یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

واقع گرایی سیاسی چرا ظریف سیاستمدار خوبی است


واقع گرایی سیاسی چرا ظریف سیاستمدار خوبی است

این روزها تحلیل های متفاوتی در موافقت و یا مخالفت با آنچه به توافق هسته ای جامع مشهور است منتشر می شود

این روزها تحلیل های متفاوتی در موافقت و یا مخالفت با آنچه به "توافق هسته ای جامع" مشهور است منتشر می شود. این تحلیل ها که به طور عمده برآمده از جهت گیری های سیاسی است سعی دارند این مهم را حتمی، غیرممکن و یا محتمل ارزیابی کنند. جواد ظریف که پرچمدار این سیاست (به طور کامل در خلاف جهت سیاستهای خارجه دولت قبلی است) است پس از اقدام به مذاکره مستقیم با مقامات آمریکایی و در راس آنها "کری"، از طرف مخالفانش متهم به خیانت و خباثت و از سوی موافقانش، سردار سیاست و کیاست خوانده می شود. این اختلافات و دو دستگی بین تحلیل گران جز آنکه آتش اختلافات را دامن بزند، سودمندی دیگری نخواهد داشت. از همین رو در این مقاله قصد داریم با بررسی وضعیت ایالات متحده طی سالهای اخیر به این سوال پاسخ دهیم، که اقدام برای توافق هسته ای، فرصت سوزی است یا فرصت سازی.

الف) بحران اقتصادی و تاثیر آن بر سیاست های خارجی ایالات متحده

نگاهی بر تاریخچه بحران های اقتصادی ایالات متحده نشان می دهد این کشور از سال ۱۹۸۱ تاکنون در سه دوره زمانی مختلف وارد بحران شده است. در دوره اول "ریگان" با اتخاذ رویکرد اقتصاد کینزی، قدرت دولت را در ارائه خدمات رفاهی و سیاست گذاری پولی افزایش و دخالت بخش های خصوصی را کاهش داد. و توانست با همین رویکرد بحران اقتصادی را پشت سر بگذارد. در دوره ی دوم "کلینتون" در سال ۱۹۹۳ از مدل کاهش بهره اقتصادی به عنوان ابزاری برای مهار بحران استفاده کرد و به این ترتیب ارزش دلار را کاهش داد. آخرین دوره از بحران های ایالات متحده را باید منسوب به سالهای پایانی ریاست جمهوری جرج بوش دانست. سال ۲۰۰۶ بحران جدید اقتصادی آمریکا آغاز شد و در سال ۲۰۰۸ به اوج خود رسید. بحرانی که رکود بازار بورس، ورشکستگی بانک ها و کاهش اعتبار دلار را به دنبال داشت و در این بین هزینه های گزاف جنگی روز به روز آتش این بحران را شعله ورتر می کرد و همین موضوع منجر به افزایش انتقادات مردمی از دولت و در نتیجه تغییر رویکرد آنها به یک دولت دموکرات بود. رویکردی که پیش از این نیز پس از شکست تحقیرآمیز ارتش آمریکا در جنگ ویتنام و در زمان زمامداری جمهوری خواهان رخ داده و منجر به روی کار آمدن جیمی کارتر در سال ۱۹۷۶ شده بود. تکرار تاریخ و افزایش رقبت عمومی به انتخاب یک نامزد دموکرات، مردم را بین دو راهی انتخاب باراک اوباما و هیلاری کلینتون قرار داده بود و در این جدال بدون ترتید بهترین انتخاب، مردی بود که ۶ سال پیش از آن به هنگام اعطای مجوز جنگ توسط سنا به جرج بوش، سخنران منتقدان حمله نظامی بود و با سخنرانی دیگرش درست ۴۸ ساعت قبل از آغاز حمله نظامی در ۱۶ مارس ۲۰۰۳، خود را از جمع آندسته از نمایندگان سنا که موافق جنگ بودند خارج کرده بود. تکرار تاریخ و پیروزی شیرین دموکرات ها ناشی از بی کفایتی دولت بوش در جنگ عراق (به مثابه آنچه در جنگ ویتنام رخ داده بود) هرچند در ابتدا توفیق بزرگی به شمار می رفت ولی سبب شد تا دولت اوباما پیشاپیش از رخ دادن هر اتفاقی که زمینه را برای روی کار آمدن دوباره جمهوری خواهان فراهم کند جلوگیری کند.

