چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پروژه جنگ روانی آمریكا علیه ایران


پروژه جنگ روانی آمریكا علیه ایران

مقارن اولین سال شركت دولت آمریكا در جنگ جهانی دوم قریب نه آژانس غیرمتشكل از نظامی و غیرنظامی هدایت و رهبری جنگهای روانی بر علیه دشمن را به عهده داشتند۱ ولی در سال ۱۹۵۰ برای نخستین بار یك سازمان منسجم توسط هاری ترومن تشكیل می شود و آن كمیسیون روان شناسی یا استراتژی روانی نام می گیرد

تشكیلات و چارت مراكز سازماندهی، هدایت و كنترل عملیات روانی یك مقوله سری بوده و از سوی همه كشورها مخفی نگاه داشته می شود. سازمان های عملیات روانی عمدتا در ذیل مراكز نظامی، امنیتی و تحقیقات استراتژیك قرار گرفته و با سرویس های اطلاعاتی رابطه تنگاتنگی دارند.

مقارن اولین سال شركت دولت آمریكا در جنگ جهانی دوم قریب نه آژانس غیرمتشكل از نظامی و غیرنظامی هدایت و رهبری جنگهای روانی بر علیه دشمن را به عهده داشتند۱ ولی در سال ۱۹۵۰ برای نخستین بار یك سازمان منسجم توسط هاری ترومن تشكیل می شود و آن كمیسیون روان شناسی یا استراتژی روانی نام می گیرد. در همان مقطع دولت ترومن به منظور كسب آمادگی برای اجرای جنگ روانی در كره، پروژه ای را با عنوان «نبرد حقیقت» یا «تهاجم عظیم و قدرتمند روانی» با بودجه ای معادل ۱۲۱ میلیون دلار تصویب كرد. و در سال ۱۹۵۳ این شورا توسط آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریكا- كه معتقد بود «می بایست بدون خونریزی باعث اعمال اراده آمریكا بر جهان شد»- به كمیته دائمی عملیات روانی تبدیل می شود. ازآن زمان تاكنون، سازمان های عملیات روانی- تبلیغاتی آمریكا با توسعه ای روزافزون همواره به عنوان یكی از بازوهای اصلی آن كشور در جنگ و صلح عمل كرده اند.

در دنیای امروز كه تحولات تكنولوژیك در زمینه الكترونیك، بویژه تكنولوژی فضائی كه ابزار سلطه كشورهای پیشرفته صنعتی بر كشورهای جهان سوم را فراهم كرده، واحدهای روانی سازمان یافته آمریكا طیف وسیعی از رادیوها، تلویزیون ها، ماهواره ها، كتابخانه ها، بورس های دانشگاهی، خانه های فرهنگی، آژانس های تبلیغاتی و تحقیقاتی، مراكز فیلم سازی، واحدهای جنگ روانی نظامی، تشكیلات ستادی و امثال آنها را شامل می شوند.

ابزار عملیات روانی در جهان امروز «جهان ذهنی و غیرذهنی» را بدنیا مخابره می كند و تعیین می كند كه مثلا مردم دنیا امروز به كودتا در فیلیپین و فردا به لایه ازن و روز بعد به ایدز و هفته بعد به موضوع دیگری فكر كنند و همه این دستور جلسه ها از سوی كسانی برای مردم دنیا تعیین می شود كه كنترل خبرگزاری ها و رسانه های بین المللی را در دست دارند. در این خصوص، آسوشیتدپرس ۱۷ میلیون واژه، یونایتدپرس ۱۱ میلیون واژه، فرانس پرس ۳ میلیون و ۳۵۰ هزار واژه و رویتر یك میلیون و ۵۰۰ هزار واژه به جهان مخابره می كنند به عبارت دقیقتر این چهار غول روزانه چهل میلیون كلمه، كه ۲۸ میلیون كلمه آن از سوی دو خبرگزاری آسوشیتدپرس و یونایتدپرس متعلق به آمریكا، خدنگ وار به جهان شلیك می كنند.

با نگرش به اینكه عملیات روانی در طیف وسیعی اعم از زمان جنگ یا صلح در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... بر علیه كشورهای هدف بكار گرفته می شود. از اینرو باید میان عملیات روانی كه بعنوان یك حلقه واسطه ای یا حمایتی از پازل یك راهبرد، برنامه و یا تاكتیك غیرروانی مثلا نظامی، اقتصادی و یا سیاسی انجام می گیرد، با عملیات روانی كه خود بعنوان هدف استراتژیك طراحی شده و اقدامات غیرروانی بصورت حمایتی یا تكمیلی در ذیل هدف استراتژیك روانی شكل می گیرد، تفكیك قائل شد. فلذا در این مقاله فقط در مقام تبیین عملیات روانی آمریكا علیه ایران از نوع دوم آن می باشیم.

