چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

گیاه از تشویش به گل می رسد


گیاه از تشویش به گل می رسد

درست همچون غلطی که رسیده است
به بلوغ
کامل نه در پهنه ی رویا که گاهی اوقات
افتان و خیزان می پوید راه
و نه چون زبان اعتراف که عرق
در پیشانی اش سرازیر می شود
درست همچون غلطی که رسیده …

درست همچون غلطی که رسیده است

به بلوغ

کامل نه در پهنه ی رویا که گاهی اوقات

افتان و خیزان می پوید راه

و نه چون زبان اعتراف که عرق

در پیشانی اش سرازیر می شود

درست همچون غلطی که رسیده است

به بلوغ

آفتاب را بر سینه ی غروب می نشانم

تا که آفتاب آفتاب بخواند

و می روم به جنگ ماه

ماهی که رازها را

در چشم شب به یاد می آورد

غلط به سان درستی که درست می زند

چنگ را بر چنگ

گام بر می دارم تا برسم به تاریخ

عشق آیا اسم آسانی است ؟

گیاه از تشویش به گل می رسد

و بلوط از بیداری به خواب ؟

می دانم

می دانم که دیوارها دیوار می سازند

بر می دارم گام تا برسم به تاریخ

به واژه ی آدا

آخه اوست که جلوتر از ما می دود

می رسم آیا ؟

چراغ بدستی در انتهایم چراغ می زند

تو گویی تاریخ نیست ؟

چشم پر چشم است

اما چشم می رسد و نمی رسد

نزدیک بیا تو ای تاریخ

چشم ها همه نزدیک بینند

غلط به سان درستی که درست می زند

چنگ را بر چنگ

می نهم گام تا برسم به تاریخ

درست همچون غلطی که رسیده است

به بلوغ

به همین دلیل شنیده ام دشنام ها

از حال از آینده

چون به درختان درود گفته ام

درختانی که نشسته می میرند

بادهایی که مرا در دور دست

رها می کنند

دریایی که نگاه می کند

به فرش زیر پایش

مردابی که می داند

از اغوش زمین می گیرد محبت

گام بر می دارم

و چشم پر چشم است

اما چشم می رسد و نمی رسد !؟

شعر از استاد پاپی



همچنین مشاهده کنید