جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مفهوم شعر و تفکر زیباشناختی باستان
یونانیان شعر را در رده هنر طبقهبندی نمیکردند زیرا با مفهوم اشیای حاصل از مهارت و قواعد سازگار نبود. آنها شعر را محصول مهارت نمیدانستند بلکه ناشی از الهام و مکاشفه میانگاشتند. در هنرهای تجسمی، مهارت، آنان را از دیدن وجود مکاشفه و الهام عاجز میکرد، در حالی که در شعر، این الهام و مکاشفه بود که آنها را از دیدنِ وجود مهارت ناتوان میکرد، و بنا بر همین، آنها نتوانستند وجه اشتراکی میان مجسمهسازی و شعر بیابند.
از آنجایی که نمیتوانستند رابطهای میان شعر و هنرهای دیگر بیابند، تلاش کردند که برای شعر رابطهای با غیبگویی پیدا کنند. مجسمهسازان را جزو صنعتگران و شعرا را جزو غیبگویان قرار دادند. به عقیده آنان، یک مجسمهساز به موجب مهارتی که از پیشینیانش به ارث میبرد، میتواند کارش را انجام دهد در حالی که شاعر به کمک الهام و مکاشفهای که توسط نیروهای آسمانی به او اعطا میشود، شعر میگوید.
هنر در نظر آنها چیزی بود که میتوانست یاد گرفته شود ولی شعر اینگونه نبود. شعر به واسطه نیروهای آسمانی، دانشی از متعالیترین جایگاه را ارائه میدهد، روح را هدایت و انسانها را فرهیخته میکند و از آنها انسان بهتری میسازد. از طرف دیگر، هنر چیزی کاملا متفاوت را انجام میدهد و چیزهایی مفید و گاهی کامل و بینقص تولید میکند.
زمان زیادی طول کشید تا یونانیان دریابند که هر چیزی را که به شعر نسبت میدهند در زمره اهداف و امکانهای بالقوه هنرها قرار دارد، زیرا [اولا] الهام و مکاشفه در هنرهای دیگر نیز تأثیر میگذارد، [ثانیا] هنرهای دیگر نیز، روح را ارشاد و تربیت میکنند. بنابراین معلوم میشود که چه وجوه مشترک زیادی میان شعر و هنرهای دیگر وجود دارد. در حالی که یونانیانِ دوره باستان نتوانستند ویژگیهای مشترک و نیز اصلی وحدتبخش را میان شعر و هنرهای تجسمی بیابند، نهتنها رابطه شعر را با موسیقی دریافتند، بلکه آن را به قدری مبالغهآمیز کردند که با آن دو [شعر و موسیقی] همچون یک پدیده و یک قلمرو خلاقه مشابه برخورد میشد.
نقش موزها (الهگان هنر) بیان اسطورهشناختی اندیشههای آن دوره بود. الهگان ۹ تا بودند: تالیا (Thalia) الهه کمدی، مِلپُمِنه (Melpomene) الهه تراژدی، اِراتو (Erato) الهه مرثیه و نوحه، پُلیمنیا (Polyhymnia) الهه غزل و شعر عاشقانه، کالیوپ (Calliope) الهه خطابه، فصاحت و اشعار پهلوانی، اُیترپ (Euterpe) الهه موسیقی، تِرپسیچوره (Terpsichore) الهه حرکات موزون، کلیو (Clio) الهه تاریخ و اورانیا (Urania) الهه ستارهشناسی بود.
این ۹ الهه دارای ۳ ویژگی قابل توجه بودند:
۱) عدم وجود الههای که تمام قلمرو شعر را تحت کنترل داشته باشد: غزل، مرثیه، کمدی، تراژدی تحت پوشش یک مفهوم قرار نمیگیرند، زیرا هر یک از این مقولات ادبی الهه مخصوص به خود را دارند؛
۲) این ژانرهای ادبی به موسیقی و رقص نیز مرتبطند زیرا هر دو مثل ژانرهای ادبی توسط الهگان تحت کنترلاند؛
۳) با وجود این، ژانرهای ادبی فوق به هنرهای تجسمی که هیچ الههای آنها را کنترل نمیکند مرتبط نیستند.
از آنجایی که در میان مجموعه فوق ۲ علم (تاریخ و ستارهشناسی) نیز وجود دارد و از طرف دیگر، چون این دو دارای الههاند، و در مقابل نقاشی، مجسمهسازی و معماری را هیچ الههای کنترل نمیکند، بنابراین نتیجه میشود که از نظر یونانیان شعر و علم نیز بالاتر و ارزشمندتر از هنرهای تجسمی بوده است.
● مفهوم تفکر
یونانیان تجربه زیباییشناختی را همچون آفرینش هنری میدانستند و آن را از انواع دیگر آفرینشها و تولیدات انسان دارای تفاوتی اساسی نمیدیدند و به همین ترتیب هیچ نشانهای نیز مبنی بر اینکه تجربه زیباییشناختی را به عنوان وجودی یکتا و منحصر به فرد (Sui generis) بدانند، در دست نیست. آنها اصطلاح خاصی برای این تجربه نداشتند و میان نگرش زیباییشناختی و علمی تمایزی نمییافتند و برای توصیف و توضیح اندیشه زیباییشناختی و علمی، واژه تئوری را که به معنای دیدگاه بود، به کار میبردند. یونانیان در تفکر بر اشیاء و اعیان زیبا، چیزی متمایز از ادراک معمولیِ اعیان و اشیاء نمیدیدند. مسلما، این نوع از تفکر (تفکر زیباییشناختی) همراه با لذت بود، اما آن هنگام، یونانیان فکر میکردند که این ویژگی همه انواع شناخت و ادراک است.
زمانی که در قرن پنجم، علم آنان به بلوغ و پختگی رسید و روانشناسان ظهور پیدا کردند، این دیدگاه قدیمی و رایج را بدون ارائه هیچ پیشنهادی مبنی بر اینکه فهم و ادراک زیبایی و آثار هنری میتواند مشخصه ویژهای داشته باشد، حفظ کردند. آنان دیدن را از اساس متفاوت با شنیدن لحاظ میکردند ـ گذشته از ادراک حواس دیگر ـ و هنر بصری را نیز از هنری که توسط گوشها ادراک شده باشد.
آنان در حالی که مسلما موسیقی را به عنوان یک هنر مقدس، با عظمت و توانا برای بیان و نمایش روح تشخیص داده بودند، اما تنها هنرهای تجسمی را زیبا نامیدند. مفهوم زیبایی در نظر آنان یک مفهوم فراگیر بود که شامل زیبایی اخلاقی نیز میشد، اما وقتی که تلاش کردند به زیبایی محسوس محدود کنند، آن را به ادراک بصری فروکاستند.
مسائل فوق اندیشههای زیباییشناختی رایج و مقبول یونانیان بود که بعدها نظریههای زیباییشناختی فیلسوفان، منتقدان و هنرمندانشان براساس آنها بنا شد. این ایدهها از آنچه که در دوران مدرن توسط تودههای عوام و فیلسوفان به کار میرفت، بسیار متفاوت بود. تلقی آنها از مفهوم هنر گستردهتر و جامعتر بود و آن را از آنچه که امروزه تعریف میشود، بسیار متفاوت تعریف میکردند. همین امر در مورد مفهوم زیبایی نیز صادق است.
یونانیان باستان به روش و معیاری متفاوت هنرها را تقسیمبندی میکردند. تمایزها و مغایرتهایی را میان شعر و هنرهای تجسمی میدیدند که برای اندیشه مدرن ناشناخته است. نه از خلاقیت هنری و نه از تجربه هنری هیچ تصوری نداشتند. خود یونانیان برخی از این ایدههای مشخص را رها کرده و برخی را که از یاد رفته بودند دوباره مورد تایید قرار دادند، اما باید گفت که این یادآوری تا دوره مدرن ناتمام مانده بود.
ترجمه و تلخیص: سید جواد فندرسکی
نویسنده: ولادیسلاو تاتارکوویچ
منبع: Wladyslaw Tatarkiewicz
۲۰۰۵ ، Thoemmes Press، History of Aesthetics
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر یسنا بارش باران آتش سوزی قوه قضاییه پلیس تهران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بانک مرکزی قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران تورم
فضای مجازی سریال نمایشگاه کتاب تلویزیون مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن
استقلال فوتبال علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی