جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

نواندیشان دینی


نواندیشان دینی

دینشناسی و اندیشه دینی چند نقطه ضعف اساسی داشت, یكی این كه دارای معرفت شناسی و یا روششناسی تدوین شده به معنی امروزی کلمه نبود و یا این كه روش مندی آنها با روش های شناخته شده معاصر بیگانه بود

دینشناسی و اندیشه دینی چند نقطه‌ضعف اساسی داشت، یكی این‌كه دارای معرفت شناسی و یا روششناسی تدوین شده به معنی امروزی کلمه نبود و یا این‌كه روش‌مندی آنها با روش‌های شناخته شده معاصر بیگانه بود. به همین جهت كمتر می‌توان در آثار سخنگویان مذهب سنتی، اثری از روش‌‌شناسی دید. آنها خود را ملزم نمی‌بینند توضیح دهند كه نظرات خود را چگونه آفریدهاند. تأكید بر نقل قول از كتاب و سنت و حاشیه‌نویسی و اقتباس از منابع گذشته، ارجاع استدلال به برخی از مبانی اصولی یا منطقی و کلامی و مستند نمودن نظراتشان با این منابع، راهکار‌ آنها برای مقبول نشان دادن فهمشان از دین بود.

دیگر آن‌كه دین‌شناسی سنتی دارای انسجام نبود و معمولاً به شكل معارفی پراكنده عرضه می‌شد. ادبیات دین‌مداران اغلب ادبیات شفاهی بود و هدف آن اقناع "مومنین" یا "دفع شبهه معاندین" بود. چه به گمان سخنگویان این نحله، "مومن" همواره در معرض‌ شبهات و وسوسه خناسان و شیاطین است و دین‌مداران در پی هر مشكل، با تزریق مقداری اطلاعات و یا احساسات شفابخش‌ او را "تسكین" می‌دهند. مسئله "ایمان" به‌مثابه یك جهان‌بینی تلقی نمی‌شود و دغدغه دین‌مداران به‌طور مدام پاسخگویی به مشكلات و لغزشگاه‌هاست كه ایمان متشرعین را تهدید می‌كند. دغدغه نواندیشان دینی برعكس‌ ایجاد "نگاه" اساسی به جهان و تعبیه منبع ایمان‌سازی در درون فرد است، چراكه به گمان اینان به محض‌ عبور فرد از دیواره‌های روابط سنتی و دمیده‌شدن روح مسئولیت‌پذیری در وی، او خود باید بار سرنوشت خود را در مسیر پر مخاطره مبارزه به‌دوش‌ بگیرد.

در دین شناسی سنتی، روحانیون به عنوان یک گروه اجتماعی، عملاً انحصار فهم و تاویل دین را در اختیار دارند. رابطه سخنگویان دین با آنچه «عوام» خوانده میشود، رابطه‌ای عمودی است. عوام بر همین اساس از فقیهان تقلید میکنند. این رابطه مانع گفت‌وگوی هم‌سطح و افقی، با شهروندان است. در چارچوب چنین رابطهای انتظار از مشارکت موثر و گسترده شهروندان در فهم دین اگر ناممکن نباشد، دشوار است. از پیامدهای استقرار مناسباتی این چنین، پیدایش نابرابری منزلت اجتماعی و نابرابری توزیع قدرت است. روابط اقتصادی نسبت به قدرت و منزلت اجتماعی خنثی نیست. بنابراین هر نوع نابرابری در توزیع قدرت یا منزلت، پنهان یا آشکار بر توزیع درآمد و ثروت تأثیر میگذارد.

