پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

نقش لابی هسته ای در دولت بوش


نقش لابی هسته ای در دولت بوش

در چارچوب برنامه هسته ای بوش, طی سال های آینده باید میلیاردها دلار دیگر نیز برای ساخت تاسیسات دفن زباله های هسته ای, تجهیز تاسیسات زیرزمینی صحرای نوادا برای آزمایش های هسته ای, و مدرنیزه کردن عناصر مربوط به مجتمع سلاح های هسته ای آمرکا حذف شود

متن حاضر، یکی از گزارش هایی است که به تازگی مرکز تحقیقات تسلیحاتی، وابسته به " انستیتوی سیاست جهانی" منتشر کرده است. این گزارش، از نقش لابی هسته ای در شکل دهی به سیاست های استراتژیک آمریکا پرده برمی دارد. اطلاعات مربوط به تجارت تسلیحاتی، هزینه های دفاعی، دفاع موشکی و سلاح های هسته ای، از منابع مختلفی تهیه شده است که مهم ترین آن به این قراراست: بنیاد کارتر، بنیاد فورد، بنیاد HKH، بنیاد مک آرتور، بنیاد راکفلر، بنیاد ساموئل روبین و ...

●سیاست هسته ای بوش: جهان عاری از سلاح اتمی؟

" من از انتخاب صفر برای همه ی تسلیحات هسته ای دفاع می کنم. آرزوی من دیدن روزی است که جهان عاری از تسلیحات هسته ای باشد..."

( پرزیدنت رونالد ریگان- ۱۶ ژانویه ی ۱۹۸۴)

" در واقع من نمی دانم که چرا ما نمی توانیم از سلاح های هسته ای دست برداریم! نگاه داری این سلاح ها، بسیار پرهزینه است و چیزی به امنیت ما نمی افزاید..."

( پاول نیتز مسوول مذاکرات کنترل تسلیحاتی در دولت ریگان)

" من به زرادخانه ی هسته ای آمریکا به مثابه ی یک ابزار بازدارنده می نگرم و رئیس جمهور آمریکا باید از تمامی ابزارهایی که در اختیار دارد- از جمله سلاح هسته ای – برای بازدارندگی دشمن استفاده کند..."

( جورج دبلیو بوش، ۱۳ مارس ۲۰۰۲)

دکترین جدید هسته ای دولت بوش، یک نوع عقب گرد از سیاست دولت های قبلی جمهوریخواه و دمکرات آمریکا محسوب می شود. این دکترین جدید که به زعم برخی ناظران " تفکر نوین" نامیده شده است، چیزی نیست جز تراوش ذهنی محفل کوچکی از نظریه پردازان محافظه کار که از دیرباز خواستار گسترش نقش سلاح های تسلیحاتی به مثابه ی تضمین کننده ی برتری نظامی آمریکا و ابزاری برای توسعه نفوذسیاسی و استراتژیک این کشور در جهان بوده اند. بوش، در حالی وعده کاهش کلاهک های هسته ای آمریکا را مطرح می کند که همزمان از گسترش کیفی نقش تسلیحات هسته ای در استراتژی آمریکا سخن به میان می آورد. اگر از ورای عددها و رقم ها به فلسفه نهفته در متن راهیرد جدید دولت آمریکا در زمینه دکترین هسته ای بنگریم، اندیشه های پررنگ مخالفان کنترل تسلیحات را در دوران پیش از ریگان به روشنی مشاهده می کنیم.

