جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
از نامه های کاغذی دیروز تا پیام های دیجیتالی امروز
«با سلام خدمت... امیدوارم که حالتان خوب باشد، اینجا همه چیز خوب است؛ اگر از حال ما خواسته باشید ملالی نیست جز دوری شما که امیدوارم بهزودی زود میسر شود...» این جملههای آشنا شما را یاد چه چیزی میاندازد؟ چقدر منتظر رسیدن لحظهای بودید که پستچی زنگ خانه را به صدا درآورد و یک نامه را که با چند تمبر باطله ممهور شده بود، به شما تحویل دهد؟ یادتان هست که پیش از بازکردن نامه ابتدا به دقت نشانی گیرنده و فرستنده را میخواندیم تا مطمئن شویم مخاطب نامه خود ما هستیم. تا بازکردن نامه و خواندن آن، حسابی قند توی دلمان آب میشد. «ای نامه برو با شوق خنده/ احوالپرسی کن از قول بنده...»
اما فکرش را بکنید تا پیش از آن که ما تمام احساس خویش را در یک پاکت نامه بگذاریم، انسانهای پیش از ما چگونه پیامها و نامههای خود را به راههای دور ارسال میکردند. پس اجازه دهید کمی به گذشتههای دور بازگردیم. آنگونه که تاریخ و آثار بر جایمانده روایت میکنند، اجداد و نیاکانمان علاوه بر استفاده از ارتباط چهره به چهره، از طریق طبل و دود پیامهایشان را برای یکدیگر ارسال میکردند، البته در حد نیاز. بشر در این دوره، از دنیای بیرون جامعه محدود خود بیخبر بود. او دنیا را به همان وسعت قلمرو زندگی خویش میشناخت. پس از این دوره، انسان با تلاش برای برقراری ارتباط بیشتر با اطراف خود، به زبان شفاهی دست یافت و از این راه وارد کهکشان شفاهی شد. در نهایت حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بود که یونانیها برای نخستین بار حروف الفبا را اختراع کردند، انقلابی که تا به امروز ادامه دارد و هر لحظه نیز در حال تکامل است.
به طور مسلم، نحوه ارسال پیام در روزگاران پیشین، راههای مشخص و البته محدودی داشت. با این وجود، امروز دیگر شما هیچ شخصی را نخواهید یافت که به وسیله کبوتر، نامه خود را پیک کند. هیچ چاپاری هم در هیچجا نمیتوان یافت تا سرمای جاده را درنوردد و از گرما عبور کند تا تنها به خاطر این که روزی یا ساعتی زودتر نامه را به مقصد برساند. این موارد را میتوان تنها در فیلمهای تاریخی سراغ گرفت و به تماشا نشست.
حالا اگر با سرعت از آن دورههای تاریخی فاصله بگیریم در همین عصر حاضر نیز ارتباطات شاهد تغییر و تحول زیادی بوده است؛ همین نسل ما خاطرههایی به یاد دارد که با وجود کمرنگشدن، هنوز شیرین است. به طور مثال، همین نامههایی که مینوشتیم و دور تا دور صفحه آن را با خطوطی نامنظم تزیین میکردیم «سلام دوست خوب من...» بعد آن را به صندوق پستی زرد رنگ سر کوچه میانداختیم و روزهای بسیار منتظر پاسخش میماندیم. گاهی در آخر نامهها مینوشتیم که گیرنده جواب «فوری» بدهد. اما همش تقصیر تقدیر بود که این همه شور و هیجان به موزه سپرده شود، راستی اگر میخواهید یادی از آن دوران داشته باشید میتوانید به موزه پست و تلگراف در خیابان امام خمینی سری بزنید.
● به حرف مفت وقت ما شود صرف!