دوره پیدایش نواندیشی دینی مقارن با چیرگی دین‌شناسی سنتی بر اذهانِ دینمداران جامعه ایران بود. دین‌شناسی سنتی نسبت به مسائل روز و نیازهای گوناگون انسان معاصر حساسیت و سازگاری زیادی نداشت. بنابراین نیازی به بازتولید معرفت دینی احساس نمیکرد. طرح مباحثی در پاسخ به پرسشهای تازه، در دفاع از دین یا در قالب رفع شبهه، عمده کوشش آنها در برخورد با این مسائل بود. در حالی‌كه مسئله اساسی بشر امروز عدالت اقتصادی و اجتماعی و كرامت و حریت او بود. حجم اساسی ادبیات دین‌مداران سنتی به حل مسائل فردی در چارچوب موضوعاتی همچون مطهرات، بهداشت تن، ازدواج و مانند اینها اختصاص یافته بود. ردیه‌نویسی بر ماتریالیسم و یا کمونیسم بخش دیگری از ادبیات سنتی مذهبی را اشغال میکرد. بر اساس منظر جامعه‌شناسی که دین‌مدار سنتی از زاویه آن به جهان مینگریست، ساختار نهادهای اجتماعی، ایستاست. بنابراین ساختار جامعه امری تاریخی تلقی نمیشود تا در پس‌ برآمدن نهادهای آن زوالی نهفته باشد و نیازهای جدید پرسش‌های جدیدی را بیافریند. به همین جهت اموری كه خود وابسته به نهادهای رو به زوال جامعه كنونی هستند ـ برای نمونه برخی از قوانین مدنی و مناسبات اجتماعی ـ امور قطعی و ازلی و ابدی پنداشته میشود. مثلاً رویکرد مذهبیون سنتی در برخورد با مسئله "فقر" در جامعه همواره یکسان بوده است. آنها غالباً فقر را در چارچوب فردی و یا مفهوم ناداری تبیین می‌كنند. مشكل فقر یا به شكل قضا و قدر تبیین می‌شود یا اینكه فرد بیكار به‌عنوان مسئول و مقصر بیكاری‌اش‌ قلمداد می‌شود. نواندیشی دینی نه‌تنها بیكاری كه اغلب مشكلات اقتصادی و اجتماعی را، با عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توضیح داده و در چارچوب ناکارایی سیاسی و اقتصادی، توزیع نابرابر امكانات و یا كشمكش‌ طبقات و اقشار اجتماعی فهم می‌كند. بدین‌ترتیب نواندیشان نه‌تنها در چارچوب باور به دین پرسشهای اساسی را دگرگون كردند، بلکه راهکاری متفاوت از راهکارهای مذهبیون سنتی برای پاسخ به مشكلات جامعه برگزیدند.

استقلال نظری و سازمانی و اجتماعی نواندیشان دینی از نهادهای سنتی، از دستاوردهای مثبت آنها تلقی شده و مسیر گذر به جامعه متکثر و منتقد را آسان كرده است. در چنین جامعه‌ای امکان گفت‌وگوی برابر و درنتیجه، نقد و کنترل متقابل فراهم میشود. با تکثر و تنوع نگرش دینی، اقتدار انحصاری متولیان نهاد دین، با پرسش‌های زیادی روبه‌رو شد. این فرایند، امکان تازه‌ای را برای تنوع برداشت‌ها از دین در جامعه ایران فراهم آورد. استقرار دموکراسی در ایران و حرمت حقوق شهروندی مشروط به تداوم و توسعه چنین روندی است.

نواندیشان دینی نشان دادند که منابعی به‌جز منابع کلامی و فقهی نیز می‌تواند در دینشناسی، مورد استفاده مسلمانان قرار گیرد و با استفاده از آن درک تازهای از دین را عرضه كند. برخلاف سنت‌گرایان مذهبی، آنها مدعی بودند که معارف مدرن بشری الزاماً با گوهر دین ناسازگاری ندارد. همین رویکرد موجب شد تا آن بخش از معرفت دینی که محصول سنت بود، به‌تدریج با نقد روبه‌رو شود. استفاده از منابع برون دینی ـ هر چند ابتدا با مقاومت روبه‌رو شد ـ ولی به‌تدریج معمول شد. به گونهای که متولیان نهادهای مذهب سنتی نیز به‌تدریج به استفاده از آنها روی آوردند. به‌کارگیری دستاوردهای معرفت تجربی بشر برای بازفهم منابع کهنی كه دینی قلمداد می‌شدند، گامی اجتناب‌ناپذیر و ضروری برای ورود به جهان مدرن است. استفاده از منابع برون دینی به غنای تجربه دینی انجامیده و امکان گفت‌وگوی برون‌دینی را فراهم نموده، بدین ترتیب نواندیشی دینی شکاف اجتماعی ـ میان گروه‌های اجتماعی نو و سنتی ـ را کاهش می‌دهد. استفاده از منابع برون‌دینی کمک بزرگی برای «ترجمه» معانی و مضامین متون دینی به زبان جامعه امروز می‌باشد.

با پیدایش جنبش نواندیشی دینی، سطح ادبیات نوشتاری دینی به زبان نوین و غیر حوزوی گسترش یافت. چه ادبیات سنتی مذهبی که عمدتاً به زبان عربی بود، بیشتر برای روحانیون تهیه شده و خود آنها از آن استفاده میکردند. حتی ادبیات مذهبی که به زبان فارسی بود و نیز به زبانی پرتکلف و غیر امروزی تدوین شده بود، این توانایی را نداشت تا با جوانانی که در چارچوب نظام آموزشی متفاوتی آموزش دیده بودند، ارتباط برقرار کند. اما مشکل ادبیات سنتی مذهبی، تنها به سبک بیان آن مربوط نمیشد، بلكه از نظر، متد، منبع و مسائل نیز چندان با خواست و نیاز گروههای اجتماعی نوین سازگاری نداشت. ادبیات نواندیشان دینی راه را برای ورود گسترده مردم به گفت‌وگو پیرامون مسائل دینی گشود. مردم اغلب از طریق همین ادبیات نوشتاری بود كه با تولیدکنندگان آن ارتباط برقرار می‌کردند. نوشتاری‌شدن ادبیات، نشانه و همزمان گامی برای توسعه فرهنگی و اجتماعی به شمار می‌آید. با غنی‌شدن ادبیات نوشتاری معارف دینی، بازتولید و نقد آن امکان‌پذیر میشود. بدین‌ترتیب امکان مشارکت عمومی در تولید معرفت افزایش یافت. یك پیامد چنین اقدامی این بود که عرصه نقد آموزههای دینی گسترش یافت و معرفت دینی که تا پیش از آن تنها موضوع گفت‌وگوی متولیان رسمی دین بود، به موضوع گفت‌وگوی اجتماعی بدل شد. استفاده از زبان امروزی و قابل فهم عامه مردم ازسوی نواندیشان دینی برخاسته و همچنین مشوق نوعی رابطه افقی میان آنها و مردم بود. چه زبان، رابطه تنگاتنگی با مدل ایده‌آل برای مناسبات انسانی یا روابط تشکیلاتی دارد. زبان نخبه‌گرا، زبان سازمان و جامعه هرمی با تأکید بر اقتدار و رهبری نخبه‌گان بود و یك رابطه عمودی است. حال آن‌که زبان، غیرنخبه‌گرا، بر سادگی و عامه‌فهمی و رابطه افقی سازگاری دارد.

منظر، متد و منبع و بخصوص معارف تجربیای که ازسوی نواندیشان دینی برای گفت‌وگو پیرامون مسائل دینی به‌کار برده شد، این مسائل را به موضوع بررسی و نقد بدل کرد. این به معنی زمینی‌کردن و راهنمای عمل‌‌كردن بسیاری از مفاهیم دینی بود، که تا پیش از آن، تفکر و اندیشه‌کردن پیرامون آن برای افرادی به‌جز متولیان رسمی نهاد دین از امور ممنوعه و یا نامطلوب تلقی میشد. چنین امری راه را برای نگاه متفاوت به دین و نقد مذهب سنتی و متولیان رسمی آن و همچنین آفرینش ادبیات جدید دینی هموار كرد. پیدایش نسبی‌گرایی معرفت‌شناسانه و همچنین تلقی از معرفت به عنوان پدیده اجتماعی ـ با هر برداشتی ـ روند مثبتی در اندیشه دینی به‌شمار میآید. این پدیده موجب می‌شود فرایند بازسازی اندیشه دینی بهبود یافته و شتاب گیرد. تأثیر چنین تلقی از معرفت دینی بر دموکراتیزه نمودن مناسبات اجتماعی و سیاسی روشن‌تر از آن است که نیازی به یادآوری داشته باشد، چرا که یکی از مبانی معرفت‌شناسانه جمود نظری همانا تعریف معرفت به عنوان بازتاب واقعیت و حقیقت غیر قابل دگرگونی میباشد.

هرچند استقلال سازمانی نواندیشان دینی از نهادهای سنتی و استفاده آنها از منابع، منظر و متد متفاوت گام مثبتی برای بازتاویل دین بود اما کوشش آنها در شفافیت و برجسته‌کردن مرزهای نظری با نهادهای سنتی چندان کارایی نداشت. به همین جهت بود که به دلیل شرایط خاص انقلاب، وحدت آنها با مذهبیون سنتی در مقابله با رژیم شاه، موجب شد تا تفاوتهای نظری میان آنها كم‌رنگ شده و لذا نتوانستند مرزبندی ویژه خود را در فرایند جنبش انقلابی ایجاد کنند. از پیامدهای نامطلوب چنین «وحدتی» کمک به تودهوارشدن جامعه و کندکردن فرایند تفکیک نهادها و گروهبندیهای اجتماعی است که از ضرورتهای شکوفایی جامعه و ورود آن به دنیای امروز و پیوستن به فرایند دموکراتیزاسیون، است. تفکیک نظری و سازمانی در میان خود نواندیشان دینی نیز برآمده از همین نیاز است.

احمدعلوی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.