برخلاف رونالد ریگان که امحای تمامی تسلیحات هسته ای را هدف غایی آمریکا اعلام می کرد، بوش افزایش انعطاف پذیری و تنوع توان هسته ای آمریکا را با حمایت بی دریغ از مجتمع نظامی- صنعتی این کشور، هدف خود قرارداده است. جورج دبلیو بوش، برخلاف پدرش که حذف سلاح های هسته ای تاکتیکی را از واحدهای دریایی و زمینی آمریکا، روشی برای کاهش خطر رویارویی هسته ای می دانست، راه را برای توسعه ، آزمایش و تولید نسل جدیدی از تسلیحات هسته ای کم دامنه، هموارکرده است. او، همچنین برخلاف دولت کلینتون که سعی داشت سیاست هسته ای آمریکا را بدون نقض معاهدات کنترل تسلیحاتی، به پیش برد، قصد خود را به خروج از یکی از مهم ترین این معاهده ها که "پیمان مربوط به موشک های آنتی بالستیک"( ABM) مصوب سال ۱۹۷۲ است اعلام کرد. برنامه ی هسته ای دولت بوش، موجودیت دیگر معاهده های عمده ی کنترل تسلیحاتی را نیز به خطر افکنده است.

بحث درباره ی منطق نهفته در ورای این راهبردجدید، همچنان ادامه دارد و بدون شک به زودی نیز به انجام نخواهدرسید. این گزارش، بدون آن که بخواهد بحث فوق را به انجام برساند، تنها بر دو جنبه ی مهم آز تغییرات استراتژی هسته ای آمریکا در دولت بوش انگشت می گذارد: ۱) نقش مرکزهای فکری محافظه کار آمریکا از قبیل: " انستیتو ملی سیاست عمومی" و " مرکز سیاسیگذاری امنیتی" در طراحی راهبردهای یک جانبه نگرانه بدون توجه به دیدگاه های افسران بازنشسته ارتش، جمهوریخواهان میانه رو و دانشمندان و کارشناسان آمریکا.۲) نقش شرکت ها و بنگاه های بزرگی که در افزایش سرمایه گذاری برروی تسلیحات هسته ای و ارتقای توان دفاع موشکی در چارچوب دکترین جدید، ذینفعند. اما نخست باید به محورهای عمده ی دکترین هسته ای بوش بپردازیم.

" ویلیام. م. آرکین" کارشناس مسایل دفاعی که نخستین بار در دهم مارس سال جاری، طی مقاله ای که در نشریه لس آنجلس تایمز" به چاپ رسید، برخی نکات سری را از دکترین هسته ای دولت بوش افشاکرد، محور عمده ی این دکترین را چنین خلاصه کرده است: یک برنامه منسجم و بسیار گسترده برای رویارویی هسته ای ، که بازگشت به سیاست دو دهه قبل آمریکا را تداعی می کند و تسلیحات هسته ای را " آخرین تیرکمان" نمی داند.

منتقدان، به ویژه از وجود سه عنصر در این برنامه، ابراز نگرانی کرده اند:

۱)گسترش هدف های بالقوه ی سلاح های هسته ای پنتاگون طرح هایی را برای به کارگیری سلاح هسته ای علیه طیف گسترده ای از اهداف بالقوه ی متخاصم، تنظیم کرده است. در این طرح ها، هسته ای بودن اهداف مزبور، درنظرگرفته نشده است. در این لیست، این نام ها به چشم می خورد: چین، ایران، عراق، لیبی، کره ی شمالی، روسیه، و سوریه.

۲)کاهش آستانه هسته ای: اکنون استفاده از سلاح هسته ای تنها منحصر به حفظ بقای ملی آمریکا نیست، بلکه در پاسخ به تهدیدهای شیمیایی و بیولوژیکی علیه آمریکا، اسراییل و یا یکی از متحدان آمریکا، برخورد نظامی بر سر تایوان، حمله کره ی شمالی به کره ی جنوبی ، و یا برخورد با تحولات پیش بینی نشده ی نظامی" نیز می توان به سلاح هسته ای متوسل شد.

۳)تولید سلاح های ضعیف هسته ای: تولید تسلیحات " کم دامنه ی" هسته ای برای استفاده علیه اهداف غیرهسته ای مانند سنگرهای مستحکم زیرزمینی.

روزنامه نیویورک تایمز به تازگی در مقاله ای با عنوان " آمریکا: یاغی هسته ای " نوشت: کاهش آستانه ی تحمل سلاح های هسته ای از سوی پنتاگون، نقض آشکار " پیمان منع تکثیر سلاح های هسته ای" ( NPT ) است اما، جورج بوش آن را ضامن امنیت نسل های آینده ی آمریکا می داند. این مقاله می افزاید: " سلاح هسته ای، تنها بخشی از زرادخانه ی آمریکا نیست، بلکه ماهیتی متفاوت با دیگر تسلیحات موجود در این زرادخانه دارد. کاهش آستانه ی تحمل سلاح های هسته ای ، یک حماقت محض است."

پرزیدنت بوش به تازگی اعلام کرد:" من زرادخانه ی هسته ای را یک عامل بازدارنده می دانم که می تواند کسانی را که قصد ضربه زدن به آمریکا را دارند، از کارخود پشیمان کند. رئیس جمهور، باید از تمام ابزارهایی که در اختیار دارد برای این بازدارندگی استفاده کند."

اما، تحلیل گران مستقل نزدیک به وزارت دفاع آمریکا، نظر دیگری دارند. به نظر آن ها، از تعداد نیروهای استراتژیک آمریکا و اتکا به زرادخانه ی هسته ای در مواقع بروز بحران، باید تا حدقابل ملاحظه ای کاسته شود. باید طی ده سال آینده، از تعداد کلاهک های هسته ای آمریکا بیش از دو سوم کاسته شود این نگرش، حامیان فراوانی در وزارت دفاع ( پنتاگون) دارد.

●دکترین جدید به نفع کیست؟

با وجود وعده ی پرزیدنت بوش به کاهش کلاهک های هسته ای عملیاتی آمریکا از ۷۵۰۰ کلاهک فعلی به ۱۷۰۰ تا ۲۲۰۰ کلاهک طی یک دهه ی آینده، عملکرد هسته ای دولت بوش، امیدواری هایی را برای شرکت های بزرگ سازنده ی تسلیحات هسته ای و تجهیزات وابسته به آن ایجادکرده است. بیش ترین سود را از این دکترین، موسسه های تخقیقات موشکی آمریکا می برند.

ریشه ی این تناقض – گرم شدن بازار بنگاه های تسلیحاتی از یکسو و وعده ی کاهش تسلیحات هسته ای از سوی دیگر- را باید در تعهد جدید پنتاگون به گسترش سیستم سه گانه ی هسته ای مستقر در زمین، هوا و دریای آمریکا جستجو کرد. این سیستم، در جریان جنگ سرد، و به منظور کاهش آسیب پذیری نیروهای آمریکایی در برابر ضربه ی نخست دشمن، طراحی شده بود. ویژگی های جدید این سیستم به این قرار است: ۱) سیستم های ضربتی تهاجمی ( شامل تسلیحات هسته ای و غیرهسته ای) ۲) سیستم های دفاع استراتژیک و ۳) بازسازی زیرساخت دفاعی. هریک از این عناصر، مستلزم سرمایه گذاری های هنگفت تحقیقاتی، تولیدی و زیرساختی است.

سیاست جدید پنتاگون، مستلزم افزایش سرمایه گذاری در این سیستم های تهاجمی ضربتی است: ۱) مدرنیزه کردن چهار زیردریایی مسلح به موشک اندازهای بالمبیک ترایدنت به نحوی که هریک قابلیت حمل و به کارگیری ۱۵۴ موشک کروز را داشته باشد. پنتاگون قصددارد این زیردریایی ها را به یک " سلاح ضربتی جدید" مسلح کند تا بتواند هدف را به سرعت و دقت تمام مورد اصابت قراردهد. ۲) افزایش تعداد هدف های مورد اصابت در جریان یک حمله. پنتاگون درصدد به کارگیری یک " سیستم چندمنظوره ی توزیع اطلاعات است که بتواند به سرعت اطلاعات حیاتی را در اختیار نیروهای ضربتی قراردهد. ۳) باید سیستم های مختلف ارتباطی، هدف گیری و اطلاعاتی برای افزایش توان نیروهای ضربتی در نابود سازی هدف های متحرک و هدف های نهفته در عمق زمین، پیش بینی شود.

برگردان: ف هاشمی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.