«همه حرف و همه حرف و همه حرف / به حرف مفت وقت ما شود صرف» این تنها یک ضربالمثل است و ریشه آن به دورهای بازمیگردد که تلگراف در ایران شروع به کار کرد؛ آنموقعها باور این که میتوان و میشود یک پیام را تنها به وسیله یک رشته سیم از یک نقطه به نقطهای دیگر انتقال داد برای خیلیها غیرقابل باور بود. حتی عدهای به وجود ارواح شیاطین در سیمهای تلگراف معتقد بودند و درست به همین دلیل مردم را از فرستادن تلگرافی منع میکردند! علیقلیخان مخبرالدوله ـ وزیر تلگراف وقت ـ به خاطر زدودن این باور از خاطر مردم، یکی دو روز به مردم اجازه داد که مجانی با دوستان یا نزدیکان خود که در شهرهای اصفهان یا شیراز و تبریز و نقاط دیگر بودند، ارتباط برقرار کنند. چیزی بپرسند و جواب بخواهند تا مردم بدانند که تلگراف شعبده بازی نیست. مردم هم با شنیدن کلمه «رایگان»، فوری صفهای طولانی بستند و سیل مخابرات به ولایات روان شد. هرکس هر چه در دل داشت از سلام و تعارف و احوالپرسی و گله و گلایه و شوخی و جدی بر صفحه کاغذ آورده به طرف مخاطب مخابره کرد، زیرا حرف مفت بود و... متولیان تلگراف از این ازدحام که به ستوه آمدند چنین متنی را بر تلگرافخانه نگاشتند: «از امروز به بعد حرف مفت قبول نمیشود» ناگهان صفهای بلند آب رفتند.
البته این ضربالمثل با ورود تلفن به زندگی مردم به حیات خود ادامه داد! همین که آقای «بل» اختراع تلفن را به نام خود ثبت کرد، طولی نکشید که این دستگاه غیرقابل باور سر از خانههای اعیان و صاحبان مناصب درآورد. به مرور افراد معدودی هم در هر شهر و محله صاحب تلفن شدند. با ورود تلفن به خانهها احساس نیاز به نامهنگاری کمی فروکش کرد. همین که خانهای صاحب تلفن میشد خانه مالک آن تبدیل میشد به پاتوق اهالی محل. شماره تلفن آن خانه را حتی فامیلهای دور یک همسایه داشتند و در موارد ضروری با آن تماس میگرفتند. صاحب خانه نیز تنها به دلیل معرفت همسایگی میرفت و همسایه مهربان خویش را برای پاسخگویی به تلفنش دعوت میکرد.
بعدها هم نسلهای جدیدی از تلفنها وارد بازار شد یا به عبارت بهتر، آنها به حریم خصوصی ما پا گذاشتند؛ تلفنهای همراه با امکانات شگفتانگیزی همچون بلوتوث، دوربین عکاسی و فیلمبرداری فیلم و غیره را میگویم. «دیگر هیچکس تنها نیست»! چون تلفن همراهتان با شماست و جایگزین رفاقتها شده است.
● ارتباط با چاشنی تئوری!
همه چیز که دست ما نیست! هست؟! فکرش را نکنید که دیگر بار به گذشته بازگردید. حالا شهرها بیقواره بزرگ شدهاند و از آن بیقوارهتر ارتباط و دوستیهای ماست، اما جامعه کنونی؛ فردیناند تونیس، فیلسوف وجامعهشناس آلمانی، جامعه را به لحاظ ارتباطی به دو نوع تقسیم میکند: اول جامعه معنوی «گمن شافت» و دیگر جامعه صوری «گزل شافت». جامعه معنوی یا گمن شافت، با تراکم انسان روبهرو نیست، بنابراین تنهایی و بیخبری در آن مفهومی ندارد. اعضاء همدیگر را میشناسند و ارتباطات دارای پیشینه و عمق است. این از ویژگیهای جوامع کوچک و سنتی است. به طور مسلم، رفاقتها و همدلیها در این نوع جامعه معنا و کاربرد بهتری دارد. حرکت افراد در این جامعه نه در خدمت فرد و مصالح شخصی، بلکه در خدمت وحدت جمع است.
اما چرخ مدرنیته از روی این نوع جامعه بیوقفه و بدون رحم عبور کرد و آن را در جاده گزل شافت قرار داد. این نوع جامعه از انسانهای فراوان در فضای محدود تشکیل میشود که خود موجب عدمامکان شناخت متقابل است. روابط در آن صوری و قراردادی است و تنهایی انسانها بخش گریزناپذیرش است. ارتباط در گزلشافت سطحی است و اعضاء بیشتر به ظاهر و اطلاعات محدود و مورد نیاز اکتفا میکنند، لذا فاقد دیدگاههای درونی و معنوی هستند. پیوندهای انسان با جامعه براساس مصالح و محاسبه سود و زیان انجام میگیرد. روابط فرد متکی بر خودگرایی و بسیار شکننده است. اعضا در گزلشافت برای دستیابی به مقصودی که عمدتا اقتصادی است با هم پیمان میبندند و روح حسابگری میان وسایل و اهداف تعیینکننده رابطه بین اعضاست. این نوع دوم صدالبته سرنوشت محتوم کلانشهرها و جوامع توسعهیافته است.
● تنهاتر از همیشه
بازگردیم به همین چند دهه اخیر در جامعه ایران خودمان، نمیشود که همه چیز را با هم داشت! اگر شما بخواهید مقایسهای از ارتباطات اجتماعی فعلی خود با ده یا بیست سال پیش داشته باشید، شاهد چه تغییراتی بوده است؟
زمان زیادی از ورود رایانه به زندگی ما نگذشته است، اما ما سخت شیفته و مجذوبش شدیم، پشت آن ساعتهای طولانی نشستیم و در ذهن خویش با شخصیتی ناشناخته گفتوگو کردیم؛ این وسیله روابط اجتماعی را به صورت شگفتانگیزی دستخوش تغییر کرد. حالا کمتر کسی از نسل امروز را میتوان یافت که عضو یکی از شبکههای مجازی اجتماعی نباشد. خیلی از کسانی را هم که به اصطلاح «ادشان» کردهایم اصلا نمیشناسیم، همین ناشناختهبودن به هیجان موضوع اضافه میکند. در چنین حالتی دوست داریم یک تصویر ذهنی ایدهآل از فرد ناشناخته برای خود تصویر کنیم. گاهی هم سرمان حسابی یک کلاه گشاد میرود، خامشان میشویم و... اما انگشتها باز هم با ضرباهنگی ناموزون بر صفحه کلید رایانه ادامه میدهند، چشمانمان خطوط نوشتهشده در صفحه مجازی را دنبال میکنند. ناگفته نماند این نوع ارتباط میتواند مزیتهایی چون صرفهجویی در وقت و هزینه را هم داشته باشد.
● تو باور نکن!
پرسش اساسی این است که انسان هزاره سوم با دسترسی به فناوریهای نوین ارتباطی چه فرصتی را برای خود مهیا کرده است؟ از آن چگونه بهره میگیرد و آن را جایگزین چه چیزهایی کرده است؟
حالا دیگر صندوقهای پستی برای ما تنها یک خاطره شدهاند؛ بساطشان از کنار خیابانها برچیده شدند؛ تکنولوژیهای زیادی آمدند، برخی ماندند و برخی نیز نیامده مغلوب فناوری دیگر شدند... اما زندگی چیزی کم دارد، یک هیجان، احساسی که تنها در یک نوشته میتوان آن را یافت و خواند؛ میتوانی نویسنده را با تمام وجود و تنها در همین چند خط نامه احساس کنی «اگر از حال بنده هم خواسته باشید، ملالی نیست جز دوری شما...» اما تو باور نکن!
کاش میشد همین حالا صدای زنگ به صدا درمیآمد و آقای پستچی نامهای از یک دوست قدیمی میآورد همان نامههایی که بیشترشان یک شکل بودند و با چنین جملههایی هم تمام میشد: «ای نامه که میروی به سویش/ از جانب من ببوس رویش» یا «نامه نوشتم بر برگ پسته/ جوابم را بده گردن شکسته» و دست آخر این که «اگر روزی تو را کردم فراموش/ بدان شمع وجودم گشته خاموش»... کاش میشد همین حالا زنگ در بهصدا میآمد...
سامان عابری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست