دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

خلوص محصول ماه صیام


خلوص محصول ماه صیام

گفت و گو با بهمن خلیفه

اشعار حکمای پارسی گوی یکی از مهم‌ترین مراجعی است که به ما نشان می‌دهد نگرش شاعران نسبت به آموزه‌های دینی چه بوده است.

گاهی از روی این اشعار و مقبولیت آنها می توان به نگاه مردم نسبت به این آموزه ها دست یافت. همین نکته انگیزه ای شد تا با دکتر بهمن خلیفه، پژوهشگر ادبیات و مدرس دانشگاه شهید بهشتی، گفت وگویی داشته باشم و از تغییر و تطور کلمات مربوط به روزه و رمضان در ادبیات فارسی و عرفانی پرسش هایی را بپرسم.

به نظر نمی آید کلماتی مانند « روزه» ، «صوم» و «صیام» نخست با معنای متعارف فقهی و بعدها یعنی در اشعار مولوی یا حافظ در غزل های عاشقانه به شکلی به کار رفته اند که دیگر معنای متعارف فقهی را از دست داده و بیشتر به مفهومی تبدیل شده اند که از آن برای کارکردهای دیگر استفاده شده است. به نظر شما این فرضیه درست است؟

بله، بیشتر شاعران و ادیبان کلمات مرتبط با رمضان و روزه را در معنای قاموسی و فقهی به کار برده اند؛ یعنی مقصود آنها بیانِ مضمونی مرتبط با حکم روزه ماه رمضان در قرآن بوده است؛ اما بعدها رفته رفته با غلبه اشراق در شعر فارسی و رواج مفاهیم عرفانی و تاویلی و غلبه باطن بر ظاهر، استفاده از واژگان مربوط به روزه و رمضان در شعر و ادب فارسی از ظاهر فراتر رفت و رنگ باطن گرفت.

برای مثال، در این ابیات، عبارات روز و رمضان کاملا در معنای متعارف و مرسوم به کار رفته است:

برآمدن عید و برون رفتن روزه / ساقی بدهم باده، بر باغ و به سبزه (منوچهری)

ملحد گرسنه در خانه خالی بر خوان / عقل باور نکند کز رمضان اندیشد (سعدی)

گر عید روزه داران بر خلق هست فرّخ / دیدار توست فرّخ، بر عید روزه داران (امیر معزی)

نماز و روزه تو باد یک به یک مقبول / نماز و روزه خصمانت سر به سر مردود (امیر معزی)

اما در ابیات زیر، مفاهیم مرتبط با روزه و رمضان، از سطح متعارف و مرسوم فاصله گرفته است:

ماه شعبان مَنه از دست، قدح کاین خورشید / از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد (حافظ)

زان باده که در میکده عشق فروشند / ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش (حافظ)

نوبه زهدفروشانِ گران جان بگذشت / وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست / می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست (حافظ)

هر قدر به دوره رواج عرفان و تصوف و نفوذ این نظام فکری به ادبیات ایران نزدیک می شویم، این مفاهیم عمیق تر می شود و از سطح فاصله می گیرد.

در عرفان اسلامی و متون عرفانی، به طور خاص، مراد از تعابیری چون «روزه» و «صوم» چیست؟

در عرفان اسلامی، «روزه» یعنی قطع توجهات و خودداری از التفات به هر چیز غیر از حق است؛ یعنی اگر آدمی، سالک، انسان یا هر کس، از التفات و توجه به ما سوی الله پرهیز کند، انگار روزه است، حتی اگر آن چیز، طاعت باشد. همچنان که روزه دار از خوردن و آشامیدن پرهیز می کند، عارف از همه چیز غیر از حق پرهیز می کند. به قول آن شاعر: ای روی تو عید و رو به روی تو نماز / پرهیز ز جز تو روزه، وین لفظ مجاز

و به قول عطار نیشابوری در مصیبت نامه: روزه چیست؟ از غیر، درگه بستن است / از وجود و از عدم ره بستن است

از امام قشیری هم در رساله قشیریه نقل شده است که: راهبی را گفتند روزه داری؟ گفت: به ذکر او روزه دارم، چون غیر او یاد کنم، روزه من گشاده آید.

در بیشتر کتاب هایی که مبانی تصوف و عرفان اسلامی ـ ایرانی را توضیح داده اند، به این مساله اشاره کرده اند که روزه عام، همان امساک و پرهیز از خوردن و آشامیدن و دیگر مفطرات است، اما روزه خاص آن است که همه قوا و اعضای بدن از محرمات دوری کنند و روزه خاص الخاص آن است که انسان با همه وجود و از دل به حق توجه کند و غیر حق را فراموش کند. به قول آن شاعر: از غیر تو دارم همه روزه، روزه / هر شب کنم از عطای تو دریوزه / تا روزه من تو را قبول افتاده / جان و دل من به روزه اند هر روزه

عزالدین محمود کاشانی در مصباح الهدایه، شاه نعمت الله ولی در رسائل خود، غزالی در کیمیای سعادت و امثال ایشان این نکته را یادآور شده اند. شاید بهترین تعبیر از «روزة معنی» و معنای واقعی و باطنی روزه را مولوی جلال الدین در مثنوی بیان کرده باشد: روزه ظاهر هست امساک طعام / روزه معنی توجه دان تمام / این دهان نبود که چیزی کم خورَد / وان ببندد چشم و غیرش ننگرد / روزه گردد گرد تقوا از حلال / در حرامش دان که نبود اتصال... / لب فرو بند از طعام و از شراب / سوی خوان آسمانی کن شتاب / این دهان بستی دهانی باز شد / کم خورنده لقمه های راز شد / ضیف با همت چو ز آشی کم خورد / صاحب خوان، آشِ بهتر آورَد / روزه گیر الانتظار الانتظار / از برای آشِ بالا، مردوار

کاشفی در لبّ لباب مثنوی، در توضیح همین ابیات مولوی، حقیقت روزه را به نیکی بیان کرده است: «روزه، در شریعت، امساک است از مفطرات، در حقیقت، اعراض است از التفات به جمیع کائنات و گفته اند: روزه جسد، باز ایستادن است از طعام و روزه دل، نگاه داشتن دل است از وسوسه های گناه. روزه روح، عدم التفات به کل آفریده ها و روزه سر، استغراق در بحر مشاهده است علی الدوام و آن که روزه صورت دارد، افطار او در شب باشد و آن که روزه معنی دارد، افطار او در وقت لقای ربّ باشد، که صوموا برؤته و افطروا برؤیته.»

خلاصه کلام این که به قول حافظ بزرگ: ثواب روزه و حج قبول آن کس بُرد / که خاک میکده عشق را زیارت کرد

کلماتی مانند روزه و رمضان تقریبا از چه زمانی در اشعار و متون ادبی ما به کار رفته اند؟

می دانیم رمضان ماه نهم از سال هجری قمری است و پس از آغاز دعوت پیامبر اسلام(ص) خداوند، روزه داشتن در این ماه را بر مومنان واجب کرد. در آیه ۱۸۵ سوره بقره به این مساله اشاره شده است که: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ... در این آیه، روزه داشتن در این ماه بر مومنان واجب شده و در ادامه، حکم مسافر و بیمار بیان شده است. پس از اسلام واژه های مربوط به شریعت اسلام یا عینا به زبان فارسی وارد شدند یا برابرِ فارسی آن اصطلاحات به کار رفت. نام این ماه، طبیعتا به همان صورت «رمضان» به زبان فارسی وارد شد، اما در برابر اصطلاح «صوم» و «صیام»، «روزه»به کار رفت. «روزه» منسوب به روز است و در اصطلاح یعنی نخوردن و نیاشامیدن و پرهیز از مفطرات دیگر در طول روز یعنی از طلوع تا غروب آفتاب.

این کلمات یعنی روزه و رمضان از قدیم، یعنی از زمانی که آثار منظوم در زبان فارسی باقی مانده، در شعر و متون ادبی فارسی به کار رفته و شاعران و ادیبان برای بیان مقصود و بیشتر برای پروراندن مضامین ادبی، از این واژه ها استفاده کرده اند.

چنان بر دل هر کسی بود دوست / نماز شب و روزه آیین اوست

در دوره های بعدی هم تقریبا در شعر همه شاعران ایرانی، با رمضان و روزه و صوم و صیام و کلمات مرتبط با این موضوع، مضمون سازی و مفهوم آفرینی دیده می شود. اشاره به روزه گرفتن و پرهیز از خوردن و آشامیدن و منتظر اذان مغرب بودن و زمان افطار و عید فطر و... تقریبا در شعر همه شاعران ایرانی دیده می شود.

در شعر مذهبی چقدر این کلمات و مفاهیم مربوط به رمضان به کار رفته؟

در تاریخ ادبیات ایران، شعر مذهبی به معنای دقیق کلمه بیشتر به واقعه محرم سال ۶۳ هجری قمری و کربلا پرداخته است. این اشعار را در گنجینه الاسرار عمّان سامانی یا زبده الاسرار صفی علی شاه و... می توان یافت. ولی اثر مستقلی که ویژه به مساله روزه و رمضان پرداخته باشد، بنده به یاد ندارم؛ اما مهم این است که در شعر بیشتر شاعران ایرانی، به صورت پراکنده به روزه و رمضان اشاره شده و در مضمون سازی ها از آن استفاده شده است. این اشعار تقریبا به کلی با انگیزه های شخصی سروده شده، مثل آن شعر سعدی که در وداع ماه رمضان سروده شده است:

برگ تحویل می کند رمضان / بار تودیع بر دل اِخوان

یار نادیده سیر، زود برفت / دیر ننشست نازنین مهمان...

ماه فرخنده روی بر پیچید / و علیک السلام یا رمضان

الوداع ای زمان طاعت و خیر / مجلس ذکر و محفل قرآن...

یا آن قصیده عطار که با ردیف «روزه» در دیوان او هست:

مکن مدار، برای من ای پسر روزه / که کرد عارض سیمین تو چو زر روزه / دل از فراق تو در روزه وصال بماند / به جان تو که بنگشاد او دگر روزه

مولوی، عطار و سعدی، نفع مادی در سرودن این ابیات نداشته اند. آنها درک و دریافت قلبی خود از ماه رمضان و روزه و طاعت حضرت حق را بیان کرده اند.

حورا نژاد صداقت