چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا

چشم اندازی به برخی از مسائل و مشکلات روانی زنان و علل آن


چشم اندازی به برخی از مسائل و مشکلات روانی زنان و علل آن

یکی از اساسی ترین مقوله های حیات بشری مسئله زنان است به میزان توجه به موضوع زنان, جامعه از سلامت و پویایی و تعالی برخوردار می گردد و بدون اهتمام و تلاش به مسائل این گروه, امکان برخورداری از نسلی سالم, خلاق, پرتحرک و پویا وجود ندارد چرا که زنان نیمی از پیکره جامعه اند و تأثیری مستقیم در سعادت و شقاوت نیم دیگر این پیکره دارند

یکی از اساسی‏ترین مقوله‏های حیات بشری مسئله زنان است. به میزان توجه به موضوع زنان، جامعه از سلامت و پویایی و تعالی برخوردار می‏گردد و بدون اهتمام و تلاش به مسائل این گروه، امکان برخورداری از نسلی سالم، خلاق، پرتحرک و پویا وجود ندارد؛ چرا که زنان نیمی از پیکره جامعه‏اند و تأثیری مستقیم در سعادت و شقاوت نیم دیگر این پیکره دارند. لذا توجه بر زنان در واقع یعنی توجه به تمامی پیکره انسانی. این نوشتار پژوهشی است درباره برخی از مسائل و مشکلات روانی زنان که عمدتاً از بی‏توجهی به نیازهای اساسی آنان نشئت می‏گیرد.

از نظر پژوهشگران و آسیب شناسان مسائل زنان، یکی از عوامل سوء رفتار در زنان، نابه‏سامانی‏های روانی و بی‏توجهی به نیازهای روانی این قشر آسیب‏پذیر است. بر پایه گزارش یکی از مسئولان قضائی کشور، بررسی‏ها و تحقیقات به عمل آمده حکایت از این دارد که در رأس عوامل بزهکاری در قشر زنان، مسئله اختلالات روانی قرار دارد. در این نوشتار سعی بر این است که از این زاویه به مسائل و مشکلات زنان توجه گردد؛ چراکه با نگاه همه جانبه و دقیق است که می‏توان مشکلات را شناخت و در پی آن، راهکارها و راهبردهایی مؤثر و به دور از هر گونه افراط و تفریط برای حلّ مسائل و معضلات جدی زنان عرضه کرد.

آسیب پذیری روانی زنان‏ بر اساس گزارش ۱۹۷۰ - ۱۹۸۰ مؤسسه ملی بهداشت و سلامت روان، بیماری‏های روانی میان زنان رایج‏تر از مردان است و بیش‏ترین مراجعان به درمانگاه‏های روان پزشکی، بیمارستان‏های روانی، بیمارستان‏های عمومی و درمانگاه‏های سرپایی روان پزشکی را زنان تشکیل می‏دهند. در پژوهش‏های گسترده چسلر و همکاران، گزارش شده است که در سال‏های اخیر، زنان بیش‏ترین مراجعان به درمانگاه‏های روانی و درمانگاه‏های سرپایی بوده‏اند. پژوهش‏ها در دهه‏های اخیر نشان می‏دهد که میزان ابتلای زنان به بیماری‏های روانی بیش‏تر است. از ۳۵ پژوهش انجام گرفته در این زمینه توسط گوو در ۳۴ مورد میزان بیماری‏های روانی زنان بیش‏تر از مردان است. اختلالاتی چون درماندگی، اضطراب، افسردگی، وسواس،... به طور کلّی بیماری‏های روانی و اختلالات رفتاری موجب درهم ریختگی روانی و شخصیتی می‏شود. به عبارت دیگر، بنابر تعبیر روان پژوهشان موجب بی‏نظمی‏هایی در رفتار می‏شود. و چنین افرادی به عنوان شخصیت‏های ناهنجار یا شخصیت‏های ناسازگار معرفی می‏شوند.