اتفاقاتی که دو بار در طول تاریخ جلوی حکومت بیش از ۸ سال دموکرات ها را گرفته بود:

نخست فلج شدن دولت جیمی کارتر پس از رخ دادن انقلاب در کشور متحدی همچون ایران، که از مهمترین تبعات آن می توان به ایجاد یک کشور مستقل ضد رژیم صهیونیستی (که از تجهیزات نظامی بسیاری برخوردار بود)، شکست طبس، و ماجرای گروگان گیری ۵۲ دیپلمات آمریکایی اشاره کرد. تبعاتی که آنقدر چهره مقتدر آمریکا در جهان را ضعیف ساخته بود که منجر شد مردم ایالات متحده دستاوردهای بزرگ کارتر از جمله حل مشکلات اقتصادی و کسری بودجه و ایجاد صلح پایدار خاورمیانه با برقراری رابطه دوستی بین اسراییل و مصر را به دست فراموشی سپرده و در نهایت پایان کوتاهی بر دوره اقتدار دموکرات ها و آغازی را بر ناتوانی ۱۲ ساله آنها برای کسب دوباره قدرت رقم زنند.

و دوم رسوایی مونیکا گیت که این دومی هم چنان تاثیری بر الگور (نامزد دموکرات بعد از کلینتون) داشت که سبب شکست او از جرج بوش شد. این رسوایی ناشی از افشای رابطه نامشروع بیل کلینتون با کارآموز دفترش، از یک سو به بی توجهی اوباما به بنیان خانواده و از سوی دیگر به موضوع توطئه اسراییل علیه کلینتون به دلیل اصرار او بر توقف شهرک سازی های اسراییل مرتبط می شد. و به هر شکل موجبات شکست نامزد بعدی دموکرات ها را فراهم کرد. شکستی که با توجه به دستاوردها و شکوفایی اقتصادی ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری کلینتون دور از انتظار بود.

بنابراین میتوان گفت بحران اقتصادی آمریکا و پیامدهای آن در واپسین سالهای دوره ریاست جمهوری جرج بوش، مهمترین نقش را در ترسیم سیاست های انتخاباتی باراک اوباما داشت. سیاست هایی که از یک سو اقتصادی و از یک سو نظامی بودند و راه حل آنها تنها در تغییر جامع در رویکرد دولت اوباما جستجو میشد.

ب) تغییر رویکرد نظامی با تاسی از تغییر رویکرد اقتصادی

نخستین ماموریت اوباما به عنوان یک دموکرات، خروج از وضعیت نابسامان بحران مالی بود. ماموریتی که بیش از بعد جهانی به بعد ملی بر می گشت. جایی که او باید انتظار مردم از یک دولت دموکرات را برآورده می کرد. به همین دلیل بود که در وهله اول سعی کرد تا با رفع بحران های مالی داخلی، سومین ناجی اقتصادی آمریکا باشد. از همین رو سیاست های مختلفی از جمله افزایش مالیات ثروتمندان، طرح کلان کاهش بیکاری، پرداخت بیمه اجتماعی و ..... را تعریف کرد. ولی آنچه در این مقاله مورد توجه ماست، برنامه هایی است که به طور خاص هر دو زمینه اقتصادی و نظامی آمریکا را هدف گرفته بودند. برنامه ی خروج نیروهای نظامی از عراق و افغانستان با هدف کاهش هزینه های نظامی دولت. برنامه ای که هرچند اقدام کوچکی برای بهبود وضعیت اقتصادی دولت به حساب می آمد، تهدیدی بود برای تسلط آمریکا بر خاورمیانه. از این رو مهمترین چالش اوباما در به ثمر رساندن این برنامه، تبدیل شد به "ساخت فرصت اعتمادسازی داخلی از تهدید کاهش تسلط بر منطقه خاورمیانه" .

ج) اوباما چطور برنامه نظامی خود را تغییر داد

بر کسی پوشیده نیست که اوباما بعد از به قدرت رسیدن، بحث خروج نیروهای آمریکایی از خاورمیانه را مطرح و در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۱ به طور کامل به حضور این نیروها در عراق خاتمه داد. هرچند آمار و ارقام نیروهای نظامی ایالات متحده در خاورمیانه نشان از خروج آنها و کاهش هزینه های مستقیم جنگی ارتش آمریکا دارد، وضعیت ورود سلاح به خاورمیانه خبر از افزایش توجه دولت دموکرات وی به خاور میانه دارد تا آنجا که به گزارش مرکز مطالعات بین المللی صلح استکهلم (SIPRI) عربستان از سال ۲۰۰۵ تاکنون حجم خرید تسلیحات نظامی خود را از ۲۹ میلیارد دلار به ۸۱ میلیارد دلار افزایش داده است و این در حالی است که آمریکا رتبه نخست فروش تسلیحات نظامی به عربستان را دارد. از طرفی بیشترین حجم خریدهای عربستان مربوط به تجهیز نیروی هوایی این کشور است . از سوی دیگر آنتونیکردزمن که از مقام های سابق وزارت دفاع آمریکا به شمار می رود چندی پیش مدعی شد عربستان با تجهیز نیروی هوایی خود می تواند توازن قوا در خلیج فارس را حفظ و اوضاع را به سود آمریکا تغییر دهد.

