.
۲) علی رفیعی امروز در ۷۳سالگی است با کوله باری از تجربیات مختلف تئاتری و با تمام علاقهیی که به سینما دارد و همگان هم از آن اطلاع دارند که تنها دو فیلم در کارنامه سینمایی خود دارد و به گواهی همین دو فیلم تواناییهایش در این عرصه چند پله بالاتر از سطح متوسط سینمای ایران است.
۳) «آقا یوسف» بیشک از ۶-۵ اثر سینمایی قابل بحثی است که در سال ۱۳۸۹ تولید شدهاند. فیلمی با ایده جذاب، طراحی صحنه متناسب، مجموعهیی از بازیهای روان و البته یک نقشآفرینی فوقالعاده با امضای مهدی هاشمی. اما فیلم به یک اثر خیرهکننده تبدیل نمیشود. قصه و روایت آن دلیل این نقصان است.
مهدی هاشمی میگوید: «علی رفیعی استاد درام است». برحسب سابقه رفیعی شاید کمتر کسی این باور را نپذیرد اما اساتید هم همیشه بینقص و کامل عمل نمیکنند. «آقا یوسف» در بخشهای میانی خود دچار عدم تمرکز و افت قصه میشود. تاکید بیش از اندازه بر مسائل و آدمهای خانههایی که یوسف برای نظافت میرود باعث سکته و کشدار شدن فیلم شده است. میدانم که داستانکهای جذاب کنار خط اصلی قصه هم میتواند به جذابیت آن کمک کند و هم بر شناخت بیشتر مخاطب از کاراکتر اصلی میافزاید. اما در «آقا یوسف» تاکید بیش از اندازه و تنیده نشدن داستانکها در بافت قصه اصلی این کارکرد را دچار ضعف کرده است. ماجرای پلیسی چاقو خوردن آقای دکتر و گرفتاریهای یوسف و دوست رانندهاش بیش از ظرفیت نوع زندگی آدمهایی است که در فیلم به آنها پرداخته میشود. در نتیجه باورپذیری ماجرا را دچار اشکال و ریتم نرم فیلم را گرفتار اختلال میکند.
ماجرای اشتباه گرفتن رعنا با زن دیگری که یوسف را به یک آرامش موقت میرساند که دخترش با آقای دکتر رابطهیی ندارد ضرب و تاثیر فصل پایانی که او با واقعیت روبرو میشود را کاسته است. تصور میکنم بدون وجود آن زن اشتباهی شبیه رعنا در صورتی که یوسف در جستوجوی خود ذره ذره با حقایق روبرو میشد میتوانست کشش بیشتری ایجاد کند. حتی پایان فیلم بدون اینکه از روال زندگی آدمهایی مثل یوسف خارج شود میتوانست به مراتب تلختر باشد. البته این دیگر سلیقه شخصی است.
۴) به رابطه یوسف و دخترش برخی اشکالاتی وارد کردهاند و حتی اشاره شده که پدرها درباره چنین مسائل اخلاقی اغلب نمیتوانند با آرامش برخورد کنند. راستش نمیدانم چرا بعضی دوستان فقط مردم را به یک شکل تصور میکنند که در مواجهه با موارد اخلاقی حتما رفتارهای رگ گردنی دارند. باید باور داشت که مردم طیفهای مختلفی هستند با کنش و واکنش متفاوت در موقعیتهای مشابه. اتفاقا آدمهای زیادی هستند از طبقه و قشر یوسف که در موارد اینچنینی رگهایشان ورم نمیکند و جور دیگری با مساله روبرو میشوند.
۵) فیلمهای متوسط یا خوب بسیاری هستند که به واسطه یک بازی درخشان به یاد میآیند و در خاطر میمانند، قطعا «آقا یوسف» از این جنس است که بدون مهدی هاشمی نمیتوان آن را تصور کرد. بازی مهدی هاشمی در این فیلم و سریال درخشان «روزگار قریب» کیانوش عیاری بیشک از نمونههای مثالزدنی در تاریخ سینمای ایران است. هاشمی بدون تظاهر و تفاخر برای خود و هنرش احترامی قائل است ارزشمند. کاش سینمای ایران فرصتهای بیشتری مهیا کند برای هنرمندی آدمهایی از جنس مهدی هاشمی.
۶) علی رفیعی در گفت و گویی در ماهنامه ۲۴ مرداد ۹۰ عنوان داشته است: «... در آقا یوسف همه شخصیتها تنها هستند اما تنهایی همهشان کمتر از تنهایی خود من است. نه تنها در زندگی، بلکه در محیط حرفهام، تنهایی ناشی از ظلمی که به صورت غیر مستقیم به من روا میشود. من نمیتوانم بگویم چرا به دیگران امکانات میدهید اما میتوانم بگویم چرا به امثال من نمیدهید. من آدم خود ساختهیی هستم که به هیچ کس بدهکاری ندارم... ولی من که در این سالها بیشتر از خودم هزینه کردهام و چیزی طلب نکردهام چرا باید محروم بمانم؟! چرا؟ الان کلی پول صرف فیلمهایی میشود که اکثرشان چیزی عاید تماشاگر و سینما نمیکند. وقتی مسوولان سینما از کارگردانی که فیلمش چیزی را عاید سینمای این مملکت نکرده دفاع میکنند، و وقتی من نیاز دارم حداقل در مرحله پس تولید از فیلمم حمایت شود، نه به نامهیی پاسخ داده میشود و نه به تلفن، انتظار دارید این وضع در تنهایی آقا یوسف منعکس نشود؟» شاید گلایههای رفیعی رنگی از اغراق داشته باشد اما چرا تلاش نمیشود این دلخوریهای حتی اغراق شده مرتفع شوند؟ بالفعل نشدن تواناییهای آدمهایی از جنس رفیعی که استخوان خرد کردهاند و دغدغه فرهنگ دارند، در هر شکل دردناک است و سودی به این مملکت نمیرساند.
شاهین امین
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
اصفهان قتل سلامت تهران هواشناسی شهرداری تهران سیلاب فضای مجازی آموزش و پرورش سامانه بارشی باران شهرداری
خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان تورم
مهناز افشار تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران دفاع مقدس صدا و سیما مسعود اسکویی موسیقی سریال مهران غفوریان
دانش بنیان
رژیم صهیونیستی حماس فلسطین غزه جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا جنگ اوکراین نتانیاهو
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید سپاهان بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
اپل گوگل اینستاگرام آیفون مایکروسافت باتری ناسا عکاسی
کاهش وزن سیگار توت فرنگی فشار خون اعتماد به نفس کبد چرب