چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

خجالت کشی


خجالت کشی

صبا دختری شکننده و خجالتی است که به تازگی نمازخوان شده او در آستانه افسردگی, با خواستگاری حامد مواجه می شود مردی بااعتمادبه نفس و نسبتا ازخودراضی صبا در مواجهه با حامد کم می آورد خجالت می کشد که بگوید نمازخوان است و

صبا دختری شکننده و خجالتی است که به تازگی نمازخوان شده. او در آستانه افسردگی، با خواستگاری حامد مواجه می‌شود؛ مردی بااعتمادبه‌نفس و نسبتا ازخودراضی. صبا در مواجهه با حامد کم می‌آورد. خجالت می‌کشد که بگوید نمازخوان است و...

دکتر مصطفی مهرآیین (جامعه‌شناس)، دکتر حامد محمدی‌کنگرانی (روان‌پزشک)، هادی مقدم‌دوست (کارگردان فیلم) وآرش مجیدی (بازیگر نقش حامد)، «سربه‌مهر» را زیر ذره‌بین برده‌اند؛ البته از منظر سلامت. با این میزگرد همراه شوید.

▪ آقای مقدم‌دوست! چه شد که رفتید سراغ این سوژه؟

مقدم‌دوست: این سوژه مدت‌ها در ذهن من بود؛ آدمی که می‌خواهد نماز بخواند ولی جراتش را ندارد که درباره‌اش با دیگران حرف بزند. فکر می‌کردم یک آدم خجالتی می‌تواند موقعیت خوبی برای به تصویر کشیدن این موضوع فراهم کند. فکر می‌کردم دغدغه این آدم به گونه‌ای است که می‌شود او را باور کرد؛ می‌شود احساسش را پذیرفت.

▪ خب، دو سوال: اول اینکه چرا روی نماز خواندن شخصیت اول فیلمتان تاکید داشتید و دوم اینکه چرا این شخصیت را یک زن انتخاب کردید؟

مقدم‌دوست: زن بودن شخصیت این فیلم فقط یک اتفاق فیزیکال بود ولی خجالت کشیدن، آن هم برای کاری مثل نماز خواندن که یک عمل مثبت است، به نظرم اتفاق قابل توجهی بود که می‌توانست وضعیت جالبی ایجاد کند. ضمن اینکه معمولا خانم‌ها حساس‌تر وآسیب‌پذیرترند و این موضوع، خجالتی بودن این شخصیت را برای مخاطب، ملموس‌تر می‌کند.

محمدی‌کنگرانی: بله، شخصیت صبا برای من به عنوان یک روانپزشک، کاملا ملموس است چون هر روز با تعداد زیادی از افراد مشابه او مواجهم اما در سینما می‌دیدم که خیلی از تماشاگران فیلم عصبانی می‌شدند و می‌گفتند: «ای بابا، یک اس‌ام‌اس است دیگر! چرا اینقدر لفتش می‌دهی؟!»

مقدم دوست: همین‌طور است. من می‌دانستم که چند گروه از این فیلم خوششان می‌آید و یک گروه هم ممکن است عصبانی شوند. آنهایی که خوششان می‌آید، کارشناسان هستند و افرادی‌ که مایلند با شخصیت‌های تازه آشنا شوند و همینطور افرادی که از پیش با این‌گونه شخصیت‌ها آشنایی دارند و با آنها همدردی می‌کنند. اما گروهی که صبا اعصابشان را به هم می‌ریزد، آنهایی هستند که از آدم‌ها خارج از حد توانشان توقع دارند. نظر کارشناسان طبیعتا برایم مهم بود. همذات‌پنداری گروه دوم هم برایم قشنگ بود؛ از اینکه آنها می‌توانستند با حوصله فیلم را ببینند، خوشحال بودم و ضمنا انتظار داشتم که گروه مخالف از این فیلم عصبانی شوند اما دوست داشتم حوصله بیشتری به خرج دهند و توان تماشا و تحمل آدم‌های دیگر را هم داشته باشند. من می‌خواستم شخصیت صبای خجالتی را به آستانه بحران برسانم و در نقطه اضطرار قرار دهم چون درست در همین نقطه است که او گفت‌وگویش را با خدا آغاز می‌کند و می‌گوید که دیگر از دست خودش چیزی برنمی‌آید.

▪ از نقش وبلاگ در زندگی صبا بگویید؛ وبلاگی که او زندگی روزمره‌اش را در آن می‌نویسد. اصلا چرا وبلاگ؟ چرا شبکه‌های اجتماعی نه؟

مقدم‌دوست: من خودم سال‌ها هم وبلاگ‌نویس بوده‌ام، هم وبلاگ‌خوان. به غیر از وبلاگ‌های معروفی که غالبا متعلق به روزنامه‌نگاران و شخصیت‌های فرهنگی بوده، وبلاگ‌های معمولی مردم را هم خوانده‌ام. هم خوانده‌ام، هم سعی کرده‌ام روابطشان را درک و تحلیل کنم. نظرات را هم خوانده‌ام و به وبلاگ کسانی که نظر گذاشته‌اند هم سر زده‌ام و کم‌کم متوجه ارتباطات و حلقه‌ها و نسبت‌ها شده‌ام. به نظرم وبلاگ معدن بزرگی برای شناخت آدم‌ها و ارتباطات امروزی است. شخصیت صبا، لااقل در مقطعی که ما او را در فیلم می‌بینیم، اهل وبلاگ شخصی است ولی آنچنان اجتماعی نیست که برود سراغ شبکه‌های اجتماعی. او کفش‌های کتانی صورتی‌اش را انداخته روی سیم برق و با روحیه‌ای که دارد، خلوت را به شلوغی ترجیح می‌دهد. به نظرم اصولا شبکه‌های اجتماعی کار آدم‌های تنها و غمگین را راه نمی‌اندازد و حتی کسانی که در این شبکه‌ها فعالند، وقتی مشکلاتشان زیاد می‌شود یا ناامید می‌شوند، صفحه‌شان را رها می‌کنند و گونه‌ای دیگر از گفت‌وگو را پی می‌گیرند و شاید سراغ وبلاگ بروند. من در میان وبلاگ‌هایی که خواندم، با وبلاگ دختری آشنا شدم (که کاش این فیلم را ببیند) که موقعیتی مانند صبا داشت و حتی از این وبلاگ پرینت گرفتم و دادم خانم لیلا حاتمی بخواند. در نوشته‌های این وبلاگ کاملا معلوم بود که به‌مرور، شادابی فرد از بین رفته و به تمام معنا دلش می‌خواهد از تنهایی خارج شود و ازدواج کند.

محمدی‌کنگرانی: در واقع، او با نوشتن آرزوهایش سعی کرده خودش را برای موقعیتی که خیلی هم دور از ذهن نبوده، آماده کند.

▪ چرا دختر مجردی که در فیلم شما ظاهرا فوق‌لیسانس دارد و تحصیلکرده است، تا این سن‌و‌سال اینقدر تنها و بی‌هدف است و نمی‌داند از زندگی‌اش چه می‌خواهد؟

مقدم‌دوست: در این روزگار، عجیب نیست که آدمی را ببینیم که حتی دکترا دارد ولی خودش نمی‌داند از زندگی چه می‌خواهد. مدرک داشتن به معنی روشن بودن هدف در زندگی نیست. مدرک می‌تواند حداکثر باعث ایجاد شغل شود. البته این حرفم درباره آدم‌هایی که برای کسب علم و معرفت درس می‌خوانند و مطالعه می‌کنند، صدق نمی‌کند. اما واقعیت این است که مدرک الزاما هدفمندی نمی‌آورد. با این حال، مقطعی که ما از زندگی صبا می‌بینیم، این تصور را به وجود می‌آورد که او دوستان و آشنایان زیادی دارد ولی آن مقطع برای او اوج تنهایی است. آدم‌ها گاهی خیلی‌ها را دور و بر خودشان می‌بینند اما احساس تنهایی می‌کنند. ما می‌خواستیم شخصیت صبا دقیقا به همین نقطه برسد. به نظرم بیشتر آدم‌ها در این نقطه از زندگی، ارتباط عمیقشان با خدا شروع می‌شود.

▪ آقای دکتر مهرآیین! نظر شما چیست؟

مهرآیین: راستش نظر من با آن چیزهایی که تا به حال گفته شد، خیلی متفاوت است و شاید مسیر بحث‌تان را به کلی عوض کند. ما به این فیلم یا هر اثر هنری دیگری دو جور می‌توانیم نگاه کنیم؛ یکی نگاه به کارهایی که می‌شد در این اثر انجام بشود (اما انجام نشده) و یکی هم نگاه به کارهایی که انجام شده. من مایلم از منظر دوم به این فیلم نگاه کنم. در ضمن، تصور می‌کنم سوال اصلی ما باید این باشد که در جامعه امروزی ما چه اتفاقی افتاده که منجر به خلق چنین اثری شده؟ من احساس می‌کنم نماز خواندن و حتی خجالت کشیدن از ابراز آن، هدف اصلی «سر به مهر» نبوده؛ بلکه این فیلم می‌خواهد نشان بدهد که ما آدم‌ها جرات گفتن چه چیزهایی را داریم و جرات گفتن چه چیزهایی را نداریم. من معتقدم که مساله اصلی این فیلم، خجالت نیست؛ اعتراف است. من اگر بخواهم نظرم را درباره این فیلم در یک جمله خلاصه کنم، آن جمله این است که «سربه‌مهر» اثر رهایی‌بخشی نیست. (رجوع کنید به صفحه ۹، یادداشت مهمان: «سربه‌مهر» اثر رهایی‌بخشی نیست.)

محمدی‌کنگرانی: شاید اشاره دکتر مهرآیین به مساله نماز خواندن باشد. من شنیده‌ام که خیلی‌ها گفته‌اند و نوشته‌اند که کاش نماز خواندن سوژه‌ای برای خجالت کشیدن شخصیت اول این فیلم نمی‌شد ولی من فکر می‌کنم اتفاقا موقعیت‌های ساده باعث تراژیک‌تر شدن ماجرای خجالت در ذهن فرد می‌شود. از نظر من به عنوان یک روانپزشک، خجالت کشیدن یک خصوصیت ژنتیکی است ولی ما در طول فیلم، پدر و مادر صبا را نمی‌بینیم که بتوانیم راحت درباره این موضوع قضاوت کنیم. تنها با خواهرش روبه‌رو هستیم که چند سال است نابینا شده و شاید صبا چون نمی‌تواند با او و دیگران ارتباطی برقرار کند، به وبلاگ پناه آورده.

▪ به نظر شما شخصیت صبا خصوصیات یک فرد افسرده را دارد یا نه؟

محمدی‌کنگرانی: نه، من او را افسرده نمی‌بینم. او دارد به یک فرد افسرده تبدیل می‌شود اما هنوز معیارهای افسردگی را ندارد. با این حال، اختلال شخصیت دارد؛ هم اختلال شخصیت وسواسی اجباری، هم اختلال شخصیت اجتنابی.

▪ می‌شود درباره ویژگی‌های این دو اختلال شخصیت، بیشتر توضیح بدهید؟

محمدی‌کنگرانی: بله، «وسواسی اجباری»ها آنهایی هستند که دوست دارند همه چیز تغییر کند ولی هیچ چیزی هم عوض نشود! آنها معمولا آدم‌های کمال‌گرایی هستند که آمارشان در جامعه ما زیاد است؛ آدم‌هایی که به نظر می‌رسد تکلیفشان با خودشان و دیگران معلوم نیست. «اجتنابی»ها هم آنهایی هستند که دوست دارند مثلا در جمع حضور داشته باشند اما در ضمن می‌ترسند که با رفتاری ناخواسته دیگران را برنجانند بنابراین از جمع هراس دارند. در فیلم هم می‌بینیم که وقتی دوستان صبا از او می‌پرسند که آیا تو همان صبا هستی که وبلاگ دارد، انکار می‌کند و می‌گوید نه، من آن صبا نیستم! مساله دیگر، این است که آدم‌های «وسواسی اجباری» معمولا در کارهایشان موفقند چون دنبال یک کار را می‌گیرند اما آدم‌های «اجتنابی» به هر چیزی فقط نوک می‌زنند و به تعبیری نمی‌توانند یک مسیر مستقیم را تا انتها دنبال کنند و برای همین همیشه اضطراب دارند و اگر این ویژگی در آنها ادامه پیدا کند، دچار افسردگی می‌شوند.

▪ این رفتارها و این اختلالات شخصیتی که به دو موردش اشاره کردید، چگونه در وجود یک انسان شکل می‌گیرد؟

محمدی‌کنگرانی: ببینید، اساسا ۳ عامل در شکل‌گیری شخصیت انسان‌ها نقش دارد؛ اولی ژنتیک است، دومی تربیت و سومی جامعه و حوادث منحصر به فرد مثل فوت مادر. یعنی آدم‌ها بسته به محیطی که در آن بزرگ می‌شوند و اتفاقاتی که برایشان می‌افتد، شخصیتشان شکل می‌گیرد.

▪ آقای مجیدی! شما به عنوان بازیگر نقش مقابل صبا، چه برداشتی از شخصیت صبا دارید؟

مجیدی: به نظرم بهتر است خود خانم لیلا حاتمی درباره صبا توضیح بدهد چون تمام بار قصه روی دوش ایشان است اما من به سهم خودم، این فیلم را واقعا دوست دارم و فکر می‌کنم امثال صبا در کشور ما کم نیستند و برای همین هم این فیلم توانسته مخاطب جذب کند. چند شب پیش در فیس‌بوکم دیدم خانم خبرنگاری درباره این فیلم مطالبی نوشته و حتی دیالوگ‌هایی را گذاشته که دو نفر با هم سر قصه فیلم دعوایشان شده و این یعنی فیلم دیده شده، حالا با همه نقاط قوت و ضعفش. به نظرم صبا یک آدم معمولی است که دچار روزمرگی شده. صبا «هامون» نیست که درک کردنش سخت باشد. او ساده است و در گذران ساده زندگی‌اش درمانده و این درماندگی چیزی است که خیلی از آدم‌های این روزگار دچارش هستند. من خودم در دوران دانشجویی‌ام این حس را تجربه کرده‌ام. اما به نظرم نکته مهمی که در این شخصیت وجود دارد، این است که او نمی‌تواند درباره نماز خواندنش با کسی حرف بزند، در حالی که نماز جزو واجبات دین ماست و به قول آقای دکتر مهرآیین باید ببینیم چه اتفاقی در جامعه افتاده که گروهی به این نقطه رسیده‌ا‌ند. مثلا اینکه امروز برخی می‌گویند خدا همه‌جا هست و لزومی ندارد به حج برویم، چرا در جامعه مطرح می‌شود و چرا پاسخ محکمی به آن داده نمی‌شود؟ اینها یعنی چه؟ یعنی اعتقادهایمان کمرنگ‌ شده؟ نگاه‌ها تغییر کرده؟ به هر حال، این پرسش اساسی است که به نظرم در «سربه‌مهر» مطرح شده.

▪ خب، نظر شما چیست؟ فکر می‌کنید چه اتفاقی در جامعه افتاده؟

مجیدی: من نمی توانم نظر کارشناسانه بدهم اما فکر می‌کنم گسست نسل‌ها در جامعه ما مشکل‌آفرین بوده؛ مثلا دنیای من با دنیای برادرم که ۱۰سال از من کوچک‌تر است، انگار به کلی فرق می‌کند! این گسست نسل‌ها مساله مهمی است که نباید از آن غفلت کنیم.

