پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نسبت علم كلام و اخلاق


نسبت علم كلام و اخلاق

در این مقاله, نسبت بین علم كلام و اخلاق مورد بررسی قرار می گیرد در ابتدا تعریفی ازعلم كلام و اخلاق ارائه شده است علم كلام عبارت است از تبیین, اثبات و دفاع برهانی و عقلی از عقاید دینی و اخلاق عبارت است احكامی كه عقل عملی در باب حسن و قبح افعال و بایدها و نبایدهای رفتار آدمی صادر می كند

در این مقاله، نسبت بین علم كلام و اخلاق مورد بررسی قرار می‌گیرد. در ابتدا تعریفی ازعلم كلام و اخلاق ارائه شده است: علم كلام عبارت است از تبیین، اثبات و دفاع برهانی و عقلی از عقاید دینی و اخلاق عبارت است؛ احكامی كه عقل عملی در باب حسن و قبح افعال و بایدها و نبایدهای رفتار آدمی صادر می‌كند. سپس دو دیدگاه در باب نسبت علم كلام و اخلاق مختصراً مورد اشاره قرار گرفته است. ۱. علم كلام مقدم بر اخلاق است. ۲. اخلاق مقدم بر علم كلام است در دیدگاه اوّل، ابتدا باید خدا و اوصاف او از طریق استدلال‌های عقلانی اثبات شود و سپس اخلاق به نظر آنان عبارت است از آنچه كه خدا فرمان دهد، خوب و آنچه از آن نهی كند، بد می‌باشد. در ادامه، اشكالات و پاسخ طرفداران این دیدگاه مطرح شده است.

در مورد نگرش دوّم، ابتدا دیدگاه كانت، فیلسوف بزرگ آلمانی مطرح و سپس مورد نقد قرار گرفته است. در خاتمه دیدگاه متفكران اسلامی مطرح گردیده و این نكته اثبات شده است كه گزاره‌های اخلاقی مقدم بر علم كلام است.

این مقال بر آن است تا نسبت بین علم كلام و اخلاق را بررسی كند كه آیا علم كلام مقدم بر اخلاق است یا اخلاق و گزاره‌های اخلاقی و عقل عملی مقدم بر علم كلام است. اما قبل از بررسی این مسئله لازم است كه تعریفی از علم كلام و اخلاق ارائه دهیم:

علم كلام: علم كلام، علمی است كه دربارهٔ عقاید اسلامی، یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت، بحث می‌كند، به این نحو كه آن‌ها را توضیح می‌دهد و دربارهٔ آن‌ها استدلال می‌كند و از آن‌ها دفاع می‌نماید.

آموزه‌ها و تعالیم اسلامی را به سه بخش تقسیم می‌كنند: ۱. عقاید ۲. اخلاق ۳. احكام.

۱. بخش عقاید؛ مسائل و معارفی است كه باید آن‌ها را شناخت و بدان‌ها معتقد بود و ایمان آورد مانند مسئله توحید صفات ذات باری تعالی، نبوت عامه و خاصه و برخی مسائل دیگر.

۲. بخش اخلاق؛ مسائل و دستورهایی است دربارهٔ چگونه بودن انسان از نظر صفات روحی و خصلت‌های معنوی است. از قبیل: عدالت، تقوا، شجاعت، عفت، حكمت، استقامت و ... .

به تعبیری، اخلاق همان حكمت عملی است كه عبارت است از علم به این كه افعال بشر(افعال اختیاری او) چگونه و به چه منوال خوب است و باید باشد و به چه منوال بد است و نباید باشد.

۳. بخش احكام؛ یعنی مسائل مربوط به كار و عمل كه چه كارهایی و چگونه باید انجام شود، از قبیل نماز، روزه، حج و ... . البته بین اخلاق و احكام هم‌پوشانی وجود دارد كه فعلاً مجال بحث آن نیست.

علمی كه متصدی بخش اول است، علم كلام است. و علمی كه عهده‌دار بخش دوم است، علم اخلاق نامیده می‌شود. و علمی كه بخش سوم را بر عهده دارد، علم فقه نام گرفته است.

بنابراین، علم كلام، به طور خلاصه عبارت است از: تبیین، اثبات و دفاع برهانی و عقلی از عقاید اسلامی.(مطهری، ۱۳۷۹: ص ۱۵؛ مظفر، ۱۳۸۲: ص ۱۰۱).

اولین مسئله‌ای كه در علم كلام بررسی می‌شود، مسأله وجود خدا، صفات و افعال او است كه باید آن‌ها را به‌طور استدلالی مورد بحث و بررسی قرار داد. حوزهٔ این مسائل حوزهٔ عقل نظری است كه به واقعیت‌ها و "هست‌ها" توجه دارد.

حوزهٔ اخلاق، حوزهٔ عقل عملی است كه دربارهٔ حسن و قبح افعال و بایدها و نبایدهای آدمی حكم می‌كند، مانند این كه "عدالت نیكو است." و "باید راست گفت".

