جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

نهادگرایی نئولیبرال بخش دوم Neoliberal Institutionalism Part two


نهادگرایی نئولیبرال بخش دوم Neoliberal Institutionalism Part two

نئولیبرالیسم همکاریهای بین المللی را از طریق درک و شناخت عوامل و قید و بندهایی که بوسیله نظام بین الملل بر رفتار همکاری جویانه دولت ها تحمیل می شود, توضیح می دهد

● اصول و پیش فرض های نظریه نهادگرایی نئولیبرال

هسته مرکزی نظریه نهادگرایی نئولیبرال را پنج اصل یا پیش فرض تشکیل می دهد. این پیش فرضها عبارتند از :

الف. نظام بین الملل مهمترین عامل تعیین کننده رفتار دولت هاست.

ب. نظام بین الملل یک نظام آنارشیک است.

ج. دولتها مهمترین بازیگران عرصه نظام بین الملل هستند.

د. دولتها بازیگرانی عاقل و بسیط هستند.

ه. نهادهای نظام بین المللی دارای هویتی مستقل می باشند. (۱)

● یک. نظام بین الملل مهمترین عامل تعیین رفتار دولتها

نهادگرایان نئولیبرال معتقدند که نظام بین المللی باعث تعیین رفتار دولتها می شود و کلیه رفتار دولتها و سیاست خارجی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. هر کس بخواهد شرایط موجود را به درستی بشناسد و آن را تحلیل کند ناگزیر است که ساختار نظام بین الملل را بشناشد.(۲) این نظریه به طور دقیق عنوان می دارد که نظام بین الملل دو بعد و جنبه دارد؛ ساختار و فرآیند. ساختار به معنای توزیع قدرت بین دولتهاست و فرآیند به صورت «الگوهای تعامل: راه و روشی که واحدها با یک دیگر ارتباط برقرار می کنند» تعریف می شود.(۳)

● دو. بی نظمی بین المللی

فلسفه بدبینانه ماکیاولی و ‌هابز، انسان را موجودی شرور، خودخواه و منفعت‌طلب تعریف میکرد که شرارت، پرخاشگری، خودپرستی و خشونت را در ذات خود دارد. رئالیست‌ها نیز به همین نحو، انسان را بد ذات می دانستند که خشونت و منازعه در سرشت وی امری طبیعی و غریزی است. پس کشورها نیز چون انسانها مهم ‌ترین دغدغه‌ شان بقاء و ادامه حیات است. کشورها حتی از افراد نیز بیشتر احساس ناامنی می کنند، چون در نظامی قرار دارند که فاقد هرگونه مرجع و اقتدار مرکزی مشروع است که از به کارگیری زور و خشونت جلوگیری کند. در چنین وضعیتی کشورها ارجحیتی بالاتر از امنیت و قدرت ندارند. در نتیجه قدرت‌طلبی امری طبیعی در روابط بین‌الملل است و تامین آن حتی با توسل به زور و جنگ نیز جایز است.(۴)

با تأکید رئالیست ها بر وضعیتی شبیه به وضعیتی طبیعی در روابط بین الملل، اتکاء بر سیاست قدرت، بی اعتمادی و بی اعتقادی به ترتیبات نهادی برای همکاری بین المللی، عدم باور به امکان تغییر معنادار در روابط بین الملل و تداوم جنگ در روابط میان دولت ها در وضعیت آنارشی حاکم بر روابط بین الملل کلیه دولتها باید در پی کسب قدرت باشند، زیرا دولتها تنها به وسیله قدرت می توانند از خود محافظت کرده و رفاه اتباع خود را ارتقاء بخشند. به عبارت دیگر به خاطر محروم بودن نظام سیاسی بین المللی یا اجتماع دولت ها از وجود هرگونه مرجع مرکزی برای حل و فصل اختلافات و تخصیص منابع کمیاب، این عمل به عهده یکایک اعضا است که برای کسب منافع به هر آن چه می توانند دست زنند و برای حفظ خود در مقابل تهدیدات خارجی روی پای خود بایستند.(۵)