▪ آقای مقدم‌دوست! آیا شما در طول ساخت فیلمتان مراقب این مساله بودید که میل به ازدواج که در شخصیت صبا دیده می‌شود و حتی در نمازش آن را از خدا می‌خواهد، یک میل محترم معرفی شود، نه یک دغدغه تحقیرآمیز و عامیانه؟

مقدم‌دوست: بله، من فکر می‌کنم که میل به ازدواج ذاتا یک میل محترم است. یادم هست کسی در نقد این فیلم گفته بود?: «دختره نماز می‏خونه تا شوهر کنه!» ولی من می‏گویم میل به ازدواج ذاتا محترم است، حتی اگر کسی یا کسانی سعی کنند این موضوع را ریشخند کنند. ما خیلی مواظب بودیم که ازدواج تحقیر نشود اما به نظرم یک نگاه غیرفرهنگی به ازدواج وجود دارد که معلوم نیست به چه دلیلی مایل است موضوع ازدواج را دست بیندازد و مثلا اگر دختری مایل به ازدواج باشد، این نگاه بدش نمی‌آید او را تحقیر کند. به نظرم این نگاه غیر فرهنگی بیرون از فیلم است که تصور می‌کند ازدواج‌کردن یک جور حقارت است. لابد این نگاه می‌گوید آدم نباید امیالش را ابراز کند و باید نیازهایش را سرکوب کند و ادای بی‌نیازها را درآورد و حتی نباید شکل‌گیری یک زندگی خوب را از خدا درخواست کند. به عقیده من، کسی که از خدا صادقانه درخواست یک زندگی خوب می‌کند، آدم سالم و از نظر روانی آدم متعادلی است. درخواست حاجت از خداوند یکی از دریچه های ورود به ارتباط با اوست. به گمانم این یک تصور نادرست و متکبرانه است که ما نباید از خدا هیچ چیز مادی بخواهیم و اگر چنین چیزی بخواهیم، شان ارتباط با خدا را حقیر کرده‌ایم.

▪ حرف آخر؟

مقدم‌دوست: در سال‌های اخیر، فضایی به وجود آمده که همه مدام می‌گویند نباید قضاوت کرد. من گمان می‌کنم این حرف عملا ناممکن است. قضاوت مثل هر چیز دیگری، گاهی یک ضرورت است؛ چیزی است که همیشه هست و آدم‌ها گاهی به آن احتیاج پیدا می‌کنند و نیاز دارند مثل یک قاضی درباره چیزی رای بدهند و داوری کنند. با این حال، یکی از بدترین انواع قضاوت، قضاوت بیخودی است؛ یعنی اینکه اصلا معلوم نیست ما برای چه داریم قضاوت می‌کنیم. احتمالا بیشتر برای اینکه ما هم یک چیزی گفته باشیم و خودی نشان داده باشیم. اما وقتی یک آدم مذهبی می‌خواهد ازدواج کند، طبیعی است که نمازخوان بودن همسر آینده‌اش برایش مهم است و این می‌تواند معیاری برای قضاوت او باشد. اینجا یکی از آن مواردی است که قضاوت ضرورت دارد و کار را راه می‌اندازد. این قضاوت یک قضاوت بیخودی نیست. اینجا درست نیست که بگوییم خب، مگر هر کسی که نماز بخواند، آدم باایمانی است؟! ما قبل از قضاوت باید ببینیم انگیزه فضاوت چیست. اگر انگیزه قضاوت، یک انگیزه واجب بود، حالا می‌شود درباره شخصیت نمازخوان یا غیرنمازخوان قضاوت کرد و این پرسش در مصادیق و بزنگاه‌های خودش قابل پاسخگویی است که آیا چنین آدمی واقعا باایمان است یا نیست یا چقدر ایمان دارد و...

محبوبه ریاستی

«میزگرد سلامت» درباره فیلم «سر به ‌مهر» با حضور هادی مقدم‌دوست کارگردان فیلم آرش مجیدی بازیگر،دکتر حامد محمدی کنگرانی روان‌پزشک دکتر مصطفی مهرآیین جامعه‌شناس