در مجموع می‏توان ادعا کرد که منشأ بسیاری از رفتارهای سوء زنان و مشکلات و مسائل شخصیتی آن‏ها ناشی از اختلالات و نابه‏سامانی‏های روانی در آنان است؛ چرا که بنابر اعتقاد روان شناسان میزان آسیب پذیری زنان در مقابل بیماری‏های روانی زیادتر از مردان است که اگر به صورت جدّی به منشأ اختلالات روانی آنان و هم‏چنین مکانیسم‏های دفاعی آنان نیز توجه گردد، بسیاری از مسائل و مشکلات فرهنگی و رفتاری زنان حل خواهد شد.

اینک به صورت گذرا، به اختلال‏های رفتاری و هم‏چنین رویکردهای درمانی روانی زنان اشاره می‏کنیم. اختلال‏های رفتاری از دیدگاه روان شناسی‏ در روان‏شناسی وقتی سخن از اختلال‏های رفتاری به میان می‏آید، منظور بی‏نظمی‏هایی است که در رفتار دیده می‏شود و زیر عناوین بیماری‏های روانی، رفتارهای ناهنجار و شخصیت‏های ناهنجار یا شخصیت‏های ناسازگار قرار می‏گیرد. البته تشخیص مرز بین سلامت و بیماری، بهنجاری و ناهنجاری یا سازگاری و ناسازگاری در روان‏شناسی بسیار مشکل است. به طور کلّی در روان‏شناسی، افرادی که نتوانند تعارض‏های خود را با شیوه‏های مناسب حل کنند، جزء کسانی به حساب می‏آیند که اختلال‏های رفتاری یا بیماری‏های روانی دارند.

روان شناسان فردی را از نظر روانی سالم یا هنجار می‏دانند که:

۱) فعالیت‏های او آشکارا جزء فعالیت‏هایی باشد که در اجتماع مورد قبول است.

۲) به فعالیت‏های خود علاقه نشان دهد و در مجموع از زندگی خود راضی باشد. به طور کلی می‏توان گفت انسان بهنجار و سالم کسی است که هدفی اجتماعی پسند دارد، از دنبال کردن هدف خود خرسند است و در مجموع از زندگی خود اظهار رضایت می‏کند.

در مقابل، کسی که هدفی اجتماع پسند ندارد و همواره با خود و اجتماع خویش در کشاکش است و از زندگی نیز سودی نمی‏برد، فردی ناهنجار یا بیمار روانی است.(پاورقی ۱ . حمزه گنجی، روان‏شناسی عمومی، ص ۳۵۷.) گفتنی است که در یک جامعه دینی، انسان بهنجار و سالم باید هدف خداپسند داشته باشد. به عبارت دیگر، یک رفتار بهنجار در جامعه دینی رفتاری است که مورد پسند خداوند متعال باشد. لذا در چنین جامعه‏ای رضایت و عدم رضایت الهی در سلامت روان نقش بسیار مهمی دارد. بیماری‏های روانی یا ناهنجاری‏های شخصیت را از نظر شدت و ضعف به دو گروه تقسیم می‏شوند: نوروزها و پسیکوزها.

نوروز عبارت است از اختلالی روانی که عملکردهای اصلی شخصیت را در بر نمی‏گیرد و فرد به آن آگاهی دارد. از انواع بسیار رایج و شناخته شده نوروزها می‏توان اضطراب، وسواس ترس‏های مرضی و هستیری را نام برد. افراد نوروتیک ویژگی‏های مشترکی دارند؛ مثلاً خود را ناراحت احساس می‏کنند، نقش اجتماعی خود را از یاد می‏برند و در مقابل دیگران حالت پرخاشگری دارند، دچار اختلال در خواب می‏شوند و روابط جنسی آن‏ها مختل می‏شود (سرد مزاجی، ناتوانی، اجتناب از ارضای نیاز جنسی). هم‏چنین بسیار خسته به نظر می‏رسند. در این بحث به نوروزهایی می‏پردازیم که کاملاً جنبه روانی داشته و در زنان شیوع بیش‏تری دارند. این گونه نوروزها اصطلاحاً «پسیکو نوروز» نامیده می‏شود. اختلال‏های رفتاری شایع در زنان‏ از مجموع اختلال‏های روانی، سه نوع اختلال در زنان رواج بیش‏تری دارد. اختلالات شایع در یمان زنان - که از عدم تعادل روانی ناشی می‏شود.

به ترتیب عبارت‏اند از: افسردگی، وسواس، و هیجان زدگی. به طور مختصر به شرح برخی از آن‏ها می‏پردازیم:

۱) افسردگی‏ نابه‏سامانی روانی افسردگی از جمله اختلالات رایج در میان زنان است. تحقیقات مایزا و ایزمن و همکارانش نشان می‏دهد که شیوع افسردگی در زنان بیش‏تر است. زنان در ۲۰ تا ۲۶% طول عمر خود، در خطر ابتلا به افسردگی هستند و میزان بستری شدن در بیمارستان ۶% است، در حالی که این میزان در مردان ۸ تا ۱۲% و میزان بستری شدن آن‏ها ۳% است. به طور کلی زنان تا سه برابر مردان در هجوم افسردگی هستند. در تحقیقاتی که در سی کشور جهان به عمل آمده، نتایج بیان‏گر غلبه افسردگی در زنان است.(پاورقی ۱ . جوان بوریس آنکو، جلوه‏های زندگی یک زن.)

۲) وسواس‏ یکی دیگر از اختلالات رفتاری رایج در میان زنان وسواس است. وسواس یعنی دودلی در کارها و تردیدی که در ضمیر انسان پدید می‏آید.

وسواس عبارت از احساس یا اندیشه‏ای است که به طور دائم در ذهن خطور می‏یابد و اغلب رنج آور است. وسواس، اندیشه‏ای بسیار سمج، دردآور و مولد اضطراب‏های شدید است و نتایج جسمی و روانی خاص خود را دارد؛ بسیاری از اعمال فرد را تعیین می‏کند و اغلب با بحران‏هایی همراه است. فرد وسواس به پوچی وسواس به خود آگاهی دارد و دائماً در حال نبرد به سر می‏برد. رایج‏ترین نوع وسواس به تناسب مسئولیت و درگیری با امور خانه‏داری، در بین زنان وجود دارد و آن وسواس در پاکی و نجسی است. وسواس می‏گوید: ... کاملاً قبول دارم که نباید دست‏هایم را این قدر بشویم... شب و روز به این فکر هستم و دائماً آن را تکرار می‏کنم... اما حتی یک قدم هم نمی‏توانم عقب‏نشینی کنم.

۳) هیجان‏زدگی‏ یکی دیگر از مشکلات و مسائل روانی زنان هیجان زدگی است. نظریه پردازان روان پژوه معتقدند انسان‏هایی که دارای نقش‏های متعدد و مختلف در زمان واحد می‏گردند، دچار تعارض نقش می‏شوند که این تعارض موجب هیجان زدگی آن‏ها می‏گردد؛ چراکه زنان تحمل پذیرش مسئولیت‏های سنگین و متعدد را ندارند و اگر اموری را در حدّ خارج از توان به آن‏ها تحمیل شود موجب مسخ روانی و هیجان‏زدگی می‏شود. جان گری، روان‏شناس مشهور امریکایی می‏گوید: زنان چون دارای دیدی بسیار باز و گسترده هستند، احتیاجات دیگران آن‏ها را خیلی زود کلافه می‏کند. زنان در آن واحد حواس خود را به چندین موضوع و شکل معطوف می‏دارند و یکی از عواملی که باعث می‏شود زنان زود کلافه شوند این است که خیلی سریع توانایی خود را تعیین تقدم امور از دست می‏دهند و نمی‏دانند کدام یک از مسائل را زود بررسی کنند.این حالت سبب می‏شود که زودتر مغشوش و آشفته شوند و یک دفعه احساس می‏کند توانایی انجام هیچ کاری را ندارند.(پاورقی ۱ . زنان، مردان، روابط، ص ۱۱۵.) مولای متقیان علیعلیه السلام در وصیت خود به امام حسن در این باره می‏فرماید: و لاتملک المراة من امرها ما جاوز نفسها؛ فان المراة ریحانه و لیست یقهرمانه؛(پاورقی ۲ . نهج البلاغه، نامه ۳۱.) به زن بیش از حد خود تحمیل مکن؛ زیرا زن هم‏چون شاخه گل است نه قهرمان. مبحث دوم: عوامل مؤثر در ایجاد اختلالات رفتاری در زنان‏ مطالعات روان شناسان نشان می‏دهد عاملی که موجب رفتار انسان می‏شود و او را به فعالیت وا می‏دارد «انگیزه» است. بنابراین می‏توان گفت انگیزه جایگاه بسیار مهمی در زندگی موجود زنده دارد و اولین عنصر تشکیل دهنده رفتار است و رابطه مستقیمی میان انگیزش و احتیاجات اساسی انسان وجود دارد. مهم‏ترین انگیزه در انسان، تأمین احتیاجات اساسی است؛ به این معنا که در صورت بی‏توجهی به احتیاجات اساسی، تعادل انسان به هم می‏خورد چرا که زندگی یعنی تلاش برای‏ برقرار کردن تعادل که دائماً در حال به هم خوردن است.

پس عامل اساسی در رفتار انسان انگیزه است و آن‏چه در انسان ایجاد انگیزش می‏کند احتیاجات اساسی است. مطالعات و تحقیقات زیست شناسان و روان شناسان حاکی از این واقعیت است که تأمین یا عدم تأمین احتیاجات اساسی انسان در بهداشت بدنی و روانی افراد تأثیر فراوان دارد و یکی از عوامل مؤثر در رفتار انسان این مسئله است.

احتیاجات اساسی انسان عبارت‏اند از:

▪ احتیاجات بدنی: عدم تأمین احتیاجات بدنی نه تنها رشد بدنی را متوقف می‏سازد بلکه آثار روانی هم دارد و در رفتار انسان موثر است.

▪ احتیاجات روانی:

این احتیاجات به اندازه احتیاجات بدنی برای انسان ضروری است و عدم یا تأمین این احتیاجات تأثیر جدی بر رفتار انسان دارد. منشأ بسیاری از اختلالات رفتاری رایج در میان زنان - که پیش‏تر به آن اشاره کردیم - عدم توجه و تأمین احتیاجات روانی است؛ مسئله‏ای که متأسفانه در جامعه ما کم‏تر مورد توجه قرار می‏گیرد. در این جا صرفاً به آن دسته از احتیاجات اساسی می‏پردازیم که برای زنان نقش اساسی‏تری دارد. احتیاج به محبت و نقش آن در سلامت روان زن‏ افراد بشر، به ویژه زنان؛ در هر دوره از زندگی به محبت نیاز دارند. عدم تأمین این احتیاج در زنان سبب پیدایش تشویش و اضطراب در آنان می‏شود. دردناک‏ترین مصیبت زندگی زن، فقدان محبت یعنی نداشتن فرد یا افرادی است که او را دوست داشته باشند و به او ابراز علاقه نمایند و در واقع دوستی‏ها و فداکاری‏های او را پاس دارند. اگر این نیاز اساسی زن مورد غفلت و فراموشی قرار گیرد فضای زندگی برای او آمیخته یا ناامنی و تعارض روانی و خمودی و مرگ عاطفی خواهد شد.

«یک زن‏ فقط وقتی زنده است که معشوق باشد و توجه کردن به او مایه حیات اوست.»(پاورقی ۱ . لذات فلسفه، ص ۱۴۱.) در روایات به مسئله محبت به دختران و زنان بسیار تأکید شده است. امام صادقعلیه السلام فرموده‏اند: «من اخلاق الانبیاء حب النساء».(پاورقی ۲ . کافی، ج ۵ ، ص ۳۲.) در بیان دیگری آن حضرت می‏فرمایند: «گمان نمی‏کنم مردی در قلمرو ایمان، به جایگاه فراتری دست یافته باشد، مگر این که علاقه‏اش به زنان، افزون شده باشد.» در اهمیت مسئله همین بس که محبت به زنان از اخلاق انبیا است و رابطه تنگاتنگی بین افزایش ایمان با افزایش محبت به زنان وجود دارد.

اگر ظرف محبت دختران و زنان در کانون امن خانواده تأمین و پر نشود، برای پر کردن این ظرف به بیگانگان پناه می‏برند. علت عمده انحراف جنسی در اغلب زنانی که معمولاً فاقد محبت بوده‏اند تمایلات شهوانی و غریزی صرف نیست، بلکه علت اصلی همان فقدان محبت در زندگی است. مطالعه خصوصی اغلب زنانی که در منظر عمومی به خودآرایی و طنازی می‏پردازند نشان می‏دهد که آنان دچار انحراف عاطفی و بیماری روانی فقدان محبت شده‏اند و با ابراز ظاهری تمایل جنسی در واقع درصدد تصاحب دل مردان غافلی هستند که تیر هوس چشم بصیرت آنان را کور کرده است.

خانم جینا لجروز، دانشمند روان‏شناس ایتالیایی می‏گوید: زن وقتی مرد را به خویش علاقه‏مند و خود را نسبت به او متمایل دید، منظور اصلی خودنمایی و عشوه‏گری او از بین می‏رود و اگر زنی دیده می‏شود که شیوه خودنمایی را پیشه کرده، فقط به این دلیل است که پاسخ عواطف درونی خویش را نزد شوهر خویش نیافته است.(پاورقی ۳ . روح زن، ج ۱،ص ۴۸.) چنان‏که متفکر بزرگ، استاد شهید مطهری در این باره می‏گوید: «مرد بنده شهوت است و زن اسیر محبت است.»(پاورقی ۴ . نظام حقوق زن در اسلام، ص‏۷۲.) احتیاج به ابراز وجود یکی از احتیاجات روانی افراد، ابراز وجود (selfه‏expression) است؛ ارائه افکار و عقاید خود به دیگران. هر فردی از افراد بشر به خصوص زنان در هر وضع و مرحله‏ای که باشد میل دارد، از فرصت‏های مختلف استفاده کند و خود را نشان دهد. فرد برای حفظ احترام به خود یا به منظور ظاهر ساختن اعتماد به نفس، میل دارد محصول فکر و ذوق خود را در اختیار دیگران قرار دهد و به این وسیله لیاقت خود را نشان دهد و به دیگران فهماند که می‏تواند مستقیماً کاری را انجام دهد یا عقده مخصوصی درباره او داشته باشد.

(پاورقی ۱ . علی شریعتمداری، روان‏شناسی تربیتی، ص ۲۵۷.) افراد برای حفظ شخصیت و احترام خود و نشان دادن لیاقت میل دارند به تنهایی برای حل مسئله‏ای نقشه بکشند. ابراز خود وسیله‏ای است برای تسکین آلام و تشویشات و اضطرابات درونی. چه بسا زنانی که اگر در زندگی خویش فرصت ابراز وجود نیابند و این نیاز آن‏ها در محل امن خانواده تأمین نگردد برای تأمین این نیاز اساسی، در دام بیگانگان بیفتند و به طریق غیر اصولی و غیر اخلاقی به ابراز خود بپردازند.

بسیاری از خودآرایی‏ها، عشوه‏گری‏ها، و طنازی‏ها در منظر عمومی، از جمله عواقب سوء عدم تأمین به موقع و صحیح این نیاز اساسی است. به جرئت می‏توان گفت رفتار اغلب زنانِ خودآرا و طنّاز در کوچه و خیابان بدون انگیزه جنسی است و علت ابراز این حالات در آن‏ها غالباً به طور ناخود آگاه و برای جلب توجه دیگران به خود یا حداقل پاسخ به نیاز به ابراز وجود است.(پاورقی ۲ . سید مجتبی هاشمی رکاوندی، روان‏شناسی زن، ص ۸۷ .) از جمله ابراز و مکانیسم‏هایی که زن برای ابراز خود و جلب توجه دیگران مورد استفاده قرار می‏دهد، زیبا سازی خویش یا خودآرایی است. به نظر نگارنده اگر در چارچوب حدود الهی، زمینه‏ای برای زنان، بالاخص دختران نوجوان و جوان فراهم گردد که بتوانند نیاز ابراز خود را تأمین نمایند - برای مثال اگر در مراکز آموزشی دخترانه به گونه‏ای فضا سازی شود که دختران در معرض نامحرم قرار نگیرند و به آن‏ها این فرصت داده شود که در حد معقول و منطقی در این فضا بتواند به خود آرایی و ابراز خود بپردازند - دیگر در بیرون از آن فضا در پی طنازی و خودآرایی و جلب توجه دیگران بر نمی‏آیند. ولی اگر محدودیت‏های سلیقه‏ای و خارج از حد و مرز الهی و غیرمنطقی بر آنان تحمیل شود و هیچ‏گونه فرصتی را برای ابراز وجود آنان فراهم نسازیم، روشن است که همین مسئله منشأ بسیاری از سوء رفتارها خواهد شد. نیاز به ایمنی و رابطه آن با نیازهای اساسی انسان‏ احساس امنیت و آرامش خاطر پدیده‏ای روانی است که ریشه در فطرت آدمی دارد. به عبارت دیگر، واقعیتی است که ارتباط تنگاتنگ با روح و روان انسان دارد. به همین علت، روان‏پژوهان زمانی که به بررسی اساسی انسان می‏پردازند، نیاز ایمنی را در شمار سلسله نیازهای اساسی انسان قرار می‏دهند و معتقدند این نیاز بعد از نیازهای فیزیولوژیک قرار دارد، که آن را جزء اساسی‏ترین نیازهای انسان می‏دانند و معتقدند تا زمانی که نیازهای فیزیولوژیک انسان ارضا نگردد هیچ یک از نیازهای دیگر انسان نمایان نمی‏شود. تئوری‏پرداز مشهور مسائل روانی، «ابراهام. اچ. مذلو» معتقد است قدرت غلبه نیازهای فیزیولوژیک از همه نیازها بیش‏تر است. او می‏گوید: نیازهای فیزیولوژیک در برابر ارگانیزم بدن تسلط می‏یابند و در این صورت همه نیازهای دیگر به سادگی موجودیت خود را از دست می‏دهند یا به عقب رانده می‏شوند. برای شخصی که به حد مفرط گرسنه است، هیچ دلبستگی جز غذا در او وجود ندارد. برای فردی که از گرسنگی مزمن و مفرط رنج می‏برد «مدینه فاضله» را می‏توان صرفاً به مکانی تشبیه کرد که در آن غذا به حدّ وفور وجود داشته باشد. او میل دارد چنین تصور کند که اگر فقط تأمین غذا برای بقیه دوران زندگیش تضمین شود کاملاً خوشبخت خواهد بود. او آزادی، عشق، امنیت، احترام و... را ممکن است به عنوان جلوه‏های بی‏ارزشی که چون از عهده پرکردن شکم او بر نمی‏آید و سودی در بر ندارد، کنار بزند.

چنین فردی تنها با نان زندگی می‏کند.(پاورقی ۱ . ر.ک: ابراهام. اچ. مذلو، انگیزش و هیجان، ترجمه احمد رضایی، ص ۷۰ - ۷۵.) ولی اگر نیازهای فیزیولوژیک، نسبتاً خوب ارضا شوند، آن گاه مجموعه جدیدی از نیازها پدید می‏آیند که می‏توانیم آن‏ها را به طور کلی جزء نیازهای ایمنی طبقه‏بندی کنیم (امنیت، ثبات، وابستگی، حمایت، رهایی از ترس و آشفتگی، نیاز به سامان، نظم، قانون، محدودیت، داشتن حامی مقتدر و...). همان‏طور که گفته شد اگر نیازهای فیزیولوژیک ارضا شود، در پی آن، می‏توانیم به وضوح تمامی ارگانیزم را به عنوان مکانیزم جویای ایمنی توصیف کنیم. در این صورت گیرنده‏ها، عقل و دیگر استعدادهای انسان، ابزاری می‏شوند جست‏وجوی ایمنی. همان طور که درباره انسان گرسنه مطرح شد، هدف غالب، هم در طرز نگرش او به جهان و هم در نگاه او به آینده و ارزش‏ها و تنها عامل تعیین کننده، غذا است و همه چیز کم اهمیت جلوه می‏کند.

مریم معین‏الاسلام‏


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.