سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

اصلاح مسلحانه


اصلاح مسلحانه

در اواخر حکومت ناصر الدین شاه, حرکت های اصلاحی رشد بیشتری پیدا کرد که از عوامل آن می توان به گسترش دخالت ها و سلطه قدرت های بزرگ در عرصه سیاست, اقتصاد و فرهنگ جامعه از یک سو و وضعیت نابسامان گروه های اقتصادی و اقشار اجتماعی و ظلم و بیدادگری حکومت از سوی دیگر اشاره کرد

در اواخر حکومت ناصر الدین شاه، حرکت های اصلاحی رشد بیشتری پیدا کرد که از عوامل آن می توان به گسترش دخالت ها و سلطه قدرت های بزرگ در عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ جامعه از یک سو و وضعیت نابسامان گروه های اقتصادی و اقشار اجتماعی و ظلم و بیدادگری حکومت از سوی دیگر اشاره کرد.

در برخورد با عقب ماندگی کشور و در برخورد با استعمار چند نوع حرکت اصلاحی به وجود آمد که عبارتند از:

۱) تفکر مدرنیستی: که متأثر از اندیشه تجدد در اروپا یعنی تحولاتی که از قرن ۱۶ تا ۱۹ در مغرب زمین پدید آمد می باشد.

«تجدد نگاهی جدید بود که از درون رنسانس، اومانیسم، راسیونالیسم (عقل گرایی) پروتستانیسم انقلاب فرانسه و رونشگری برخاست و عناصری از همه این تحولات را در خود در هم آمیخت و وجوه مقابل همه آن تحولات (یعنی مذهب، کلیسا، سنت، فهم و معرفت غیر علمی و غیر عقلی) را به عنوان عناصر بیگانه به دور انداخت. لیبرالیسم جوهر تجدد بود و اندیشه اصلی آن، آزادی و خودمختاری فردی و رهایی فرد از هرگونه قید و بند و هر گونه هویتی دیگر غیر از انسانیت بود. براساس این، گفتمان تجدد، تصویری از انسان راستین به عنوان موجودی خردمند، تجربه گرا، فرد گرا، رهیده از خرافات و سنن و هرگونه عناصر غیر عقلی و ضد عقلی به دست می داد.

ایدئولوژی مدرنیسم و تجدد، مفهومی از جامعه سنتی ارائه می داد که تنها به شرط نفی ارزش های آن، جوامع می توانستند به درون عقلانیت تجدد و لیبرالیسم راه پیدا کنند. بر اساس این نگرش، حرکت از جامعه سنتی به جامعه مدرن امری ضروری، محتوم و اجتناب ناپذیر است که همه جوامع به ناچار آن را طی خواهند کرد.

از عوامل نفوذ جریان مدرنیستی به ایران علاوه بر شکست های ایران در جنگ ها و گسترش نفوذ سیاسی اقتصادی غرب که موجب تحقیر و باعث تلاش ایرانیان شد برای یافتن پاسخ می توان به دلیل های دیگری مانند ارتباط نویسندگان، تاجران، دانشجویان اعزامی به خارج، مطبوعات و کتب خارجی اشاره کرد که می توانستند علت برتری کشورهای دیگر بر ایران را توضیح دهند. در اواخر حکومت قاجار این عوامل نقش مؤثرتری داشتند و همچنین مهاجرین که به روسیه عثمانی، یا هند می رفتند. ناقل این افکار جدید بودند به طوری که شعارهای اصلاح طلبان روس و عثمانی به شدت شهرهایی همچون رشت، تبریز را که در سر راه این مهاجرین بودند تحت تأثیر قرار داد و جنوب ایران مانند بوشهر و شیراز در تماس با انگلیس ها تحت تأثیر این افکار بودند که چاره کار برای سامان دادن به مشکلات کشور را تقلید از غرب می دانستند و در این زمینه بر قانونمند شدن کشور، لزوم تعلیم و تربیت جوانان، گسترش فرهنگ جدید و جدایی دین و سیاست تأکید داشتند.

این جریان فکری در مشروطه نقش خود را به خوبی ایفا کرد. و نمایندگان جوان تر آن مانند تقی زاده، بر سکولاریسم، تفکیک دین از سیاست، تکیه بر حکومت عرفی و غیر دینی، حقوق طبیعی، قانون گذاری، آزادی، دموکراسی .... تأکید کردند.

در کل این جریان فکری برای مبارزه با استبداد و استعمار بر لزوم اخذ فرهنگ غرب و تقلید کامل از الگوی تجدد در غرب تأکید داشتند.

۲) تفکر اصلاحی مهم دیگری که می توان اشاره کرد و ما از آن به عنوان اصلاح طلبی دینی در ایران نام می بریم.

این تفکر را سید جمال احیا کرد و آن را بخشی از فقها و اصلاح طلبان مسلمان تداوم دادند و به تدریج به صورت یک جریان فکری مشخصی در مشروطه تجلی یافت.

این جریان ضمن پذیرش لزوم اصلاحات و نوسازی در جامعه، دارای تفاوت های اساسی با مدرنیست بود، اگر چه هدف اینها هم مانند گروه اول یافتن راهکارهایی برای اصلاح جامعه و جلوگیری از ضعف و انحطاط ایران بود.