سال بودجه نظامی

(میلیارد دلار)

۲۰۱۱ ۷۲۵

۲۰۱۲ ۶۸۸

۲۰۱۳ ۶۴۲.۵

۲۰۱۴ ۶۱۵

جدول بودجه نظامی ایالات متحده از سال ۲۰۱۱ تاکنون

نگاهی به جدول فوق و همچنین مطالبی که در مورد افزایش خرید سلاح از ایالات متحده توسط عربستان بیان شد، حاوی یک تغییر رویکرد مهم در دولت اوباما نسبت به دولت جمهوری خواه بوش است :تبدیل نیروی نظامی "سلاح محور" به "دانش محور"

به عبارت دیگر ایالات متحده در دوره زمامداری دموکرات ها می کوشد تا با گسترش توان نظامی کشورهای در حال توسعه – که در حال حاضر بزرگترین خریدارهای سلاح در جهان به شمار می روند- نخست آنها را به عنوان متحدین خود در جهان حفظ و در وهله دوم آن ها را به کشورهای مصرف گرایی بار آورد که حتی در صورتیکه بعدها بتوانند به عنوان خطری برای ایالات متحده تلقی شوند، به سان ایران شاهنشاهی و یا عراق دیکتاتوری در یک چرخه جنگ داخلی و یا خارجی طولانی مدت و فرسایشی بخش اعظمی ازسلاح های خود را مورد استفاده قرار دهند و در نتیجه پس از گذر از یک دوران جنگ طولانی مدت، از دایره تهدید ایالات متحده بیرون روند.

پس فروش سلاح به کشورهای خاورمیانه هرچند در نگاه نخست از آنها ابر قدرتهایی برای مقابله با تهدید هسته ای ایران را می سازد، هدف دیگری دارد و آن تبدیل ارتش کشورهای در حال توسعه به نوعی ارتش برون مرزی برای ایالات متحده است. در این هدف، ایالات متحده از طرفی نیروهای نظامی خود را برای حفظ تعادل قدرت در سایر نقاط دنیا – از جمله اوکراین- آماده نگه خواهد داشت و از طرفی بدون دخالت نظامی از جنس دخالت های جمهوری خواهان، و با راه اندازی و پشتیبانی از گروه های تروریستی از جمله داعش، نوعی جنگ داخلی در کشورها به وجود می آورد که جلوی هرگونه استقلال طلبی و تبدیل به تهدید شدن کشورهایی از دسته عراق و بحرین و یمن را می گیرد. از طرفی طرح موضوع ایران هراسی ضریب اطمینانی خواهد بود بر موفقیت این برنامه خودساخته.

علاوه بر آن، تجهیز بیشتر این دست کشورها به خصوص در منطقه خاورمیانه سبب خواهد شد که کشورهای مستقلی همچون ایران، مجبور به توسعه سلاح برای مغابله با تهدیدهای همسایگانشان شوند و این افزایش سلاحهای دوجانبه کم کم به امری اجتناب ناپذیر تبدیل خواهد شد که خیال بازار خودساخته کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا را از بابت مشتری دار بودن راحت خواهد ساخت. همین موضوع است که سلاح را که زمانی مهمترین فاکتور برای تسلط بر کشورهای جهان سوم به شمار می رفت، عامل غیرمستقیم تسلط بر کشورها می سازد.

د) واکنش دولت روحانی به موضوع هسته ای

همانطور که پیش از این نیز گفته شد، اوباما برای حفظ قدرت دموکرات ها نیازمند پرهیز از اشتباهات دموکرات های قبلی بود. موضوعی که به خوبی در دوره ریاست جمهوری او مورد توجه قرار گرفته است. هرچند اوباما نتوانسته است به خوبی از حل بحران های اقتصادی پیش روی آمریکا برآید ولی در بهبود اوضاع اقتصادی نقش موثری داشته است. از طرف دیگر حضور فعال همسر وی در پشت زمینه تمام فعالیت های اقتصادی او، نمایش موفقی برای نشان دادن اهمیت او به موضوع تحکیم خانواده است (موضوعی که کلینتون را زمین گیر کرد) . و آخرین نکته که اوباما سخت در پی آن است اهمیت دادن به اسراییل است. همین موضوع بود که سبب شد او بلافاصله پس از حضورش به عنوان رییس جمهور جدید ایالات متحده روند تحریم های ایران را گسترش دهد و در نتیجه با به هم ریختن اوضاع اقتصادی ایران، سعی در راضی کردن مقامات تل آویو کند. در این بین مقابله به مثل دولت دهم، ابزار مناسبی بود برای دامن زدن به موضوع تحریم ها و در نتیجه افزایش حمایت مقامات رژیم غاصب صهیونیستی از اوباما.

با روی کار آمدن دولت روحانی اما، در یک بازه زمانی ۱۰۰ روزه روند رو به رشد تحریم ها کاهش یافت و اولین جرقه مخالفت های داخلی و خارجی با این توافق شروع شد و مهمترین سوال پیش روی همگان این بود که : مهره مار ظریف برای موفقیت در مذاکرات چه بوده است؟ چه طور ممکن است کاری که ۸ سال اتفاق نیفتاده بود در ۱۰۰ روز رخ دهد؟ نکند پای وطن فروشی به میان آمده است و اگر چنین است چرا در طرف مقابل نیز افرادی از این توافق ناراضی اند؟

با توجه به هر آنچه که در قبل گفته شد به سادگی میتوان فهمید که درک مناسب ظریف از موقعیت ایالات متحده در منطقه و عدم نیاز آن به استقرار نیروهای نظامی، بهترین موقعیت را برای ایران جهت موفقیت در مذاکرات فراهم کرده است. آمریکا از طرفی یک جنگ داخلی در تمام کشورها به وجود آورده است و بازار داخلی خود در خاورمیانه را از دور مدیریت و از سوی دیگر روند ایران هراسی را برای تقویت برنامه رشد فروش سلاح به هم پیمان هایش در خاور میانه دنبال می کند. پس چه نیازی است که ایران در پروژه ایران هراسی هم بازنده سیاست خارجه باشد و هم بازنده سیاست داخلی با روند رو به زوال اقتصادی؟ بنابراین آب کردن برخی از یخ های این معامله هسته ای، بهترین راهکار برای آن است که ایران لااقل در بعد سیاست داخلی بازنده نباشد. همین موضوع شد دلیل مهم برای باز کردن فضای مذاکره و حل کردن موضوع تحریم ها.

ه) چرا ایران به لغو کامل تحریم ها اصرار دارد؟

پس از اینکه برنامه های جدید ایالات متحده برای حکمرانی بر قلمرو بشری را بررسی کردیم، نوبت به مهمترین موضوع پیرامون این مقاله میرسیم: هدف آمریکا از توافق هسته ای چیست؟ و اصولاً چرا مقام معظم رهبری نگران این توافق است؟

همانطور که گفته شد مهمترین موضوع برای ترغیب کشورهای خاورمیانه و در راس آنها عربستان سعودی، افزایش توجه آنها پروژه ایران هراسی است. پروژه ای که با افزایش مشکلات اقتصادی ایران با شکست مواجه خواهد شد. به عبارت بهتر هرچه اوضاع داخلی ایران نابسامان تر باشد، احتمال اینکه ایران برای کشورهای منطقه خطر به حساب آید کمتر است. از سوی دیگر بحث تولید بمب هسته ای توسط ایران از آن دست پروژه های نخ نمایی است که هر چه آتش آن شعله ور تر می شود، آژانس با گزارش هایش، آب بر آن ریخته و دود حاصل را به چشم مشتعل کنندگان این آتش می ریزند. در حالیکه رشد داخلی اقتصاد ایران می تواند زمینه ساز پیشرفت و احتمال خطرآفرین بودن ایران برای کشورهای منطقه باشد البته تنها به شرطی که آمریکا بتواند برنامه های این توافق را به درستی پیش ببرد. یعنی اینکه با کاهش مدیریت شده تحریم ها بتواند از طرفی رشد تسلیحاتی و رشد اقتصادی ایران را مدیریت کند و از طرف دیگر همچنان پروژه ایران هراسی ناشی از قدرتمند شدن جمهوری اسلامی در بعد سیاست داخلی را هر روز گسترش دهد. به طور دقیق همین موضوع است که خیال مقام معظم رهبری و سیاست مداران داخلی را آشفته کرده و آنها را در راستای استیفای حقوق ملت به اصرار بر توافق هسته ای جامع برانگیخته است. توافقی که در یک کلام، مانع از مدیریت وضعیت داخلی کشورمان به دست ایالات متحده خواهد شد. و این یعنی خروج از استثمار نوین.

علی مالکی