دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

اضمحلال امپریالیسم آمریکا در راه است


اضمحلال امپریالیسم آمریکا در راه است

در سال هایی که آمریکا تمامی توجه نظامی, سیاسی و دیپلماتیک خود را معطوف به پیروزی در جنگ کرده بود روندهای اقتصادی که در آغاز هزاره ی سوم رخ نموده بودند چون زنگاری آرام آرام جهان سرمایه را می پوساندند

سال‌های پس از فروپاشی شوروی، سال‌های تسلط یک‌جانبه و بی‌رقیب آمریکا بر جهان بوده است. ایالات متحده برای این سرکردگی به‌طور عمده از دو ابزار اقتصادی و نظامی سود برده است. در دست داشتن این دو ابزار باعث شده است که اراده‌ی این کشور بدون استفاده‌ی مستقیم از آن‌ها در بسیاری از حوادث رخ داده شده جاری شود. تا آغاز سال ۲۰۰۰ همه چیز بر وفق مراد می‌نمود و جهان سرمایه‌داری سرخوش از این رهبری و نبود هیچ رقیبی آینده را به کام خویش می‌دید و سرمست از پایان تاریخ ندا درمی‌داد که: «دیگر تمام شد، دنیا به کام شد.»

اما از آغاز هزاره‌ی سوم اولین ابرها در آسمان سرمایه پیدا شد. نشانه‌هایی از توفان در راه. این دگرگونی اوضاع بیش از هر چیز و هر جای دیگر خود را در اقتصاد نشان می‌داد. علایمی از کند شدن رشد اقتصادی و بورس و پیدا شدن رقبای جدی چون اروپا، چین، هند، روسیه و حتا برزیل. هنوز آقای بوش با تقلب انتخاباتی بر سر کار نیامده بود که دسته‌ای از روشنفکران آمریکایی در نامه‌ای سرگشاده خواستار دخالت نظامی کشورشان در نقاط پیرامونی جهان برای پیش‌برد آن‌چه که آنان آن را «دموکراسی» می‌نامیدند شدند. این خواست اعمال اراده که ناشی از درک به‌موقع آنان از دیگرگون شدن هوای جهان داشت در واقع تدارک بخشی از دنیای سرمایه‌داری بود برای حفظ جهان در چارچوبی که تا آن زمان برقرار بود. این بخش از دنیای کهن چون نتوانست از ابزارهای قانونی برای رسیدن به قدرت سود جوید ناچار دست به تقلب انتخاباتی زد و سرانجام نیز از اهرم قوه‌ی قضاییه سود جست. با روی کار آمدن نو محافظه کاران چنین می‌نمود که جهان بار دیگر به کام است و روزگار بر وفق مراد.

با به گل نشستن ماشین جنگی حکم‌رانان جهان سرمایه‌داری در افغانستان و عراق ابتدا یکی از اهرم‌های تسلط برجهان یعنی ابزار نظامی از کار افتاد. بی‌اثر شدن این ابزار باعث شد که همه‌ی کسانی‌که از ترس در گوشه و کنار جهان سکوت و یا تمکین اختیار کرده بودند آرام آرام فریادهای خفته‌ی خود را بلند کنند. روسیه، چین، کشورهای گوناگون اروپا و...

از سویی دیگر در سال‌هایی که آمریکا تمامی توجه نظامی، سیاسی و دیپلماتیک خود را معطوف به پیروزی در جنگ کرده بود روندهای اقتصادی که در آغاز هزاره‌ی سوم رخ نموده بودند چون زنگاری آرام آرام جهان سرمایه را می‌پوساندند. بالا رفتن قیمت نفت، از دست دادن بازارهای جهانی، رشد مداوم رقبا و خارج شدن بازار به سود آنان پیدا شدن رشد یک پول واحد که دلار را از چرخه‌ی مبادلات جهانی خارج می‌کرد و...