آنان جنگ داخلی و فروپاشی وحدت و انسجام و فاصله گرفتن از اسلام اصیل و اولیه و رسوخ بدعت ها و انحرافات در میان ایرانیان را از عوامل این ضعف می دانستند. و از این رو آنان تنها راه کسب قدرت را بازگشت به اسلام اصیل به دور از بدعت ها می دانستند تا بدین طریق مسلمانان توانایی رویارویی با اروپا و برابری با آنان را به دست آورند. بنابراین به دلیل اعتقاد به جامعیت قرآن شعار بازگشت به قرآن، تکیه بر سنت و استفاده از عقل و اجتهاد را مطرح کردند. اینان مانند مدرنیست ها قائل به تحول فرهنگی بودند اما مخالف با جایگزین آن با فرهنگ غربی و مدرن بودند و اعتقاد داشتند فرهنگ مذهبی عامه و درک فرهنگ اصیل اسلامی دارای پتانسیل لازم برای بیداری می باشد و این گروه از یک سو از نگرش انسان مدارانه و انحرافات اخلاقی و وجه استعماری غرب انتقاد می کنند و از سوی دیگر معتقد بودند که باید از تکنولوژی و فنون غرب اقتباس کرد. اما اقتباس کامل از تجربه غرب نه ممکن است و نه مفید که سید جمال در این مورد می فرماید تنها راه حفظ شرافت ملی فراگیری فنون و علم جدید و اختراعات نو است. زیرا قوت دین از متدینین است و قوت متدینین نتیجه غنا و ثروت و جاه و شوکت است و این امور بدون علم حاصل نمی شود.

۳) گروه سوم از اصلاح طلبان گروه هایی بودند که در مناطقی شروع به فعالیت کردند که بیشترین ارتباط را با خارج و بیگانگان داشتند مانند بوشهر، فارس در جنوب که در ارتباط با انگلیس بودند. رشت و تبریز در شمال که در مسیر ارتباطی روس و عثمانی بودند. شعار اینها و افکار اینها ملهم از اصلاح طلبانی بود که در آن کشورها فعالیت می کردند. مانند رشت که افکار اصلاح طلبی که در باکو و منطقه قفقاز بود تاثیر زیادی در آنها داشت.

این افراد مسلمان و با اعتقادات مذهبی بالا بودند اما نمی شود آنها را جزو اندیشمندان علوم دینی و و اصلاح طلبان دینی هم ردیف سید جمال یا نایینی دانست و از طرفی هم مثل مدرنیست هایی مانند تقی زاده و ملکم خان نبودند بلکه برعکس آنها از گرایشهای ضد استعماری قوی برخوردار بودند.

اینها مسلمانانی بودند باهوش و زکاوت بالا و عرق ملی شدید که نمی توانستند عقب ماندگی ایران و زورگویی بیگانگان را تحمل کنند و تحت تأثیر شرایط آن زمان و تحت تأثیر احساسات بیگانه ستیزی متأثر از افکار اصلاح طلبی اندیشمندان قبلی، دست به اصلاحات انقلابی زدند و به طور نظامی و قیام مسلحانه اصلاحات را شروع کردند مانند تنگستانی ها در جنوب که در مقابله با انگلیس ها دست به اسلحه بردند و شیخ محمد خیابانی در تبریز و میرزا کوچک خان در رشت که به طور مسلحانه رشت را تصرف کرد و حکومت تشکیل داد ودست به اصلاحاتی در آن مناطق زد و از این طریق می خواست اصلاحات مورد نظر خود را در سرتاسر ایران به اجراء در آورد و ایران را از ظلم و ستم مستبدین داخلی و همچنین اشغال گران خارجی رهایی ببخشد.

ابراهیم فخرایی از همرزمان میرزا چنین می نویسد:

«هدف جنگلی ها در سنوات اولیه عبارت از مشتی الفاظ و عبارات شیوا حاوی افکار و اندیشه های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نبود. بلکه به تبعیت از شرایط عمومی روز به این چند کلمه خلاصه می شد: اخراج نیروهای بیگانه، برقراری امنیت و رفع بی عدالتی، مبارزه با خود کامگی و استبداد»

ساعد مراغه ای که کنسول ایران در تفلیس بود در توصیف اندیشه میرزا بر آزادی خواهی و مذهب گرایی او تاکید می کند او می گوید:

میرزا به من گفت که از هواداران آزادی و شیفتگان مبارزه کننده در راه حفظ استقلال ایران است. روی هم رفته میرزا کوچک خان مردی مذهبی بود که می خواست افکار انقلابی را در جامعه مذهب عرضه کنند.

در مجموع می توان اندیشه میرزا را ترکیبی دانست از ملی گرایی، آزادی خواهی و مذهب گرایی، ملی گرایی او مرکب بود از عشق به میهن و تمامیت ارضی آن آزادی خواهی اش عبارت بود از نفی استبداد، و مذهب او چیزی بود که او را در مدار حق طلبی قرار می داد و برایش پیام آور مبارزه و تحرک بود.

(برگرفته از: کتاب بلشویکها و نهضت جنگل)

منبع: برگرفته از ماهنامه فرهنگی اجتماعی جوانان ایران. شاهد جوان شماره ۵