چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

عبور از تصاویر شمایل نگارانه مشاهده گرانه به تصاویر چند لایه ترکیبی


عبور از تصاویر شمایل نگارانه مشاهده گرانه به تصاویر چند لایه ترکیبی

نگاهی به فیلم «دختر مادر دختر»

در میان فیلم‌های بخش اصلی جشنواره با زرق و برق و سرمایه‌های باد آورده و هیاهوی ستاره‌هایش‌، فیلم «دختر – مادر – دختر» از پناه‌برخدا رضایی در بخش دیگر جشنواره در تالاری کوچک و نمایشی محدود در زیر‌زمین با شکل تجربی و مهجورش و نگاه متفاوت و نماهای طولانی و ثابتش‌، ‌به کلی انگار از دنیایی دیگر سخن می‌گوید. دنیای انسان‌های فراموش شده و جغرافیای به چشم نیامده که انگار چشم هیچ دوربینی به فضاهای آن نزدیک نشده است.

به شب‌ها و روزها و بیابان‌ها و درخت‌های خلوتش و قطارهایی که چون جسمی مرده از کنار آن عبور می‌کنند. به آدم‌های دور و جدا مانده و خسته‌اش که به خط افق خیره مانده اند و آن سوی بادها به خلائی گسترده‌ چشم دوخته‌اند.چشم دوربین – با نماهای لانگ شات و دورش - در این فیلم نه در پی نگاه اگزوتیک و سیاه نمایی برجسته سازی شده که بیشتر در پی تصادم وچند صدا‌یی تصاویر با واژه‌های شاعرانه (با صدای احمدرضا احمدی) است. در فیلم «دختر – مادر – دختر» دیگر نه از شخصیت پردازی خبری است نه از داستان. نه از مردم روستا و جامعه شناسی آن و نه حتی از آدم‌های جاندارش. بیشتر انگار به تصاویر شمایل نگارانه و عکاسیک روبرو هستیم . شمایل چند آدم با یک نگاه ممتد و تهی که اغلب در گوشه یا میانه تصویر به دوربین – چشم مخاطب – چشم دوخته‌اند.

گاه دیگر با دیگر اشیاء فرقی ندارند و‌ همچون دیگر اشیا‌ شکلی ثابت و بی‌حرکت دارند و در جای خود فیکس مانده‌اند. انگار دیگر آرزو و رویایی ندارند و به زنده ماندن ‌بی‌رویا خو کرده‌اند. انتظارشان برای آمدن مردی که بتواند تغییری در زندگی‌شان ایجاد کند عبث بوده و عبث باقی می‌ماند. اما در این لب فرو بستن مرده وار و بی زبانی گسترده – انگار هنوز به دنیای واژگان گام ننهاده‌اند - آنچه بیش از هر چیز در چهره‌ها بیداد می‌کند اثر سال‌ها باد وسال‌ها آفتاب برهنه و سال‌ها جغرافیای سخت و کار زیاد در سکوت بر روی پوست‌شان و پرتره صورت‌ها و نگاه مرده و ثابتشان با پس‌زمینه‌ای بدوی است. انگار آنها با طبیعت خشن و سخت کوهستانی یکی شده‌اند و با سهم اندک خوداز بادها و کوه‌ها و نیز« فراموشی »کنار آمده‌اند. واژه‌ها و صدای احمد‌رضا احمدی نیز انگار بیشتر بر مبنای این فضا، واژه ساخته‌اند.

چند ویژگی مهم فیلم چنین است:

۱- ارتباط واژه‌های شاعرانه و تصاویر عکاسیک:

واژه‌ها یا صدای راوی ( صدای احمد‌رضا احمدی با شکلی آشکارا شاعرانه ) درفیلم «دختر – مادر – دختر» گاه تنها آنچه در تصویر هست را توضیح و توصیف می‌کنند مانند وقتی چشم مخاطب را به چند درخت یا پس‌زمینه جلب می‌کنند. گاه درباره رابطه شخص درون تصویر با اشیاء یا وسایل وآنچه در زمان گذشته رخ داده سخن می‌گویند مانند وقتی در باره درخت‌هایی که در جوانی زن و مرد نهالی بیش نبودند سخن می‌گوید . گاه درباره خاطره و ذهنیت آدم‌ها سخن می‌گوید و از ارتباط درونی که در تصویر نیست سخن می‌رانند مانند وقتی دارد از شباهت زن با درخت خشک شده یا رابطه تکانه‌های پرده در باد و بیماری دختر سخن می‌رانند. در این بخش‌ها است که از تلاقی تصاویر که فقط جنبه عکاسی و مشاهده‌گر ندارند و آنچه واژه‌ها می‌سازند منشوری چند وجهی وشاعرانه در فضای فیلم به وجود می‌آید که ذهن و دریافت مخاطب را با خود درگیر می‌کنند.