● اهداف استراتژیك روانی آمریكا علیه ایران:

عملیات روانی آمریكا علیه جمهوری اسلامی ایران ازروز پس از پیروزی انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن ۵۷ آغاز شد و در طول سه دهه گذشته به انحاء مختلف تداوم یافت، اما با توجه به ناكامی آمریكا در اعمال نظام تك قطبی از طریق سیاسی و اقتصادی بعد از فروپاشی شوروی و نظام دوقطبی از یك سو، و تحكیم ثبات و امنیت، توسعه پایدار و رشد علمی فزاینده ایران اسلامی به سمت یك كشور قدرتمند و برخوردار از انرژی هسته ای و نیز ایفای نقش یك بازیگر مدبر، با نفوذ و تعیین كننده در عرصه روابط بین الملل منطقه ای و بین المللی، از سوی دیگر، و همچنین هزینه بر و پرمخاطره بودن رویارویی نظامی با ایران، بدنبال حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و شكل گیری روند رو به تزاید جنگ های نامتفارن، بر شدت وحدت عملیات روانی خود علیه جمهوری اسلامی افزود.

بطور كلی آمریكا علیه جمهوری اسلامی دارای پنج هدف استراتژیك روانی است كه در سه دهه گذشته ثابت باقی مانده، اگرچه در مقاطع مختلف زمانی به تناسب ماهیت و وزن متغیرها، از حیث حجم، نوع و تنوع تاكتیك ها و تكنیك ها تفاوت های جدی بین آنها مشاهده می شود.

اهداف استراتژیك روانی آمریكا علیه جمهوری اسلامی ایران عبارتند از:

۱) ارائه چهره مخوف از اسلام و جمهوری اسلامی در نزد افكار عمومی جهان بخصوص غرب

۲) ترسیم ایران محور شرارت در منطقه و جهان

۳) ناكارآمدی دین دراداره جامعه و چالش مشروعیت

۴) ارائه تصویر آرمانی ازارزش های آمریكایی و لیبرال دموكراسی آمریكا

۵) تلقین به بروز اجماع جهانی علیه ایران

اكنون به شرح اجمالی هر یك از اهداف استراتژیك روانی و ارائه تاكتیك ها و اقدامات آمریكا در دستیابی به اهداف استراتژیك روانی، می پردازیم.

الف) تصویر وارونه و مخوف ازاسلام:

رسانه های غرب همواره از اسلام تصویری افسانه ای ارائه داده اند، افسانه ای برگرفته از داستان های هزار و یك شب كه مملو از حرمسرا، كاخ های سربفلك كشیده، فرش های پرنده، ثروت های بی پایان، مبارزان و جنگجویان خشن و راهزنان بی رحم است. در تصویری كه رسانه های غرب از اسلام ارائه می هند، مسلمانان را افرادی بی رحم و با عقاید افراطی معرفی می كنند.

سالها پیش شایعه ای در گرفت كه به نقل از مایكل براون عنصر وازده سیا می گفت در اواخر دهه ۸۰ طرح مبارزه با تشیع و جان نثاری معنوی مسلمانان در این سازمان مخوف تدوین شده است. مهم نبود چقدر این شایعه صحت داشت، مهمتر تحقق این شایعه بود. جنبش جنگ طلب نو محافظه كار آمریكا زمان را مناسب دید. زمینه های تشكیل و تقویت طالبانی گری را طرح ریزی نمود. ملایان افراطی و سنگ صفتی كه آمده بودند تا چهره ای مخوف از اسلام ترسیم كنند. سناریویی كه بر مبنای آن می توانستند دشمن شماره یك برای آمریكا بتراشند. طالبان رشد نمود و این غده سرطانی عمق افغانستان را بلعید. حال هنگام نقطه اوج فیلم دلخواه آمریكایی فرا رسیده بود. یك نفر باید كلید را فشار می داد و ۱۱ سپتامبر این گونه آفریده شد. از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به این سو آمریكا هرچه خواست كرد و برای پیشبرد مقاصد زورمدارانه خود تا توانست رعب و وحشت از اسلام را ریشه دار كرد. رویكرد مغرضانه رسانه های غربی باعث شده است تا مردم آمریكا و اروپا به اشتباه گروه های مسلح و تندرویی همچون القاعده را نمایندگان واقعی مسلمانان و دین اسلام بپندارند.

پس از حملات ۱۱ سپتامبر، رسانه های آمریكا علیه اسلام و مسلمانان تبلیغات منفی به راه انداخته و باعث گسترش دشمنی مردم غرب علیه این دین آسمانی شده اند. این مسئله زندگی مسلمانان و به خصوص اعراب ساكن كشورهای غربی را به خطر انداخته است. تبلیغات منفی رسانه های آمریكایی، درك غربی ها از اسلام را تحت تاثیر قرار داده و باعث گسترش جهت گیری منفی مردم آمریكا و اروپا علیه مسلمانان شده است.

غربی ها اسلام را معمایی ناشناخته و پدیده ای عجیب و غریب و مملو از افسانه تلقی می كنند. آنها عقیده دارنداسلام مشوق اعمال و رفتارهای غیرمنطقی و افراطی است. چنین برداشتی غیر از ارائه اطلاعات نادرست درباره اسلام و درك اشتباه از آداب و رسوم و فرامین این دین، دلیل دیگری ندارد.

مسلمانان اخیرا شاهد توهین رسانه های غرب به اسلام و پیامبر مسلمانان بودند كه تحت عنوان آزادی بیان و مطبوعات انجام گرفت. در اواخر سال گذشته میلادی رسانه ها از چاپ تصاویر اهانت باری از پیامبراسلام خبر دادند. یك روزنامه دانماركی، بی توجه به باور و عقاید مسلمانان كه به تصویر كشیدن چهره پیامبرشان را مجاز نمی دانند، كاریكاتورهایی از وی به چاپ رسانده بود. پس از آنكه یك نویسنده اعلام كرده بود كسی جرئت چاپ تصویر پیام اسلام را ندارد، مسئولان روزنامه دانماركی Jyllauds-Posten با دعوت از كاریكاتوریست های كشورشان از آنها خواستند تا از چهره پیامبر اسلام چندین كاریكاتور ترسیم كنند. ۱۲ كاریكاتور تحت عنوان «آیا ترس از خشم مسلمانان می تواند آزادی بیان را از بین ببرد؟» چاپ شد.

ارائه تصویر مخوف از اسلام و مسلمانان با تاكتیك ها و تكنیك های مختلفی بوقوع پیوسته و بعدها نیز در شكل و شمائل دیگر تداوم خواهد یافت. برخی از شگردهایی كه تاكنون مطرح شده عبارتند از تحریف در تاریخ، معرفی غیرواقعی از پیامبر(ص) نظیر آیات شیطانی سلمان رشدی، ساخت فیلم های مستهجن، غیراخلاقی و خشن از زندگی مسلمانان، خلق طالبان و معرفی آن بعنوان اسلام، بدیل سازی عملیات تروریستی انتحاری بجای عملیات استشهادی، ساختن كارتون ها و بازی های انیمیشن با هدف ضرورت كشتن و نابود كردن مسلمانان و...

ب) ایران محور شرارت:

از اواخر دهه ۸۰ به این سو آمریكاییان به عنوان دارنده گواهینامه دخالت در امور جهان هر ترفندی را تمهید كردند تا دشمنان فرضی خود را گسترش دهند. جنگ صلیبی كفار از استراتژی انگلیسی «تفرقه بینداز و حكومت كن» به راهبرد آمریكایی «تفرقه بینداز و نابود كن» تغییر یافت. مستندات چنین رویكردی بسیار است. جنگ غرب علیه اسلام چند سالی است كه می رود با یاری ابر رسانه ها به جنگی تمام عیار تبدیل شود. مقامات كاخ سفید در صدد بودند كه در مناسبات خود با تهران با سامانه جدیدی ایجاد كنند، سامانه ای با وضعیت ویژه:

۱) ترسیم تصویری از جمهوری اسلامی ایران كه نه تنها مخالف آمریكا بلكه مخالف اروپا و سایر قدرت های جهانی است.

۲) از طریق تداوم وضعیتهای فوق، مقدماتی را فراهم كند كه در آینده استفاده از خشونت علیه ایران در افكار عمومی مردم آمریكا و نیز مردم جهان قابل توجیه باشد.

در اسفند سال ۱۳۷۱ وزیر خارجه آمریكا وارون كریستوفر در كمیته خارجی سنای آن كشور، ایران را كشوری قانون شكن توصیف و ادعا كرد كه ایران در نقاط مختلف جهان به گروه های تروریستی كمك می كند. و سلاح های كشتار جمعی می خرد. آمریكایی ها به بهانه حراست از ملل جهان و امنیت و ثبات منطقه ای، موقعیت خود را دراین خلیج همیشه فارس تثبیت كردند. طی سالیان گذشته هر جا كه نیاز به فتح داشتند واژه تروریسم و خطر جهانی را به میان آوردند و هركسی را كه خواستند با این دستاویز به بند كشانیدند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید