شنبه, ۱۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 1 June, 2024
مجله ویستا

گسترش گفت وگوهای استراتژیك


گسترش گفت وگوهای استراتژیك

درطول بیش از ۵۰ سال استقرارحاكمیت حزب كمونیست درچین,روابط پكن و واشنگتن با فراز و نشیب های فراوان وغیرقابل پیش بینی مواجه شده كه طیف وسیعی ازاختلاف دردیدگاههای دو كشور این فراز و فرودها را به وجود آورده است

اثرات جنگ سرد وجهان دوقطبی كمونیسم وسرمایه داری، تضاد های عقیدتی ،تقابل منافع ، مسائل امنیتی منطقه ای، حقوق بشر،موضوع جزیره تایوان ،كنترل تجارت وسلاح، قضیه میدان« تیان آن من»، مسأله تبت و سین كیانگ، از اختلافات سابقه دار و قضیه تجارت جهانی، سرازیر شدن كالاهای ارزان قیمت چینی به بازار آمریكا، مسأله انرژی، بمباران سفارت چین دریوگسلاوی سابق توسط آمریكا درسال ۱۹۹۹ ، موضوع درگیری هوایی با هواپیمای جاسوسی آمریكا درسواحل شرق چین و اخیراً موضوع برنامه هسته كره شمالی و ایران، زمینه های جدید اختلافات بین این دو كشور را تشكیل می دهند؛ اختلافاتی كه در شرایط حاكم بر روابط بین المللی وعدم توجه به آنها ،روابط ناپایدار و شكننده چند دهه گذشته دوكشور را باچالشجدیدی روبرو می كند.چین برای تحت كنترل درآوردن این مشكلات، طی بیش از دو دهه گذشته و پس از آغاز اصلاحات، همیشه به دنبال حل مناقشات خود با دیگركشورها ازطریق مصالحه وگفت وگو به منظور ایجاد ثبات در منطقه و تداوم توسعه پایدار اقتصادی اش بوده است.حل اختلافات كهنه مرزی با روسیه و دیگركشورهای آسیای مركزی از طریق سازمان همكاریهای شانگهای، حل موضوع پیوستن جزایر هنگ كنگ وماكائو از طریق مذاكره با انگلیس و پرتغال و پذیرش یك كشور و دو سیستم، جذب بیش از ۸۰۰ میلیارد دلارسرمایه گذاری خارجی طی دو دهه گذشته، گسترش روابط با اتحادیه اروپا، تصمیم گیری های مستقل درپاره ای ازمسائل حاد بین المللی همچون موضوع جنگ آمریكا در افغانستان و عراق، حمایت ازجهان چندقطبی، بازكردن یخهای موجود درروابط خود با هند، حل مشكلات مرزی با نپال وهمكاری نزدیك با كشورهای عضو آسه آن وجنوب شرق آسیا، مبادلات گسترده تجاری با ژاپن و تایوان و حل دهها مشكل كوچك وبزرگ دیگری كه همیشه برای روابط چین با كشورهای همجوار و حضور فعال درصحنه های بین المللی مشكل آفرین بوده است، ازجمله اقدامات این كشور برای تنش زدایی درروابط بین المللی و مسؤولیت پذیری و حضور فعال در عرصه جهانی محسوب می شود. ولی مهمترین دستاورد چین درعرصه دیپلماسی جهان در دو دهه گذشته، تنظیم مناسبات خود با آمریكا درچارچوب منافع ملی و تبدیل تئوری «تهدیدچین» ایالات متحده ، به گفت وگوهای استراتژیك بین دوكشوراست. برای درك بهتر این موضوع لازم است موج سه گانه ای را كه روابط چین وآمریكا درطول سه دهه قبل پشت سر گذاشته است مرور شود.درطول بیش از ۳۰ سال از آغاز روابط دیپلماتیك بین چین و آمریكا، مناسبات این دوكشور با چرخشها وچالشهای متعددی روبروشده و طی این مسیر طولانی به سهولت انجام نگرفته است، بلكه با قبض و بسط ها وخوشی و ناخوشی هایی همراه بوده و سه موج بزرگ راپشت سر نهاده است كه بدان اشاره می شود.

موج اول : بازدید ریچارد نیكسون رئیس جمهور وقت آمریكا از چین

پس از تأسیس جمهوری چین كمونیست در سال ،۱۹۴۹ روابط بین پكن و واشنگتن قطع و بیش از دو دهه در وضعیت قرمز به سر می بردند.به دنبال تغییر شرایط بین المللی در اواخر دهه ۷۰میلادی و به ویژه قطع رابطه با « برادر بزرگتر» اتحاد جماهیر شوروی، در سال ،۱۹۷۲ چین همزمان با دو بحران داخلی و شرایط سخت بین المللی روبرو شد. این كشور برای برون رفت از این وضعیت دنبال راه حل بود و آمریكا نیز كه از تفرقه در بلوك كمونیسم جهانی خوشحال به نظر می رسید مترصد فرصتی برای نزدیكی به چین و استفاده از آن علیه اتحاد شوروی بود. شرایط بین المللی و زمینه ها و منافع مشترك این فرصت را برای هر دو كشور فراهم كرد و«ریچارد نیكسون» با سفر غیر مترقبه خود به چین، یخ های ضخیم موجود در روابط دو كشور را در وضعیت ذوب شدن قرار داد. در این سفر بود كه اولین بیانیه مشترك دو دولت صادر و بنای همكاری های متقابل و و برقراری روابط دیپلماتیك بین دو كشور گذاشته شد. این بیانیه، موج اول روابط بین دو كشور را ایجاد كرد كه تا اواخر دهه۸۰ میلادی ادامه یافت.

موج دوم : اواخر حكومت كلینتون

اگر بپذیریم كه با سفر نیكسون، روابط، چین و آمریكا به حالت عادی بازگشت، باید اذعان كرد كه این روابط در اصل فاقد جهت گیری های استراتژیك بود. پس از سفر« لی تینگ هوی» به آمریكا در سال ۱۹۹۵ نیز اگرچه روابط دو كشور بهبود یافت، اما هنوز از جهت گیری مشخصی برخوردار نبود. درپی سفر «جیانگ زمین» رئیس جمهوری سابق چین به آمریكا و بازدید متقابل «بیل كلینتون» از چین، شرایط به گونه ای تغییر یافت كه زمینه برای دستیابی به امضای قرارداد «همكاری های راهبردی سازنده» فراهم شد. این وضعیت تاریخی موج دوم روابط بین دو كشور را ایجاد كرد كه كه حادثه بمباران سفارت چین در «بلگراد» در بهار ۱۹۹۹ توسط نیروهای آمریكایی، مجدداً آن را به پایین ترین سطح خود رساند.

موج سوم : واقعه یازدهم سپتامبر

حادثه یازدهم سپتامبر، بهترین فرصت مناسب را برای پایه ریزی روابط جدید براساس حفظ منافع مشترك و با در نظر گرفتن شرایط جدید بین المللی و تغییر محیط امنیتی و مبارزه با تروریسم بین المللی را فراهم آورد. این عملیات كه پیامد ها و تغییرات گسترده و اساسی دراستراتژی امنیتی كشورهای مختلف ازجمله چین و به ویژه آمریكا به وجود آورد، موجب شد موضع آمریكا نسبت به چین به عنوان «رقیب راهبردی» به دلیل جواب مثبت چین به نیاز حمایت از آمریكا در جنگ علیه تروریسم جهانی، تغییر یابد و هر دو كشور درك بهتری نسبت به یكدیگر پیدا كنند و رفتارهای منعطف تری نسبت به هم نشان دهند. در چنین شرایطی بود كه پكن در مبارزه با تروریسم در زمینه های سیاسی، اطلاع رسانی، حقوقی و مالی از واشنگتن حمایت كرد و دولت آمریكا نیز در مقابل بلافاصله مهمترین چالش امنیتی چین در غرب این كشور، (جدایی طلبی گروه « تركستان شرقی») را با قرار دادن نام آن درفهرست گروه های تروریست بین المللی، حل كند. در نتیجه ،وضع به گونه ای شد كه «كالین پاول» وزیر امورخارجه وقت آمریكا گفت : در حال حاضر روابط بین چین و آمریكا در بهترین موقعیت از زمان آغاز روابط سیاسی بین دو كشور قرار دارد. شكی نیست كه درخلال موج سوم روابط نیز عقب نشینی های شكننده ای كه متأثر از عوامل مختلف بوده، در روابط دو كشور وجود داشته است، ولی منافع مشترك در زمینه های مبارزه با تروریسم وهمكاری های اقتصادی و همراهی درتعامل های بین المللی، مانع از به خطر افتادن جدی روابط شده است. البته این واقعیت را نباید فراموش كرد كه هنوز هم نیروهای آمریكایی تندرو و طرفدار تئوری «رقیب راهبردی» ،چین را به عنوان تهدید علیه منافع آمریكا به حساب می آورند و معتقدند كه چین از جنگ علیه تروریسم آمریكا سوءاستفاده كرده ودر قاره آسیا، آفریقا و آمریكا لاتین برنامه ریزی همه جانبه ای را علیه منافع آمریكا تدارك دیده وبا توسعه اقتصادی و تقویت جایگاه خود، منافع ایالات متحده را در دراز مدت به چالش كشیده است. این در حالی است كه برخی دیگر از تحلیلگران آمریكایی می گویند كه تو سعه ی چین نه تنها برای آمریكا، بلكه فرصتی برای تمام جهان به ویژه در زمینه های تجاری و اقتصادی است و تئوری«فرصت» را در مقابل تئوری «رقیب» مطرح می كنند. این گروه اضافه می كنند، با پیشرفت روند جهانی شدن، چین و آمریكا در زمینه های سیاسی و اقتصادی آنچنان عمیقاً با هم تنیده خواهند شدكه شكل جدیدی از پیوستگی به همدیگر را به وجود خواهند آورد و در نتیجه از درون به نیروی قوی تری برای توسعه روابط دست خواهند یافت و دور سوم موج فراگیر به وجود خواهد آمد كه با دو موج اول و دوم تفاوت ماهوی دارد. در عین حال، دو موج اول، گذرا و شكننده بود، در حالی كه موج سوم به دلیل جهانی شدن و پیوستگی های حاصل از آن عمیق و دائمی خواهد بود. برخی از تحلیل گران نظریه دوم معتقدند، گفت وگوهای استراتژیك اخیر بین رهبران دوكشور نشان می دهد هر دو كشور فهمیده اند كه اگرچه روابط آنان پیچیده و همراه با مشكلات است،ولی در عین حال قابل كنترل و مدیریت است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.