به طور کلی نهادگرایان نئولیبرال همانند نئورئالیست ها معتقدند که نظام بین الملل بی نظم است. در واقع نظام بین الملل بی نظم پیش فرض محوری نئولیبرالها است. نئولیبرالیسم، بی نظمی بین المللی را به صورت فقدان حکومت مرکزی در نظام بین المللی که قادر به تضمین اجرای قوانین و رعایت تعهدات میان کشورهای سود جو و خودپرست می باشد، تعریف می کند. بی نظمی بدین معنا است که در نظام بین الملل اقتداری وجود ندارد که قوانین را وضع و اجرا نماید یا کشورها را وادار به همکاری نماید. در این زمینه رابرت اکسلراد می کوشد به این مساله بپردازد که تحت چه شرایطی در یک جهان بدون اقتدار مرکزی، همکاری پدیدار خواهد شد؟ (۶)

آنارشی بین‌المللی پیامدهای مهمی برای رفتار دولتها و روابط بین‌الملل دارد. به طور کلی، آنارشی سه الگوی رفتاری را برای دولتها در روابط بین‌الملل ایجاب می کند:

اولاً، دولتها نسبت به یکدیگر بی ‌اعتماد هستند و سوء ظن دارند. آنها همواره از خطر بروز جنگ نگران هستند. اساس این ترس، این واقعیت است که در جهانی که دولتها قادرند به کشوری دیگر حمله کنند، آن ها برای حفظ بقای خود حق دارند که نسبت به دیگران بی اعتماد باشند. علاوه بر این، در نظامی که هیچ مرجع قانونی وجود ندارد که یک دولت تهدید شده برای کمک گرفتن به آن مراجعه کند، دولتها انگیزه بیشتری برای سوءظن می یابند.

ثانیاً، مهم‌ترین هدف دولت ها در نظام بین‌الملل، تضمین بقاء و ادامه حیات است. به کلام دیگر، چون نظام بین‌الملل خودیار است، هریک از دولتها باید به تنهایی امنیت خود را تأمین کند و اتحادها و پیمان‌های نظامی اموری موقت و متغیر هستند.

ثالثاً، کشورها در نظام بین‌الملل تلاش می کنند قدرت نسبی خود را به حداکثر برسانند. دلیل این رفتار نیز ساده است. هر چه قدرت و مزیت نظامی یک کشور بر دیگران بیشتر باشد، ضریب امنیتی آن بیشتر و بالاتر خواهد بود. (۷)

نئورئالیسم، ماهیت و امکان و احتمال همکاری‌ های بین‌المللی را نیز بر اساس ساختار آنارشیک بودن این نظام تجزیه و تحلیل می کند. پیامدهای آنارشیک بودن نظام بین الملل دو مانعی را بر سر راه همکاری ‌های بین‌المللی ایجاد می کند که دست یابی به آن را بسیار مشکل می سازد وآن اینکه بر اثر جو بی اعتمادی حاکم بر روابط بین‌الملل، کشورها از ترس استثمار شدن و فریب خوردن توسط شرکای خود در آغاز و ادامه همکاری با کشورهای دیگر محتاط هستند.(۸) مینلر عنوان می دارد که :« مهمترین پی آمد بی نظمی، این است که به علت فقدان یک حکومت مرکزی که قواعد و قوانین را ضمانت و اجرا کند، عمده ترین مشکلی که کشورها در روابط بین الملل با آن رو به رو هستند، فریبکاری و «سواری رایگان» (free-riding) است.»

● سه . دولتها مهمترین بازیگر

نئولیبرالها، کشورها را مهمترین بازیگران نظام بین الملل می دانند. کیوهین در مقایسه نئولیبرالیسم با نئورئالیسم، بر این پیش فرض که کشورها مهمترین بازیگران بین المللی هستند صحه می گذارد، گرچه نسبت به نئورئالیسم تاکید بیشتری بر نقش بازیگران غیر دولتی دارد.

● چهار. دولت ها بازیگرانی عاقل و بسیط

اصل دیگر عاقل بودن دولتها در عرصه بین المللی است. نئولیبرالها دولتها را موجودیت های واحد و عاقلی فرض می کند که بدنبال ارتقا و افزایش منافع ملی شان هستند. به عبارت دیگر، دولتها از میان گزینه ها و اقدامات ممکن و با محاسبه سود و زیان آنها، گزینه ای را انتخاب می کنند که سود و فایده خود را به حداکثر برسانند. نئولیبرالیسم، همچنین دولتها را «خودپرست» می داند. خودپرستی بدین معناست که کشورها بدون در نظر گرفتن فواید و سودی که نصیب کشورهای دیگر می شود، سعی می کنند تنها فواید و سود خودشان را به حداکثر برسانند. بنابراین، نئولیبرالها معتقدند که دولتها، واحدهای بسیط و عاقلی هستند که به دنبال تامین منافع فردی شان که بصورت سود و فایده مطلق تعریف می شود می باشند و دولتها اساساً کنشگرانی عقلانی هستند. عقلانیت به این معنا که دولتها ترجیح های پایدار منظمی دارند و جهت به حد اکثر رساندن فایده مورد نظر خود با توجه به این ترجیحات، به محاسبه سود و زیان می پردازند. به گفته کیوهین، نفع پرستی آن است که دولت ها مستقل از یکدیگر عمل می کنند، آنها فایده خود را صرفاً بخاطر سود و زیانهای دیگران بدست نمی آورند یا از دست نمی دهند.(۹)

در توضیح خودپرست بودن دولتها می شود به مثال کنت والتز اشاره بود. والتز به عنوان یکی از نظریه پردازان اصلی نئو رئالیسم به نقل از ژان ژاک روسو، «تمثیل شکار گوزن» را مطرح می نماید. بر اساس این تمثیل، تعدادی شیر گرسنه ممکن است برای شکار گوزن و سیر کردن شکم خود با یک دیگر توافق نمایند، اما چنانچه یکی از شیرها در مسیر شکار گوزن به یک خرگوش برخورد کند، ترجیح می دهد به خرگوش برای سیر کردن شکم خود اکتفا نماید. بنابراین از این منظر دولت ها در روابط خود با دیگر بازیگران، خودخواه هستند و صرفاً به منافع خود می اندیشند.(۱۰) همچنین در همین راستا می توان به تمثیل «شکار گوزن توسط شکارچیان» اشاره نمود. بدین صورت که چند شکارچی در پی شکار یک گوزن در انتظار هستند و ناگهان یک خرگوش ظاهر می شود. شکارچیان برای حفظ منفعت بزرگ که همان شکار گوزن است با هم همکاری نموده و از شکار خرگوش به صورت فردی خودداری می نمایند. نظریه پردازان روابط بین الملل دولت ها را همانند این شکارچیان در نظر می گیرند که به صورت موجودات عاقلی در نظام بین الملل عمل نموده و با صرف نظر از منافع کوچک و فردی برای دست یابی به منافع بزرگتر دست به همکاری می زنند.

● پنج. نهادها دارای هویت مستقل

مهم ترین ویژگی نظریه نهادگرایی نئولیبرال، قائل بودن هویت مستقل برای نهادهای بین المللی در نظام بین الملل است. طبق این نظریه، نهادهای بین المللی بازتاب توزیع قدرت و منافع ملی نیستند و با تغییر تواناییهای ملی و منافع کشورها، تغییر نمی کنند. نهادهای بین المللی از استقلال و خود مختاری برخوردارند. بطور کلی نهادهای بین المللی به شکلگیری دستور کار بین المللی کمک کرده و به عنوان عواملی تسریع کننده برای تشکیل ائتلافات و همچنین به عنوان میدانی برای برای بروز ابتکارات سیاسی و برقراری پیوند عمل می کنند. البته اعتقاد به استقلال نهادها از سوی نئولیبرالها بدین معنا نیست که از بدو تاسیس این نهادها مستقل بوده اند بلکه نئولیبرال ها نهادها را همانند بذری می دانند که توسط دهقانی در زمین کاشته شده و پس از مراقبت اولیه به درخت محکم و تنومندی تبدیل می شود که نیازمند آن مراقبت های اولیه نمی باشد. پس نئولیبرال ها معتقدند نهادها پس از تاسیس و رشد اولیه به موجودیت هایی مستقل و غیر وابسته از دولت ها تبدیل می شوند.

نئولیبرالها معتقدند که نهادهای بین المللی می توانند تاثیر مهمی را روی رفتار همکاری جویانه دولتها بگذارند. سازمان ها با وضع قوانینی، فضای ابهام آلود بین المللی را اصلاح و زمینه همکاری و رقابت سالم بین دولتها را فراهم می آورند. نهادها قادرند پیامدهای بی نظمی را تعدیل کرده و بدین وسیله به دولتها کمک کنند تا مشکلات اقدام جمعی را از طریق کاهش سطح فریبکاری و افزایش میزان رعایت قواعد و مقررات حل نمایند. نهادها این وظیفه را با تهیه اطلاعات بیشتر برای اعضا، کاهش هزینه های نظارت بر انجام تعهدات و تسهیل مجازات فریبکاران انجام می دهند. در واقع سازمانهای فراملی ضمن اینکه از سلطه قدرتی خاص جلوگیری می نمایند در مقام تعیین استانداردهای بین المللی رفتار سیاسی نیز برآمده و به تعدیل آنارشیسم کمک می کنند.

● نهادگرایی نئولیبرال و همکاری های بین المللی

علاوه بر پنج اصل و پیش فرض، این نظریه قائل به تمایز بین شرایط ساختاری متفاوت در نظام بین الملل است و معتقد است که شرایط مختلف، راهبردها و ابزارهای متفاوت را طلب می کند. ممکن است هر نظام بین المللی دارای چند ساختار باشد که بنا بر حوزه های موضوعی با هم فرق داشته باشند. همچنین نئولیبرالیسم، نیروی نظامی را قابل کاربرد در همه زمانها و در مورد همه حوزه های موضوعی نمی داند و در این زمینه معتقد است که میزان اثر بخشی و کارسازی نیروی نظامی نسبت به سایر ابزارها، نخست به ماهیت نظام بین المللی که تعاملات در چارچوب آن صورت می گیرد و دوم حوزه موضوعی مربوطه بستگی دارد.

نئولیبرالیسم در خصوص امکان همکاری در سطح بین المللی نیز به بحث پرداخته است. این نظریه همکاریهای بین المللی را از طریق درک و شناخت عوامل و قید و بندهایی که بوسیله نظام بین الملل بر رفتار همکاری جویانه دولت ها تحمیل می شود، توضیح می دهد. نئولیبرالیسم، با این فرض دولت ها بازیگرانی خودپرست هستند و در پی تامین منافع و سود حداکثر برای خود می باشند به این نتیجه می رسد که مهمترین مانع بر سر عدم همکاری دولت ها فریب و بی اعتمادی است و اگر بتوان این مشکل را حل کرد، همکاری بین المللی در شرایط بی نظمی هم امکان پذیر است. نظریه نئولیبرالیسم برای معضل فریبکاری در روابط بین الملل، راه حلهایی را ارائه می دهد از دیدگاه این تئوری، از چند طریق و اتخاذ چند استراتژی میتوان بر این مشکل فائق آمد. در این بین، نئولیبرالیسم از دو رویکرد نظریه رژیمها (رویکرد بازی ها و کارکردی) بهره می گیرد.(۱۱)

در نظریه بازیها اصل بر چگونگی از بین بردن یا کاهش بی اعتمادی است. این نظریه، با بکارگیری راهبردهای مقابله به مثل، توجه به افق آینده، کاهش هزینه های معامله، مشکل بی اعتمادی را حل می کند. نئولیبرالیسم بر اساس نظریه بازی ها، خاطر نشان می کند که در یک نظام بی نظم، با اتخاذ یک راهبرد مبتنی بر مقابله به مثل، همکاری به بهترین وجه قابل دستیابی است. چون دولت ها موجودیت های خودپرستی می باشند و همواره به دنبال منفعت های مطلق خود هستند، بهترین راه برای همکاری و جلوگیری از فریبکاری، استفاده از راهبرد همکاری مشروط و مقابله به مثل است. از سوی دیگر تکرار بازی و تعاملات، باعث می شود که هر یک از کشورها امکان تنبیه را داشته باشند و با تعامل و تماس مکرر کشورها، این احتمال که همکاری برای آنها سودمند است، ایجاد می شود.(۱۲)

از نکات مهم در نئولیبرالیسم نقش نهادهای بین المللی است و نئولیبرالیسم جایگاه ویژه ای را برای نهادهای بین المللی قائل است و نهاد را مجموعه ای از قواعد رسمی و غیر رسمی بهم مرتبط می داند، که اولاً رفتارهای خاصی را توصیه می کند، ثانیاً فعالیت دولتها را محدود می کند و ثالثاً انتظارات دولتها را شکل می دهد. بنابراین، نهادهای بین المللی کارکردهایی برای تسهیل همکاری دارند و در اینجا رویکرد کارکردی نظریه رژیم ها مشهود است. نهادها اولاً باعث می شوند دولت ها تعداد معامله را افزایش دهند و این تکرار موجب کاهش فریبکاری، کاهش هزینه فریب خوردن می شود. بطوریکه کیوهین معتقد است، که رژیمها با کاهش دادن احتمال فریب خوردن، همکاری را ملموس تر می سازند. ثانیاً فریب خورده را قادر می سازد تا تلافی کند و جبران مافات نماید. ثالثاً وقتی بازی تکرار شد، کشورهایی که صداقت داشته و به تعهداتشان پایبند بودند، در دور بعد بازی اعتبار آنها افزوده می گردد و برعکس، برای کشورهای یاغی بی اعتباری بوجود می آید.

کارکرد دوم نهادها این است که نهاد یک پیوند موضوعی ایجاد می کند. پیوند موضوعی به مانند تکرار مبادله باعث همکاری شده و امکان فریبکاری را کاهش می دهد و باعث می شود هزینه های فریبکاری افزایش یابد و امکان تلافی ایجاد گردد. از سوی دیگر، نهادهای فرصت های جدیدی را برای دولتها ایجاد می کند و دولت ها را قادر به انجام اقداماتی می کند که اگر این نهادها نبودند، امکان انجام آن نیز وجود نداشت. مهمتر اینکه، نهادها بر تعریف منافع ملی کشورها از تغییر انگیزه ها و انتظارات کشورها تاثیر می گذارند.

کارکرد دیگر نهادهای بین المللی همان گونه که اشاره شد، افزایش اطلاعات کشورهاست. افزایش اطلاعات به دو طریق به کاهش فریبکاری و در نتیجه افزایش همکاری کمک می کند. اولاً امکان دستگیری فریبکاری را افزایش می دهد. ثانیاً، هشداری به کشور خاطی داده و اینکه قبل از فریبکاری شناخته خواهد شد. چنین است که کشور مغلوب متوجه شده و راههای پیشگیری را در پیش می گیرد. کارکرد چهارم این است که نهادها هزینه های معامله را کاهش می دهند و از سوی دیگر، معیارهای مشترکی ایجاد می کنند که نظارت بر انجام تعهدات و انتظارات کشورها را تثبیت کند.(۱۳)

برای تشریح همکاری میان دولت ها گاه از معمای دو زندانی نیز سود جسته می شود. در بازی معمای زندانی، اگر اعتمادی بین دو زندانی وجود داشته باشد و به هر دو زندانی اطمینان دهد که دیگری اعتراف نمی نمایند، همکاری بین دو زندانی صورت می گیرد، هیچ کدام اعتراف نمی کنند و قاضی هم که مدرکی علیه آن ها ندارد ناگزیر آن ها را آزاد می کند؛ یعنی اگر اطلاعات به هر دو زندانی برسد و اعتماد ایجاد شود، همکاری انجام می پذیرد. در واقع رژیم ها در نظام بین المللی اطلاعات را ارائه می دهند و باعث می شوند که دولت ها در منافع خود بازنگری نمایند. این در حالی است که رئالیست ها آن دو زندانی را در غیاب رژیم مطرح می کنند و به همین دلیل است که همکاری بین دو زندانی آسیب پذیر و غیر ممکن می گردد.(۱۴)

● جمع بندی

آن طور که بسیاری اذعان می دارند امکانات مکتب لیبرالیسم و زیرشاخه های آن برای همکاری بین المللی بیشتر است. این موضوع به دلیل نگاه خوش بینانه ای است که طرفداران این مکتب به نظام بین المللی دارند. با این وجود نمی توان نگاه لیبرالیسم را در بردارنده همه واقعیات روابط بین المللی دانست. زیرا هیچ رهیافت واحدی نمی ‌تواند به طور کامل پیچیدگی جهانِ سیاست معاصر را تبیین نموده و راه حل هایی قطعی برای مسائل آن ارائه دهد. روابط بین الملل آن قدر پیچیده است که نمی توان با اکتفاء به یک نظریه و یا یک مکتب فکری آن را فهمیده و برای حل مسائل و چاره اندیشی ها تنها بدانها بسنده کرد. دنیای پیچیده امروزین نیازمند تفکر پیچیده و جامع نگری است و این به معنای بهره گیری از همه نظریه ها برای فهم روابط بین الملل می باشد.

بنابراین، بهتر است که ما به جای اتخاذ یک رهیافت واحد برای تفسیر سیاست جهانی، آرایش متفاوتی به ایده‌های رقیب در این تفسیر بدهیم. رقابت میان نظریه ها، به آشکار شدن نقاط قوت و ضعف آن ها کمک می ‌کند و محرکی برای اصلاح و تکامل آن ها خواهد شد. همچنین یک کنشگر موفق روابط بین الملل باید در انتخاب و ترکیب نظریه ها خلاقیت داشته و از طرد کامل یکی و انتخاب دیگری اجتناب نماید و هدف و سعی اش این نکته باید باشد که تنوع تحقیقاتی معاصر را گسترش داده و تنوع را یک مزیت و نه یک عیب و نقص بداند.

مهدی تاجیک

منابع

(۱). آقایی، سید داوود، سیاست بین الملل، جزوه درسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

(۲). همان منبع.

(۳). دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، (۱۳۸۷)، پیشین، ص ۵۷۲.

(۴). سیدجلال دهقانی فیروزآبادی، «تحول نظریه‌های منازعه و همکاری در روابط بین‌الملل» قابل دسترسی در :

http://beta.did.ir/document/index.fa.asp?cn=pp۰۰۰۲۰۰۴۴۹۰۵۴۷۰۳۰۹

(۵). کارل دویچ و دیگران، (۱۳۷۵)، «نظریه های روابط بین الملل»، ترجمه وحید بزرگی، تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی، جلد اول، صص ۲۴۵-۲۴۴.

(۶). دهقانی فیروزآبادی، سید جلال،(۱۳۸۷)، پیشین، صص ۵۷۲-۵۷۳.

(۷). سیدجلال دهقانی فیروزآبادی، «تحول نظریه‌های منازعه و همکاری در روابط بین‌الملل»، پیشین.

(۸). همان منبع

(۹). دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، (۱۳۸۷)، پیشین، صص ۵۷۴-۵۷۵.

(۱۰). عبداله خانی، علی، (۱۳۸۳)، «نظریه های امنیت: مقدمه ای بر طرح ریزی دکترین امنیت ملی (۱)»، تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، جلد اول، ص ۱۲۳.

(۱۱). دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، «نظریه های مختلف در روابط بین الملل»، جزوه درسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، ص ۴۶

(۱۲). دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، (۱۳۸۷)، پیشین، صص ۵۷۸-۵۸۰.

(۱۳). دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، نظریه های مختلف در روابط بین الملل، پیشین، ص ۴۹.

(۱۴). عسگرخانی، ابومحمد (۱۳۸۳)،«رژیم های بین المللی»، تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، صص ۷۶-۷۷.



همچنین مشاهده کنید