۲- عبور از تصاویرشمایل نگارانه مشاهده گر به تصاویر چند لایه ترکیبی:

حرکت فیلم در پی عبور از تصاویر شمایل نگارانه و واژه‌های مصرفی و تکرار شونده به تصاویر و واژه‌های چند لایه که ابعادی نمادین نیزمی‌یابند است. مخاطب در این بخش دیگر مصرف کننده و برده تصاویر و پرده سینما– آن چشم بزرگ بلعنده – نمی‌شود بلکه خود، دنیای تصاویر و واژه‌ها را می‌سازد و به صورت حضوری مشارکت کننده و سازنده در فیلم بدل می‌شود. کنش اصلی در این هنگام دیگر نه فقط ورق زدن عکس‌های تکراری از سرزمینی دور که بیشتردر درون مخاطب رخ می‌دهد و او را با خودهمراه می‌سازد. ضرباهنگ و تضاد درون و بیرون تصاویر و واژه‌ها با هم تلاقی می‌کنند و آنها را از حالت مرده خارج می‌سازند. چشم سومی که در درون ذهن مخاطب شکل می‌گیرد. داستانی هم به طور مشخص روایت نمی‌شود. اگراشاره‌های اندک راوی نباشد متوجه «مرگ مادر بزرگ» و « مهاجرت پسر خانواده به شهر» و ... نمی‌شویم. حذف هر یک تنها در نبود آنها در تصویر القا می‌شود .نشانه‌ای از قبر مادر بزرگ یا کوچ پسر و دغدغه‌هایش دیده نمی‌شود. انگار همه چیز بیرون از قاب در حال رخ دادن است و در تصاویر تغییر اساسی ایجاد نمی‌شود مانند تمام آن سال‌ها که دراین جغرافیای عادت شده گذشته و در زندگی آدم‌هایش تغییری ایجاد نکرده است.

۳- خروج از احساسات‌گرایی:

کلام راوی اگر چه لطافت ارتباط تازه‌ای را به وجود می‌آورد اما در تصاویر لطافت و احساساتی به چشم نمی‌خورد. زمین سخت وجغرافیای کوهستانی و آدم‌های خسته با چهره‌های ثابت بی‌احساس بدوی و رنگ‌های مرده و خاکستری و اخرایی و زرد و سکوت ممتد آدم‌هایی که با هم سخن نمی‌گویند اجازه شاعرانگی رمانتیک را از فیلم می‌گیرد. هیچ احساس عاشقانه و خند‌ه غریزی و حتی طبیعت باغ‌ها و فصل‌ها به چشم نمی‌خورد. بیشتر انگار با آخر دنیا و بن بست روبرو هستیم. حتی افسردگی چندان در چهره‌ها پیدا نیست. بیشتر سختی ‌گذر ایام وسرخوردگی نوعی از زندگی کم بهاشده دیده می‌شود. درخت‌ها و میوه‌ها و فصل‌هاهم مهربان به نظر نمی‌رسند و قاب‌ها بیشتر با فضای تهی و لانگ شات یا اکستریم لانگ شات همراه هستند. حیوانات یا کودکان ومدرسه و بهداری و پاسگاه و .... دیده نمی‌شود. انگار در زمانی ایستا وثابت و همیشگی به سر می‌بریم که زمین و آسمان نیز با آدم‌هایش قهر کرده است.

۴- گام زدن درخلا‌ء:

حس گذر از شهر و پیچیدگی ‌خستگی و نوستالژی بازگشت به امنیت اولیه و کشف عاشقانه دوباره طبیعت همان نگاهی است که در فیلم با خلاء روبرو است. در واقع نگفته‌های رسیدن به این نگاه و چهره‌های فراموش شده در فیلم و همراهی با واژه‌های نرم سخن شاعرانه در تصویر‌های قاب‌بندی شده از طبیعت خشن کوهستانی اگرچه در فرامتن فیلم به چشم می‌خورد اما دردرون فیلم به چشم نمی‌آید از این رو فیلم بیشتر به شکل سلسله تصاویر عکاسی شده از طبیعت و شعرهای احمد‌رضا احمدی در آمده و باقی می‌ماند.

نویسنده : رسول نظرزاده



همچنین مشاهده کنید