اكنون این سؤال مطرح است كه آیا ابتدا باید به مسائل هستی‌شناسی توجه داشت بعد به اخلاق، یا این برعكس، به تعبیری دیگر آیا ما ابتدا باید خدا و صفات او را ثابت كنیم تا بتوانیم مسائل اخلاقی را كشف كنیم، یا باید ابتدا به مسائل اخلاقی توجه كنیم و سپس مسائل اصلی علم كلام را اثبات نماییم؟ یا عقیده سوّمی صحیح است كه ما برای اثبات و دفاع از عقاید دینی، هم به مسائل عقل نظری و هم مسائل عقل عملی باید توجه داشته باشیم. این مسائل را در عناوین ذیل بحث می‌كنیم.

● علم كلام مقدم بر اخلاق

برخی از متدینان عقیده دارند كه علم كلام مقدم بر علم اخلاق است. این گروه بر آنند كه ما ابتدا باید وجود خدا و صفات او را اثبات نماییم و سپس از طریق صفات الهی، ضرورت بعثت انبیا و نزول كتاب آسمانی، ثابت شود و آن‌گاه خدا خوبی‌‌ها و بدی‌ها، و بایدها و نبایدها را از طریق كتاب‌های آسمانی به آگاهی انسان برساند. در نتیجه خداشناسی مقدم بر اخلاق و عقل نظری، مقدم بر عقل عملی است. این عقیده هم در جهان غرب و هم در جهان اسلام، طرفدارانی دارد كه به اختصار آن را توضیح می‌دهیم.

كسانی كه علم كلام و خداشناسی نظری و عقلی را مقدم بر علم اخلاق می‌دانند، معتقدند چیزی از نظر اخلاقی خوب و صحیح است كه خداوند آن را امر كند و هر چیزی را كه خدا نهی كند، بد و نادرست است. (Adams, ۱۹۹۶, p.۵۲۷).

فراتر از حكم و خواست الهی، هیچ واقعیت دیگری حتی عقل، نمی‌تواند مبنای حكم اخلاقی قرار گیرد. بر اساس این نظریه ملاك حسن و قبح افعال ، همان امر و نهی خدا است و صرف نظر از اوامر و نواهی خدا، خوبی و بدی وجود ندارد. از این رو، این گروه منكر حسن و قبح ذاتی افعال هستند پس این كه "عدل و راستگویی خوب است" و "ظلم و دروغگویی بد و قبیح است" فقط به دلیل آن است كه خدا فرمان داده است. اگر خدا نبود و یا اگر خدا بود ولی امر و نهی نمی‌كرد، هیچ فرقی میان اعمال یادشده نبود و عقل ما نمی‌توانست خوبی و بدی افعال را تمییز دهد. (جرجانی ، ۱۴۱۵ق: ص ۱۸۵؛ فخر رازی، ۱۴۰۸ق: ج۱، ص ۲۹) این نظریه در غرب، نظریه فرمان اخلاقی(divine command theory) و در حوزهٔ اسلام به نام اشاعره و نظریه حسن و قبح شرعی نام گرفته است.

● نقد و بررسی:

منتقدان این نظریه عقیده دارند كه‌ آدمی نمی‌تواند تمام اصول و گزاره‌های اخلاقی و به تعبیری حسن و قبح تمام افعال را از اوامر و نواهی خدا بگیرد. عقل پیش از فرمان خدا این توانایی را دارد كه به حسن و قبح پاره‌ای از افعال حكم كند كه دلایل آن‌ها به شرح ذیل است.

۱. اگر سؤال شود كه به چه دلیل من باید از خدا تبعیت كنم؟ جواب داده می‌شود كه چون خدا خیر محض و كمال مطلق است. اگر در همین جواب دقت شود، ما به یك حكم اخلاقی مستقل از خدا اذعان كرده‌ایم. تبعیت از كمال مطلق و خیر محض، خوب است. بنابراین ما ناگزیریم كه به یك حكم اخلاقی مستقل از فرامین خدا اذعان كنیم. اگر عقل ما می‌تواند به یك حكم اخلاقی مستقل از فرامین خدا دسترسی پیدا كند، چرا نتواند احكامی مشابه صادر كند.