اینک چند سالی از آغاز هزاره‌ی سوم می‌گذرد و چهره‌ی جهان بسیار دیگرگون شده است. نیروی سرکرده‌ی جهان نه تنها توان استفاده‌اش از ابزار نظامی بسیار محدود شده‌است بلکه ابزار اقتصادیش نیز کارایی لازم را ندارد و آرام آرام در بحرانی همه‌جانبه فرو می‌رود.

نگاهی به پاره‌ای از رخ‌دادهای جهان اقتصاد تاییدکننده‌ی این مدعاست. «در حالی که مصرف کل انرژی آمریکا تا سال ۲۰۲۵ افزایش می‌یابد تولید نفت در این کشور کاهش می‌یابد.»

«سهم واردات نفت ایالات متحده از کل نفت مورد نیاز این کشور از ۵۳ درصد به ۷۰ درصد خواهد رسید.»

«ارزش دلار در مقابل ارزهای اروپایی به کم‌ترین میزان خود در طی ۳۶ سال اخیر رسید.»

«ارزش دلار در مقابل طلا به شدت سقوط کرد.»

«ارزش دلار کانادا در برابر دلار آمریکا به بالاترین میزان طی ۳۰ سال گذشته رسید.»

«برای اولین بار پس از جنگ جهانی اول (از زمان پیدایی) بازارهای پولی اروپا از بازارهای پولی آمریکا پیش گرفتند.»

«رشد اقتصادی آمریکا در سه‌ماهه نخست سال جاری برخلاف پیش‌بینی بانک جهانی که آن را ۸/۱ درصد تخمین زده بود به ۳/۱ درصد کاهش یافت.»

پیش‌بینی می‌شود که در سه‌ماهه‌ی دوم سال ۲۰۰۷ نیز رشد اقتصادی آمریکا کاهش یابد.»

«پیش‌بینی‌ها حکایت از آن دارد که رشد اقتصادی آمریکا در فصل تابستان به دلیل افزایش بهای بنزین و کاهش معاملات املاک کاهش یابد.»

«چین و روسیه بخشی از ذخایر ارزی دلار خود را به ارزهای دیگر تبدیل کردند.»

«روسیه در طی تابستان ۲۰۰۶ میزان دلارهای ذخیره خود را از ۵۱ درصد کل ارز ذخیره به ۵/۴۹ درصد تقلیل داد.»

«اروپاییان سرمایه‌های خود را از آمریکا بیرون می‌کشند.»

«شرکت خودروسازی آلمانی- آمریکایی دایملر، کرایسلر۱/۸۰ درصد از سهام کرایسلر خود را به شرکت سرمایه‌گذاری سوپروس در آمریکا به ارزش پنج میلیارد و ۵۰۰ میلیون یورو واگذار کرد و از این پس این کنسرسیوم با نام دایملر فعالیت خواهد کرد و تنها ۹/۱۹ درصد از سهام کرایسلر را در اختیار خواهد داشت. این شرکت در سال ۱۹۹۸ میلادی بیش از ۳۶ میلیارد دلار برای خرید کرایسلر پرداخت کرد.»

«کویت رابطه‌ی پولی خود را با دلار قطع کرد. این تصمیم در هیات وزیران کویت اتخاذ شد قرار شد از این پس ارزش دینار کویت در رابطه با سبدی از ارزهای رایج بین‌المللی باشد. شیخ سالم عبدالعزیز الصباح رئیس بانک مرکزی کویت گفت؛ کاهش روزافزون دلار به اقتصاد کویت زیان‌های زیادی وارد کرد و اتخاذ این سیاست برای حمایت از منافع ملی کویت ضروری است. دولت کویت در سال ۲۰۰۳ ارزش پول ملی خود را که در ارتباط مستقیمی با سبدی از ارزهای رایج بین‌المللی بود قطع کرد و تا امروز آن را در ارتباط مستقیم با دلار قرار داده، کاهش روزافزون ارزش دلار باعث شد تا واردات کویت که در سال ۲۰۰۳ بالغ بر یازده میلیارد دلار بود در سال ۲۰۰۶ به دلیل مرتبط ساختن مستقیم ارزش دلار به رقم پانزده میلیارد و پنجاه و شش میلیون دلار افزایش یابد.»

«رئیس سابق بانک فدرال آمریکا، احتمال بروز رکود اقتصادی در آمریکا را بیش از یک سوم پیش‌بینی کرد.»

به این ترتیب جنگ که می‌باید ناجی اقتصاد این کشور می‌شد با شکست در جبهه‌های نظامی به عامل تشدید کننده بحران اقتصادی منجر شد.

رشد تضادهای درونی آمریکا که به‌طور عمده در بعد سیاسی آن خود را در قالب اختلاف دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان می‌نمایاند یکی دیگر از نمودهای این بحران است.

دموکرات‌ها می‌کوشند که تمامی بحران‌های آمریکا را در چارچوب خطای سیاسی بوش و دارودسته‌اش خلاصه کنند و ذات سرمایه‌داری را پاک و منزه جلوه دهند. آنان خطاب به رقبای سیاسی خود می‌گویند که شما منافع ملی آمریکا را در خطر قرار داده‌اید و عامل بحران در آمریکا و سرکردگی‌اش بر جهان شده‌اید، پس با کنار رفتنتان همه چیز بار دیگر خوش خواهد درخشید. اما جهان واقعیت‌ها سخن دیگری را بر تارک دارد. همه پدیده‌ها نشان از آن دارند که جهان آینده جهانی دیگر است. جهانی که سرکردگی آمریکا را برنمی‌تابد و در چنین جهانی نقش همه‌ی نیروها بازتعریف خواهد شد.

بی‌گمان ضعف قدرت آمریکا خلایی را در جهان به وجود می‌آورد که باید به‌وسیله‌ی نیروهای دیگری پر شوند، بخشی از این خلاء به وسیله‌ی اروپا، بخشی به وسیله‌ی روسیه و چین و بخشی از آن به وسیله‌ی قدرت‌های منطقه‌ای جانشین خواهند شد و با توجه به ضعف پاره‌ای از قدرت‌های منطقه‌ای می‌توان شرایطی را تصور کرد که نیروهای خفته‌ای در جهان سر برآورند و این نیروها ضرورتا نیروهای مترقی نخواهند بود.

بنابراین پیدایی و رشد نیروهای جدیدی هم‌چون القاعده در جهان سوم بعید و دور از ذهن نخواهد بود.

عقب‌نشینی آمریکا از صحنه‌ی سیاسی جهان بنا به گفته اکثر کارشناسان آمریکایی به مراتب بزرگ‌تر از عقب‌نشینی این کشور از جنگ ویتنام خواهد بود و در نتیجه عوارض آن هم بسیار عظیم‌تر.

اگر حاصل عقب‌نشینی این کشور از ویتنام، از دست‌‌دادن ویتنام، کامبوج، لائوس، آنگولا، موزامبیک، گینه، گینه بیسائو، ایران، افغانستان و نیکاراگوئه بود، هسته‌ی مرکزی تحولات جدید برای عقب‌نشینی، این‌بار خاورمیانه است. درست به همین دلیل است که رفت و آمدهای شتابزده آمریکا به خاورمیانه صورت می‌گیرد و منجر به آغاز گفتگوی مقامات این کشور با کشورهای «محور شرارت» شده است. در مرکز توجه آمریکا در خاورمیانه حفظ اسرائیل قرار دارد. چندی پیش کارتر دولت بوش را متهم کرده بود که برخلاف دولت‌های قبلی آمریکا هیچ اقدامی در جهت برقراری صلح در خاورمیانه انجام نداده است. به این ترتیب سیاست نجات آن‌چه نجات دادنی است در دستور کار آمریکاییان قرار گرفته است.

اینک وظیفه همه نیروهای مترقی جهان و ایران است که از شرایط پیش‌رو تحلیلی نوین ارایه دهند. تحلیل‌هایی که در دهه‌ی ۹۰ و ۹۱ و در نتیجه شکست داخلی و جهانی شکل گرفت بیش از آن‌ کهنه و فرسوده شده‌اند که قادر به تحلیل جهان هردم نوشونده داشته باشند.

سیامک طاهری