۲. اگر خوبی و بدی همه افعال آدمی مبتنی بر اوامر و نواهی الهی باشد، ما هیچ راهی برای اثبات خوبی و بدی اوامر و نواهی الهی نداریم؛ زیرا اگر بخواهیم زشتی و زیبایی افعال را از طریق دین و یا اوامر و نواهی الهی به دست آوریم، باید پیش از آن ثابت كنیم كه اخبار پیامبران، بلكه اخبار خداوند، صحیح و به دور از كذب است. یعنی قبلاً اثبات كنیم كه دروغگویی ، از نظر عقل قبیح و زشت است و خداوند و پیامبران از چنین زشتی پیراسته‌اند(ضیائی‌فر، ۱۳۸۲: ص ۳۹). خواجه نصیر طوسی این استدلال را با این تعبیر بیان می‌كند: لِانتِفائهِما مُطْلَقاً لَو ثَبَتا شَرْعاً؛ اگر حسن و قبح عقلی نباشد، شرعی هم ثابت نمی‌شود، زیرا از آنجا كه دروغ گفتن قبیح نیست، اگر پیامبری هم كه نبوت او ثابت شده، خبر دهد كه دروغ قبیح است، نمی‌توان از او قبول كرد، زیرا كه شاید او دروغ گوید. و نیز پیامبری او هم ثابت نمی‌شود، چون خلاف حكمت، برخدا قبیح نیست و تصدیق دروغگو نیز قبیح نیست و بعید نیست كسی كه به دروغ دعوی نبوت كند و خدا به دست او معجزه جاری سازد و او را تصدیق نماید و او هم بسیاری از چیزها را كه خدا منع نكرده یا امر نفرموده برای مردم حرام و واجب گرداند. و به طور كلی، وقتی حسن و قبح عقلی نباشد، تمام این احتمالات روا است.(طوسی، ۱۳۹۸ ق: ص ۴۲۳)

۳. از آیات قرآنی و روایات اسلامی به خوبی بر می‌آید كه حسن و قبح بعضی از افعال ذاتی و با قطع نظر از دستور شارع است و شارع به افعالی‌كه در واقع نیكو و خوب است، فرمان داده و از افعالی كه در واقع ناپسند و بد است، باز می‌دارد و عقل و وجدان آدمی را به داوری دعوت می‌كند:

۱. وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها ( شمس(۹۱): ۷ و۸).

قسم به جان آدمی و آن كسی كه آن را (آفریده و) منظم ساخته، سپس فجور و تقوا(شرّ و خیرش) را به او الهام كرده است.

۲. أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْض (ص(۳۸): ۲۸).

یا مگر كسانی را كه ایمان آورده‌ و كارهای شایسته كرده‌اند، چون مفسدان در زمین می‌گردانیم یا پرهیزگاران را چون پلیدكاران قرار می‌دهیم.

۳. هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان ( الرحمن(۵۵): ۶۰) .

آیا پاداش احسان چیزی جز احسان است.

۴. إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبی‏ وَ یَنْهی‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون (نحل(۱۶): ۹۰).

همانا، خدا به دادگری و نیكوكاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از كار زشت و ناپسند و از ستمكاری باز می‌دارد به شما اندرز می‌دهد، باشد كه پند گیرید.

۵. قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْی( اعراف(۷): ۳۳) .

بگو: پروردگار من فقط زشتكاری‌ها را، چه آشكار و چه پنهان، و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است.

۶. یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَر( اعراف(۷): ۱۵۷).

پیامبر خدا مردم را به كاری پسندیده و معروف امر می‌كند و از كارهای ناپسند و منكر نهی می‌كند.

۷. وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهًٔ قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاء (اعراف(۷): ۲۸).

هنگامی كه كار ناشایسته و عمل زشتی انجام می‌دهند می‌گویند پدران ما این اعمال را انجام داده‌اند و خداوند، ما را به آن‌ها امر كرده است. بگو خداوند به كارهای ناروا امر نمی‌كند.

نویسنده:محمّد محمّدرضایی

منابع و مآخذ

قرآن.

نهج البلاغه.

۱.امام خمینی، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸ ش.

۲.جرجانی، علی، شرح المواقف، قم، الشریف الرضی، دوم، ۱۴۱۵ ق.

۳.حكیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاهٔ، تهران، دائرهٔ الطباعهٔ و النشر، سوم، ۱۳۶۰.

۴.رازی، محمد(امام فخر رازی)، المحصول فی علم الاصول، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.

۵.سبحانی، جعفر، حسن و قبح عقلی، قم، انتشارات مؤسسه امام صادق†، ۱۳۸۲ ش.

۶.ضیایی‌فر، سعید، جایگاه مبانی كلامی در اجتهاد، قم، بوستان كتاب، ۱۳۸۲ ش.

۷.طوسی، محمد(خواجه نصیر الدین)، كشف المراد شرح تجرید الاعتقاد، با شرح آیت الله شعرانی، تهران، انتشارات كتابفروش اسلامیه، ۱۳۹۸ ق.

۸.كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، تحقیق علی اكبر غفاری، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ق.

۹.مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۹ ش، ج ۲.

۱۰.مظفر، محمدحسن، دلائل الصدق، قم، انتشارات بصیرتی، دوم، ۱۳۹۵ ق.

۱۱.Adams. Robert, "Ethics and commands of God", in: philosophy of religion, ed: Michael Peterson , … Oxford University Press, ۱۹۹۶.

۱۲.Kant, Imamanuel, Religion within the Limits of Reason Alone, tr with an Introduction and notes by Green, T.M, Aabbott, in: great book of the western world, Encyclopedia Britannica Ine vol,۴۲.

۱۳.Liddel, B.E.A, Kant on the foundation of morality, Bloomington and London, Indian ،University Press, ۱۹۷۰.

منبع:فصلنامه قبسات ، شماره ۳۸


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.